دسته بندی ها

منوی اصلی

طنز

جوک ها

پیامک ها

پیامک موضوعی

پیامک مناسبتی

مرامنامه 4جوک

خاطرات خنده دار

  224803

رفتم واسه گواهینامه ثبت نام کردم

جلسه اول یه وکیل اومد واسه تدریس کلی توضیح راجب آزادراه وبزرگراه داد

بعد گفت حالا شما یه تفاوت بگین...

منم گفتم بزرگراه عوارضی نداره ازاد راه عوارضی داره پول میگیرن


عایا به نظر شما خندیدن به طرز تفکر یه خانم کار درستی است؟؟؟؟؟؟؟نه واقعا درسته اخه؟؟؟ o,O

  224802

*****گریفندور*****
پریشب یه کابوسی دیدم که توش ارواح از تو دیوار میان بیرون که منو خفه کنن البته آخرش به خوشی تموم شد ، اینو واسه داداشم گفتم . دیشب اومد پیش من : یاسی میشه پیشت پیشت بخوابم ؟ تولو خدااا !
منم دلم نیومد نذارم گفتم نو پرابلم بخواب
ساعت 6 صبح بود که بابا و مامان بیدارم کردن
مامان:دانیال کووو ؟!!!!!
بابا:ندیدش؟ پیش تو نخوابیده ؟
یه نگاه به اطرافم کردم دانی نبود جاش خالی بود .
مامان : عهههههه اینجاست که ...
خوبه کجا باشه ؟ پشت در اتاقم خوابیده بود بین کمد و در اتاق قایم شده بود همون جا هم خوابیده بود .
منم یه لبخند اومد رو صورتم و گفتم :آخ جون یه سوژه برا فورجوک
بعد افتادم رو تخت

  224792

زنگ نفریح تموم شده بود تو راه پله ها بودیم داشتیم میومدیم سرکلاس.یکی از بچه ها خواست خیر سرش شوخی کنه صاف اومد مارو زد بعد بدو بدو رفت تو کلاس درو بست.
رسیدیم دم در،حالا مگه درو وا میکرد؟؟؟؟؟
از تو با اون یکی دوستم دستگیره ی درو گرفته بودن می کشیدن نمیذاشتن درو وا کنیم که مثلا من نرم بزنمش.
یهو فک میکنین چی شد؟؟؟؟؟
.
.
.
.
.
معاون مدرسه خیلی شیک و رسمی از پشت سرمون اومد گفت برید کنار
خودش رفت سمت در،در زد اونام به خیال این که مایییم درو وا نمیکردن
معاونمون گفت منم درو وا نمیکنید؟؟؟؟!!
دستگیره رو کشید در وا شد همه رفتیم تو.دیدیم اون دوتا عین بچه های خوب سر جاشون نشستن.
حالا ما داریم میترکیم از خنده جلو خودمونو نگه داشتیم.
خلاصه اونا رفتن پایینو تعهد دادن ما کلی خندیدیم خیلی خوب بود!!!

  224787

تو خانواده ما همه دخترا رئالی و پرسپولیسین و همه پسرا بجز داداشم بارسایی و استقلالی.دخترا (به جز من)دلیلی ندارند فقط میخوان مخالف پسرا باشن ولی پسرا (به جز داداشم)میخوان بگن ما حداقل یه چی حالیمونه این تیما رو انتخاب کردیم و اینا.
حالا این وسط منو داداشم چی ایم؟
برادر بنده آی کیوش از همه فامیلبالاتره و منم بعد اونم.(تعریف از خود نباشه یه وخ)ایشون رئال و پرس پولیس رو بنا به دلایلی انتخابیدن(دلیلاشو بهم گفت ولی من نفهمیدم)ولی من چرا انتخابیدم به خاطر این بود که دادام اینو انتخابیده.الان همه پسرا فکر میکنن داداش من در آینده زن ذلیل میشه ولی اونا نمیدونن من که میدونم با هوش و ذکاوت تمام این تیمارو انتخابیده.

  224776

‏یه بچه محل داریم تزریقیه امروز نشسته بودم پای صحبتاش میگفت ننه م میخواست دکتر بشم بابام خلبان





الان مثه دکترا تزریق میکنم بعدشم پرواز !!!!!!!!

  224769

مامانم تازه گواهینامه گرفته بود تو صدمتری پشت فرمون بود
با دنده یک با سرعت ۵۰تا میرفت پدال گازم هی فشار میداد تا اخر
بابام گفت خانم تا دنده دو نزنی پاتم بره تو موتور ماشین سرعت بیشتر نمیشه کلاچ تا اخر فشار بده دنده رو عوض کن
مامانمم دست پاچه شد اشتباهی پاشوگذاشت رو ترمز زد دنده۲

کلا مامانم که پشت فرمون میشینه ما تمام گناهامون امرزیده میشه o,O

  224755

یه بار یه شکری خوردم اومدم به مامانم بگم:
مامان میدونی قویترین حیوون مورچس؟؟؟؟؟؟
بجاش گفتم:
.
.
.
.
.
مامان میدونی قویترین مورچه حیوونه؟؟!!!!!!
ینی بهتر از این نمیتونستم سوتی بدم!!!!

