دسته بندی ها

منوی اصلی

طنز

جوک ها

پیامک ها

پیامک موضوعی

پیامک مناسبتی

مرامنامه 4جوک

خاطرات خنده دار

  43155

بچگیام یادمه یه سری که اومده بودیم با داداشم بازی کنیم من بهش پیشنهاد دادم که زرو بازی کنیم اونم قبول کرد عاقا من رفتم دوتا از روسری مشکیای مامی رو برداشتم یکیشو بستم به گردن داداشم که مثلا شنلشه!بعد شمشیر داداشی که شکسته بود ابتکار به خرج دادم رفتم ملاقه آوردم دادم دستش, فک کن...!بعد ابسم که نداشیم که! عوضش یه جارو داشتیم دوبرار ما قد داشت اونم شد اسب داداشی!یادم رف بگم اونکی روسری رو هم بستم رو چشماش!!(نمیدونم چرا این ابتکاراتمو رو بقیه پیاده میکردم داداش مام گل پسر گوش به فرمان من!) طفلی هی میگف آجی بخدا جایی رو نمیبینم منم میگفتم خ تو هم مث زرو چشاتو بکن بذار رو نقابت همه جارو ببین!!!!!(بعععله من اینقد باهوش بودم!) اینم میگف آخه نمیشه که! منم با کمال اعتماد بنفس میگفتم چطو زرو میتونه؟ بلد نیسی پس دیگه حرف نزن! بععله داداشی سوار ابسش, ملاقه به دست,با چشمای بسته, من بدو داداش بدو.نیس که جایی رم نمیدید هی میخورد به در و دیفال!(جاااانم!) اینگونه خباثت ما درطول تاریخ بر همگان به اثبات رسید!!!

  43122

عاغا یه معلم داریم از اون .......... که خیلیم عصبانیه!!!یه روز که زنگ کلاس خورد همه اومدیم کلاس الا یه نفر که دسشویی بود!!!مام توطئه چیدیم و خواستیم بترسونیمش.فرمانده شون من بودم!!!عاغا من پشت در وایسادم که وقتی اومد تو بترسونمش!!!یهو همکلاسیام گفتن اومد.همین که پاشو گذاشت تو کلاس گفتم پخخخخخخخخ.....عاغا چشتون روز بد نبینه همین که نگا کردم معلممون بود.بدبخت طوری ترسید که نزدیک بود غش کنه!!!خلاصه یه ده پونزده تا کابل خوردم.کابل چی اندازه یه شیلنگ کلفت بود!!!!واقعا همکلاس از اینا نامردتر دیدید؟خلاصه هرکس که چاه کند بهر کسی اول خودش بعد کسی..............بزن قلبو

  43117

یکی از بهترین خاطرات دوران مدرسه ام اینه که بعضی موقع ها زنگ آخر پنج یا شیش تایی از دیوار مدرسه فرار می کردیم ( آره دیوار ، جلو در مدرسمون مبسر گذاشته بودن نمی شد ) ، بقل مدرسمونم نونوایی بربری بود ، نون بربری می خریدیم با سس قرمز و سوسیس ساندویچ درست می کردیم می رفتیم جلو مدرسه مخاطبین خاص چرخ می زدیم، آخر سری هم دیر می رسیدیم خونه ، پدرمونم ازمون سؤال می کرد تا حالا کجا بودی ؟
می گفتم ساعت آخر درس معلممون طول کشید ما را نگه داشت !
اونم زارت ( ذارط - ظارط - ذارت ) می خوابوند زیر گوشم می گفت آره جون خودت ، دو ساعت پیش مدیر زنگ زد خونه گفته فرار کردی از مدرسه ! فرداش رفتیم تعهد دادیم که دیگه فرار نکنیم ، ولی باز هفته ی بعد فرار کردیم ، اون آدم فروش تو کلاس رو هم طوری زدیم که دیگه اسم ما رو هم فراموش کرد چه برسه به اینکه دوباره بخواد ما را لو بده ، درس پرورشی رو تا آخر سال فقط همون دو جلسه ی اوّل رفتیم با ده و نیم پاس شدیم ، چه دورانی بود دوران مدرسه ، یادش بخیر .......

