دسته بندی ها

منوی اصلی

طنز

جوک ها

پیامک ها

پیامک موضوعی

پیامک مناسبتی

مرامنامه 4جوک

نمایش مطلب شماره 43058

تاریخ انتشار : بهمن 1391

چن ماه پیش گواهی نامم اومد, شبش عموم اینا اومده بودن خونمون منم شاد وخرسند جست وچابک خععععلی خوشحال بودم بطوری که توپوستم جا نمیشدم چه برسه به لباسام القصه عمو اومد یه نگا بندازه به گواهی نامه ی ما یه دف باکمال تعجب برگش گف: نرگس چرا گروه خونیت او مثبته خونواده ما کلا آی منفین!!! ظربتی همه دس به جیب شدن گروه خونیشونو چک کنن دیدن بععععله آی منفین؛همه متعجب!!! یهو داداش ما جف پا پرید میون افکار همه وگف: بابا چقد بهتون گفتم بیاین واقعیت رو بهش بگین بذارین کم کم باهاش کنار بیاد انقد دس دس کردین بالاخره این جوری شد. منو میگی جوری خشکم زده بود که نفسم نمیکشیدم تازه رنگمم پریده بود ینی خود به خود داشتم محو میشدم!البته نه در افق در جو اتاق! داداشم برگشته میگه بازم نمیخواین چیزی بگین؟؟بعد رو به من: ببین جوجو فک کنم تاحالا یه بوآیی بردی که اصن هیچ شباهتی به ما نداری؟همینطور ادامه داد: ما تورو تویه شب زمستونی توی یه سبد جلو در پیدات کردیم دلمون برات سوخت آوردیمت خونه بهت آب دادیم دون دادیم بزرگت کردیم تا شدی این.یه دف همه زدن زیر خنده, منم عصبانیتم خورد وگاز زده, پاشدم رفتم جلو آینه: آره خ انصافا من خوشگلتر از شماهام!(اینو نمیگفتم چی میگفتم باید به خودم روحیه میدادم یا نه؟) این شد که بعد از چن ماه غصه خوردن اومدم پیش شما درد دل کنم؛ در غمم شریک میشین آیا؟