دسته بندی ها

منوی اصلی

طنز

جوک ها

پیامک ها

پیامک موضوعی

پیامک مناسبتی

مرامنامه 4جوک

خاطرات خنده دار

  43037

ویژه "فانی"
یادش بخیر ...
بابام تازه گوشی گرفته بود هی اس ام اس های غلط غلوط و خالی واسه ما می فرستاد . بعد روزا زنگ می زد خونه میگفت: چرا زنگ نمی زنید حالموبپرسید!!!!! نصفه شبا یواشکی بلند می شد گوشیشو نگاه می کرد بعد هر چند دقیقه یکبار میگفت : فک کنم شارژنداره برم بزنم شارژ(ینی پدر باتری دراومده بود...!!!!). نمی دونم الان که یادم می افته گریم می گیره کاش روزی 100 بار بهش زنگ می زدم کاش اس ام اس یادش می دادم کاش ...
به سلامتی پدرای دنیا...

  43031

یکی از نمره هام 11.37(اگه دقت کنید میفهمید یه عدد اوله ) بود اونم سه واحدی(حالا فهمیدین از بچه های زرنگ دانشگاهم)اعتراض زدم شد 11.75.خو آخه استاد زورت نمیرسه ارفاق(ارفاغ)کنی ازین کارا نکن
(الان اشک جلو چشامو گرفته نمیتونم ادامه بدم. نخند دارم بدبخت میشم)
حالا برای شادی روحم دلسوزانه بزن لایکو

  43029

این ترم یر جلسه امتحان 1 اسپیکر کوچولو با خودم بردم یر جلسه از کنار هر کی رد میشدم گوشیش که روشن بود رو اسپیکر نویز میداد بعد من گوشیشو ضبط میکردم
اینقده باحال بود همچین ادم خبیثی هستم دیگه
چه معنی داره سنتهای تقلب رو به هم میزنن روشهای متهورانه جا به جا کردن برگه پس چی میشه ؟
:)
:)

  43012

چند روز پیش از در دانشگاه داشتم میرفتم تو که یه پسره پرید تو ماشین حدود 5 سالش بود نگاهش کردم خیلی جدی گفت شما مربی ایجای ( اشاره به دانشگاه )مریم هستین ؟
با لبخند گفتم نمیدونم چرا مگه ؟
گفت نیشتو ببند من مریمو دوس دارم چرا اذیتش کردی ؟
من :( گفتم من اذیتش نکردم
گفت خودش گفت تو اذیتش کردی بهش گفتی خنگ. عروس من خنگ نیست عروس بابات خنگه برو از دلش دربیار
دیگه هیچی نتیجه اینکه بردمش سر کلاس دونه دونه گشتم مریم خانوم رو پیدا کردیم (شانس آوردیم کلاس داشت ) دامادشونو بهش دادم و عذر خواستم دیگه
الان چند روزه فکر میکنم من تو سن این هیولا بیشترین فعالیتم این بود که وقتی برق میره 2ساعت توی پریز رو نگاه میکردم تا ببینم کی برق میاد که کارتون ببینم

  43008

اوج ضایع شدنم روز عقدم بودعاقد داشت مهریه و شاخه نبات و...میگفت بعد واسه بار اول گفت عروس خانوم بنده وکیلم منم نذاشتم نفس کسی بالا بیاد سریع گفتم بعلله خب فک کردم باید ی بله بگی که نوبت ب 3مرحله گل و گلاب و زیر لفظی برسه.همه زدن زیر خنده اماعاقدمهربون میدونس نی نی ام بله رو قبول نداشت دوباره تکرار کرد

  43004

عاقا من یه دایی دارم 5سال ازم بزرگتره ینی 24سالشه، نیس که دوران بچگیمونو باهم بزرگ شدیم من یکی که خععلی بهش وابستم؛ ایشون یه سالی هس که یه مخاطب خاص داره بعد تو این یه سال یکم نسبت بهم کم توجه شده منم که حساااس!! دچار فقر محبت شدم اساسی! حالا هرکاری میکنم از زن دایی آیندم انتقام بگیرم!
یه روز که من از دپسوردگی همیجور یه گوشه نشسته بودم و واسه خودم خوش بودم اومدم با رژلب روی دستم نقاشی کردم(دقیقا روی دست چپم جایی که انگشت شصت واشاره بهم متصل میشن) شاد وخرسند از اختراع بزرگم واسه خودم کیف کرده بودم. یهو این دایی ما خوشتیپ اومد یه نگاه کلی تو آینه بندازه که بره پیش مخاطب خاصش. منو میگی یه افکار شومی به سرم زد!! دایی که اومد بره طی یک عملیات ظربتی زود پریدم از گردنش آویزون شدم که وای دایی جون چه خوشگل شدی امروز وهمیجور اهداف شومم رو عملی کردم سریع دستمو چسبوندم رو گردنش انگار واقی ینی کسی بوسش کرده بود...(البته بگما هرچقدر رنگ رژی که رو گردن میخوره کم رنگتر باشه آثار تخریبی رو افکار طرف مقابل بیشتر میشه چون اصولا خانوما چیزایی که با چشم غیر مسلح دیده نمیشه رو خوب میبینن اصن برا همین گالیله تلسکوپو اختراع کرد میخواس بدونه قدرت تشخیص خانومش چقدره! به جان خودم!) هیچی دیگه این دایی ما رف پیش خانومش؛ چشمتون روز بد نبینه یه دعوایی شده بود بیاو ببین! طفلی دایی مام از همه جا بیخبر هرچی قسم میخورده این مخاطب خاصش باور نمیکرده! خ حق داره خب! من بودم قید پسره رو میزدم ولی اینا متاسفانه بعده یه هفته باهم آشتی کردن.یکی نیس به اینا بگه آخه آدم قهر میکنه حداقل یه ماه! یه هفته م شد قهر! البته ناگفته نماند این عاق دایی ما بعده این که فهمید کار من بوده حسابی از خجالتم در اومد!
ااااااای روزگاااار میبینی؟ فقر محبت چه کارا چه نمیکنه!!!