  43115

یادش بخیر!دبیرستان که بودیم یه مزاحم تلفنی داشتیم همش زنگ میزد!یه روز دوستم خونمون بود گوشیو ورداشت شروع کرد به فحش دادن به یارو!طرف از رو که نرفت ورداشت گفت توروخدا فقط یه دقیقه به حرفای من گوش کن بعد هرکاری خواستی بکن..دوست مام گفت باشه..منم چشام اندازه وزغ با دهن باز نگاش کردم...(فک کردم رفیق مام بعــــــله)یارو شروع کرد به معرفی خودشو شغل و کارو تحصیلات، همینجور داشت میگفت(کور شه ایشالا مورد خوبی بودا)یهو این رفیق ما ورداشت گفت یه دقیقه ت تموم شد خدافظ!!!با خونسردی گوشی و گذاشت یه لبخند گشادم تحویل ما داد!منم دهنم بسته شدو از اون روز هنوز منتظر تماس اون شاهزاده م...:(((((
نتیجه اخلاقی: تلفن خونتونو همیشه خودتون جواب بدین.

  43112

یادمه اول ابتدایی میخوندم یه بار کم گرفته بودم
داشتم گریه میکردم ، معلممون پرسید چرا گریه میکنی
منم گفتم خانوم گریه نمیکنم از چشم آب میاااد
ههههههه تا آخر سال معلممون اونو میگفت و میخندید

  43110

خاطره که نیست ولی چیز جالبیه که واسه بعضیا پیش اومده...
تاحالا شده آخر پستتون بگید: نکنه دیوونه شدم یا نکنه سر راهیم ! بعدش یک عالمه لایک بخورید!!!
نکته انحرافیش اینه که همه با زبان لایکی دارم میگن آره !!!!

  43109

به بابام میگم اگه من بمیرم چی کار میکنی؟میگه وایسا یارانه این ماهم بریزن بعد برو هر ... که میخوای بخور.
فک کنم اوج محبتش بود!

  43105

یکی دیگه از فانتزیامم اینه که تو یه هواپیما ربایی باشم
بعد تو تیر اندازی بین مامور امنیت پرواز و دزده ، خلبان و کمکش و دزده تیر بخورن بمیرن
بعد من برم بشینم پشت رل و هواپیما رو بشونم با یه موتور نیم سوخته
بعد تو اون بل وشو و شلوغی
همه خبرنگارا اومدن با من مصاحبه کنن.
خیلی زیر پوستی از هواپیما بپرم بیرون از لابلای خبرنگارا و مردم رد شم و یه دستمو بکنم تو جیب شلوار جینم کاپشنمم بندازم رو کولم و یه سیگار روشن کنم ،همینطور به سمت غروب آفتاب حرکت کنم
و لگدم بزنم به این سنگه که جلو پام افتاده

  43104

عاغا یه فانتزی توپ سراغ دارم سالم ودست نخورده
مال یه خانم دکتر بوده فقط یکی دو بار باهاش رفته افقو برگشته
اونایی که خریدارن اعلام امادگی کنن:))

  43087

عآقا ما دیروز تو ماشین نشسته بودیم همینجور متفکرانه داشتیم آهنگ گوش میدادیم که یه یارویی اومد شیشه رو زد...ما هم خعلی شیکو با کلاس شیشه رو کشیدیم پایین!
یارو : آقاتون عابر بانکن؟
من: نه آقامون خودپردازن!!!!!^ـ^
مرده شده بود علامت تعجب(!) همینجور فقط نیگا میکرد
بعد یه لبخند ژکوند زدم گفتم چند لحظه صبر کنین مادر بیاد ماشینو جا به جا کنه

  43083

یڪ شبـ پشتــﮧ چراغـ قرمز بوבمـ ڪنارم یــﮧ ماشیـכּ پره בختر بوב داشتـטּ منو نگاه می ڪرבכּ ...(چشاشوטּ سگـ داشـ)(◕‿◕)
(مـכּ:با موهای خیــــلــــی بـــلـــنـב و با ڪشـ بستــﮧ شده. ×پــســرمـــا×)☻
Loading ... ████████████▒ 99%
یه هــو شنیـבمـ یــﮧ בختره گفـ:وای خدا مرگمـ بده این که پسره .... :-) :-) :-) :-)
من: :-/ :-( :-{
پـَـــ نــه پـَـــ فکر کردیـטּ بانو سوسانوام بیانـ با هم عکسـ بگیریمـ*
نگآه بآکیآه میشیم هفتادوپنج میلیونو یهـ نفر.اح ـــــــــــــــ➸ـــــــــــــــ