من :|

مامانم :))

مورچه o_O

  224750

آقا دوسه روز پیش همه فامیل تو خونه مامان بزرگم جمع بودیم.همه هم بودن.خونه مادربزرگم اینا دو قسمته که اصلا بهم دید ندارن.زنا یه طرف بودن مردا هم یه طرف.این وسط گودزیلای پسرخالم هم تو زنونه بود.(فک کنم دو سه روز یادگرفته کلماتو کنار هم بزاره جمله بگه.)خلاصه جونم براتون بگه همه زنا بدون روسری بودن و همه دیدن که دخترخالم موهاشو کوتاه کرده.همه مبارک باشه و این حرفا بعد دخی خاله محترم گفت موخوره داشته یه وجب کوتاه کرده.بعد بحث سر این شد که چه راه هایی برا درمان موخوره هست.مادر بنده بهش گفت که قره قوروت محلی رو با آب قاطی کن سرتو باهاش بشور.دخی خالم گفت اینطوری کلم بوی ترشی میگیره که.
این برادرزاده گودزیلاش نه گذاشت نه برداشت گفت مگه الان نمیده؟
تازه گودزیلامون که خیلی دوستش دارم به لطف من توک زبونی هم حرف نمیزنه.بهله دیگه این سخن گهربار گودزیلا در حالی بود که سه تا پسر مجرد اونور دیوار نشسته بودن.هیچی دیگه دخی خالم فکر ازدواج با اون سه تا رو کلا از بین برد.

  224727

من توی ارایشگاه کار می کنم. یه بار داشتم بند یه خانمی رو می زدم که پوستشون حساس بود و زیاد هم مو داشت بخاطر همین خیلی دردش می گرفت و تکون می خورد. منم واسه اینکه یه جاش بشینه و من کارمو انجام بدم گفتم:
- به چیز بد فکر کن تا تموم شه.
- بد یا خوب؟
- چیز بد که درد اصلاح پیش اون چیزی نباشه.
طرفم نه گذاشت نه برداشت گفت: مادر شوهرم!


من:|
خانمه:))

انجمن حمایت از مادر شوهر o_O

  224720

یکی از عادتای من اینه که وقتی میفهمم یکی داره دروغ میگه(دورو بریای من خیلی ضایع دروغ میگن)انقد سوال پیچش میکنم که خودش میفهمه جریان چیه.حالا یه نمونشو بشنوین:
دیروز تو کلاس گرافیک نشسته بودیم هنوز مربیمون نیومده بود.(کلا منو همیشه بنا به دلایلی زود میام.)قرار بود یه مقوا a3 با یه تلق a3 هم ببریم.یکی از همکلاسیام(8 سالشه نمیتونه مداد دستش بگیره میاد گرافیک)دو تا تلق آورده بود.(قابل توجه از همون جایی که من خریدم خریده بود)بهش میگم چرا دوتا تلق آوردی؟میگه آقاهه دوتا تلق با یه شیرازه داد.(کلا یه تختش کمه آخه کدوم خری سایز a3 تحقیق درست میکنه)میگم تحقیق سایز a4 نه a3 میگه a3 هم میشه من خودم پارسال برای چکیده کنفرانسم چون عکسام بزرگ بودن سایز a3 گرفتم.(والا اون موقع که من کلاس اول بودم یه متن درباره یه حیوون بهمون دادن گفتم حفظ کنید بیاین ارائه بدین.)میگم خب شیرازه به اون بزرگی نداریم که.میگه چرا هست انقدم بزرگ بود باید میدیدیش.بعد دیدم داره مقاومت میکنه گفتم مگه از فلان جا نخریدی؟میگه آره میگم پس چرا به من فقط یه تلق داد؟میگه خب چیزه حتما تموم کرده ای وای من به مامانم گفتم رسیدم زنگ میزنم(با مامانش اومده بود تازه خخخخخخخ)بعدم صحنه رو ترک کرد.خب دوستان سوال کردن از کجا میدونستم از یه جا خریدیم.در جواب باید بگم وقتی من مغازه رو ترک می کردم اون وارد شد و با کلی ادعا که من آشنا رو از بیست کیلومتری تشخیص میدم و اینا منو نشناخت.
به قول یکی از شما ها از این گودزیلاها خنگش به ما افتاده خخخخخخ.