  42983

نشستم پایه اینترنت، ییهو بابام اومده میگه وصلی اینترنت؟
گفتم آره کاری داری؟
میگه آره، برو تو فارکس
من: ^_^ . بابا سایته؟
بابام: کودن آخه فارکس سایته؟
من: &^& . اصلا بیا خودت بزن ببینم چیو میگی؟
بابام: ماوسو برداشته رفته کلیک میکنه رو موزیلا فایرفاکس.
من؟ مجمع بازنشستگان اینترنتی؟
گوگل کروم؟
اینا چه ربطی به هم دارن؟!

  42981

دارم 4جوک می خونم، داداشم (پنجم ابتدایی میخونه) اومده کنارم نشسته . . .
ییهو گفت داداش میتونی 50هزار برام جور کنی؟
گفتم اولا نه. دوما فرضا جور کردم واسه چی میخوای؟
گفت: میخوام دیگه ادامه تحصیل ندم، خسته شدم از بس خوندم و . . .
میگم: برو بابا بچه پررو. این فکرا چیه میکنی؟
برگشته میگه ببین تو سایت 4جوک سمت راست، پایین چی نوشته؟
.
.
داداشه باحاله ما داریم؟

  42965

آقا دیشب دخترم تب کرده بود برده بودمش پیش متخصص همینجوری که نشسته بودیم منتظر دوتا خانوم اومدن تو با یه بچه کوچیک،
منشی دکتر: بفرمایید
خانومه: این بچه یخورده حالش بده آوردیم نشونش بدیم
خو خواهر من مگه پیکان روغن سوزی افتاده آوردی نشونش بدی
اینا نمیگن ما 4جوکیا لشکر نامرئر ایم همه جا پخشیم که اینجوری سوتی میدن؟

  42956

استاد ریاضیمون سن خر هیتلرو داره اومده سر کلاس با یه تیشرتو پنجره روهم تا آخر باز کرده
حالا هی ما میگیم استاد سرده ببند اون پنجررو برگشته با حالتی ک پش بازوهاش رابطه ی مستقیم با حلقم داشت بممیگه شما اگه بسن من برسید چی میشید؟ منم یکاره گفتم میمیریم!!!(البته من منظورم از سرما بود )
اما آن استاد قوی هیکل ما را با نیمکت از نرده های پنجره به شکل رنده شده به بیرون پرتاب کرد!:|

  42935

رفته بودیم شمال خونه مامان بابای زنعموم شب زنونه مردونش کردن خونرو،قرار شد منم پیش بابام بخابم
خلاصه شب به نیمه رسیدو بالاخره خابمون برد
عاغا ما که سال تا سال خاب نمیبینیم اونشب دیدم که شدم کریستیانو رونالدو.آقا ما سخت مشغول تمرین بودیم که یدفه خاستم مثه آرش کمانگیر همه ی جونمو بذارم سر شوت بعدی.... خلاصه باتمام جونم به توپ ضربه ضدم.شدتش طوری بود ک از خاب پریدم
یدفه دیدم بابام شکمشو گرفته داره از درد به خودش میپیچه
تازه دوزاریم افتاد که چه غلطی کردم:o
منو میگی گفتم الانه ک بابام لابلای گچ دیوار محوم کنه،سرمو گرفتم آه و نالهسرم درد میکنه بابامم دیگه بیخیال خودش شده بودو میگف حامد،حامد جان چی شدی بابا؟!
هیییییییی ینی خلاقیتو داری!!:))

  42909

دخترخالم ٧ سالشه اومده بهم ميگه:معلممون گفته نقاشي درمورد دهه فجر بكشيد،چي بكشم؟
گفتم:چه ميدونم
گفت:منم ميدونم تو نميدوني ولي تو گوگل بزن يه نقاشي شاهي چيزي بياد!
اين دفه ١٠دقيقه زل زدم به ديوار :|

  42908

اقا من يك پسر عمه دارم اسمش فرزاد فاميلشم مثل فاميل خودمه يني باباهامون با هم پسر عمو هستند سركلاس بوديم استاد اساميو ميخوند به ما كه رسيد از من پرسيد نسبتتون چيه يهو هول شدم گفتم باباهامون با هم جارين!!!!كلاس تركيد دنبال راه فرار بودم

  42899

تا فکرشو کردی بعضی کارا رو می خوای انجام بدی ولی سعیتو میکنی که تابلو نشی،بعد همون سعی باعث تابلو شدنته.

  42896

بچه که بودم خیلی درس می خوندم یکی گفت درس نخون سوسک میشی ها.
هیچی دیگه منم درس نخوندم خدا رو شکر الانم راضی ام سوسک نشدم.
خدا خیرش بده...