  43068

یه تشت قورمه سبزیه 2 روز مونده تو یخچال داریم معاوضه با ویلا در شمال کشور

  43058

چن ماه پیش گواهی نامم اومد, شبش عموم اینا اومده بودن خونمون منم شاد وخرسند جست وچابک خععععلی خوشحال بودم بطوری که توپوستم جا نمیشدم چه برسه به لباسام القصه عمو اومد یه نگا بندازه به گواهی نامه ی ما یه دف باکمال تعجب برگش گف: نرگس چرا گروه خونیت او مثبته خونواده ما کلا آی منفین!!! ظربتی همه دس به جیب شدن گروه خونیشونو چک کنن دیدن بععععله آی منفین؛همه متعجب!!! یهو داداش ما جف پا پرید میون افکار همه وگف: بابا چقد بهتون گفتم بیاین واقعیت رو بهش بگین بذارین کم کم باهاش کنار بیاد انقد دس دس کردین بالاخره این جوری شد. منو میگی جوری خشکم زده بود که نفسم نمیکشیدم تازه رنگمم پریده بود ینی خود به خود داشتم محو میشدم!البته نه در افق در جو اتاق! داداشم برگشته میگه بازم نمیخواین چیزی بگین؟؟بعد رو به من: ببین جوجو فک کنم تاحالا یه بوآیی بردی که اصن هیچ شباهتی به ما نداری؟همینطور ادامه داد: ما تورو تویه شب زمستونی توی یه سبد جلو در پیدات کردیم دلمون برات سوخت آوردیمت خونه بهت آب دادیم دون دادیم بزرگت کردیم تا شدی این.یه دف همه زدن زیر خنده, منم عصبانیتم خورد وگاز زده, پاشدم رفتم جلو آینه: آره خ انصافا من خوشگلتر از شماهام!(اینو نمیگفتم چی میگفتم باید به خودم روحیه میدادم یا نه؟) این شد که بعد از چن ماه غصه خوردن اومدم پیش شما درد دل کنم؛ در غمم شریک میشین آیا؟

  43053

با چندتا دوستام رفته بودیم سینما نشستیم یه آقای کچلم جلومون بود...
یکی از دوستام گفت بچه ها 50تومن میگیرم یه پس گردنی محکم به این کچله میزنم...ماهم گفتیم قبوله اونم رفت...
وایساد پشت سر یارو و...بوووووووم...صداتو همه سالن پیچید!!!
حالا ماهمه داشتیم از خنده میمردیم...دوستم تاپس گردنی رو زد گفت:
حامد اینجایی 2ساعته دنبالت میگردیم؟؟؟
یارو کچله گفت حامد کیه و دوستمم شروع کرد معذرت خواهی و اومد نشست...یارو هم رفت چندتا ردیف جلوتر نشست...
دوستم گفت چند میدین باز برم بزنم پس گردنش؟؟؟
بالاخره 100تومن توافق کردیم و رفت پشت سر یارو وایساد...
چشتون روز بد نبینه بازم....بوووووووووووم...زد و گفت: حامد تو اینجایی من اشتباه یه بنده خدا رو اونجا زدم....؟؟؟
دیگه بقیشو نمیگم.......ههههههههه

  43048

یادش بخیر
چند سال پیش رفتم امتحان ارشدبدم روی یه صندلی نشستم دیگهدیدم زیاد حال جواب دادن ندارم گفتم همینا کافیه برماومدم بلند شم نمیدونم شلوار جین به کجا گیر کرد نصفش پاره شد صداش تا ته سالن رفت
منشده بودم جعبه مداد رنگی دیدم یه آقایی اومد بالا سرم خندید گفت منم یر جاسه ارشداینطوری شدم که الان قبول شدم نترس خدا خیرش بده بیشتر از 30 تا سوال رو برام جواب داد
الان همکارمه همه جا میگه ما جر خوردیم تا ارشد قبول شیم
:))