دسته بندی ها

منوی اصلی

طنز

جوک ها

پیامک ها

پیامک موضوعی

پیامک مناسبتی

مرامنامه 4جوک

نمایش مطلب شماره 42935

تاریخ انتشار : بهمن 1391

رفته بودیم شمال خونه مامان بابای زنعموم شب زنونه مردونش کردن خونرو،قرار شد منم پیش بابام بخابم
خلاصه شب به نیمه رسیدو بالاخره خابمون برد
عاغا ما که سال تا سال خاب نمیبینیم اونشب دیدم که شدم کریستیانو رونالدو.آقا ما سخت مشغول تمرین بودیم که یدفه خاستم مثه آرش کمانگیر همه ی جونمو بذارم سر شوت بعدی.... خلاصه باتمام جونم به توپ ضربه ضدم.شدتش طوری بود ک از خاب پریدم
یدفه دیدم بابام شکمشو گرفته داره از درد به خودش میپیچه
تازه دوزاریم افتاد که چه غلطی کردم:o
منو میگی گفتم الانه ک بابام لابلای گچ دیوار محوم کنه،سرمو گرفتم آه و نالهسرم درد میکنه بابامم دیگه بیخیال خودش شده بودو میگف حامد،حامد جان چی شدی بابا؟!
هیییییییی ینی خلاقیتو داری!!:))