  224706

بچہ بودم یبارمعلممون موضوع انشاداد:اگرشماپرندہ بودیدچہ میکردید؟منم براش نوشتم تخم میذاشتم:Dبہم صفرداد!آیااین طرزبرخوردبایک پرندہ تخم گذارصحیح است؟؟؟؟

  224703

بابام معلمه ولی الان بازنشسته شده بهش میگم این همه سال معلمی کردی یه خاطره بگو.اصن بچه هارو می زدی؟؟؟؟؟؟
میگه تا دلت بخواد.یه بار که راهنمایی درس میدادم بچه ها گله میکردن که دوستشون که کاراته میره اونارو میزنه.یه روز صداش کردم گفتم چرا بچه ها رو میزنی؟؟؟؟ گفت آقا ببخشید!! چن روز بعد دوباره بچه ها اومدن گله کردن منم دوباره صداش کردمو دوباره اون گفت ببخشید آقا!!!
دفه ی چاهارم که شد صداش کردم دوباره گفت ببخشید!!منم یه دونه خوابوندم زیر گوشش گفتم ببخشید!!!!
حالا من هی میخندیدم بابام می گفت بچه ی مردمو زدم خنده داره؟؟؟؟!!!
بابای من که هیچی ولی لایک واجبه برای همه ی معلمای دلسوزو مهزبونه کشورمون حتی اون بداخلاقاش :)))
به افتخار همه ی معلمااااااااااا

  224702

آقا من اسممو عوض کردم.دکتر چا یون سئو بودم شدم دکتر چا مین سئو.چه آدم مهمیم هستم که اعلام میکنم.
خلاصه جونم براتون بگه سال پیش برای اینکه ویندوز کامپیوتر دوستم پریده بود رفتم خونشون که براش درست کنم.پارسال هم همینطور ده روزی مونده بود به مهر.خلاصه من رفتم خونشون.کامپیوتر رو که درستیدم برگشتم برم که یه لاک ناخن دقیقا رنگه ناخن جلو آینش توجهمو جلب کرد.بهش گفتم اینکه رنگ ناخنه چه فایده داره. گفت بعدا میفهمی.خلاصه مدرسه ها شروع شد این ناظم ما هم که گیر باید ناخناتون رو کوتاه کنید وگرنه انظباط کم میکنه و اینا.بعد این دوسته من هر هفته مثبتشو میگرفت تا اینکه نزدیک زمستون عروسی برادر ایشون بود.بهش گفتم ناخن مصنوعی میزنی یا لاک گفت ناخنام به اندازه کافی بلند هست.بله دیگه ایشون از اون لاکه استفاده کرده که ناظمو بپیچونه.تازه به منم گفته بود برم ناخناش رو درست کنم(بله قبلا کلاس رفتم برای طراحی ناخن)
یعنی اون موقع میخواستم خرخرشو بجوم.خو چیه منم ناخن بلند میخواستم.

  224687

با یکی از دوستام فیلم ترسناک می دیدیم...

توفیلم یه زن از دست یه زامبی قایم شده بود پشت یخچال :(
اونوقت دوستم میگه اگه من جای زنه بودم یهو باد معدم در میرفت زامبیه پیدام میکرد

یعنی در مقابل زامبیم نمیتونه دو دقیقه اون لامصب توشکمش تحمل کنه
قیافه زامبیه ☜ O,o

  224681

پریشب بادوستام بیرون بودیم.سوارتاکسی شدیم.توراه بابام ز زد.بچه هام فهمیدن بابامه.حالا به مکالماتشون توجه کنید:
سعید:میکائیل اون قلیونو بده من
پژمان:میکائیل چه خبرته پسر؟مردی انقد سیگار کشیدی....بدش من ببینم....
حامد:آقااااااا..پس زغال(ذغال؟؟)ما چیشد؟
بابام:نکبت توله سگ خاک توسرت کنم لعنتی.معتادم شدی کصافط؟؟
من:بابا به خدا من توتاکسیم.اصن بیا باراننده صحبت کن......
راننده:سلام عرض کردم آقا...ببخشید یه لحظه...پسسسسسرررررر....زغال چی شد؟؟؟!!!!!!آقایون منتظرن.....شرمنده آقا سرمون خیلی شلوغه..حتما یه روز تشریف بیارین....!!!!
(((نمیدونم بابام چی بهش گفت ،گوشی رو یهوپرت کرد عقب.....کصافط آشغال..فک کنم دیشب توآب نمک خوابیده بود)))))
بابام:پسره ی معتاد،امشب حق نداری بیای خونه.اگه این طرفا ببینمت جنازت از خونه میره بیرون......وقطع کرد...
دوستام ک واسه تاکسیه صندلی نزاشتن.همه رو جوییدن.راننده هم نزدیک بود تصادف کنه.عوضیا.
فقط خواستم بگم توپارک خوابیدنم صفایی داره واسه خودش.فقط باید یه جا خودتو قایم کنی ک گشتیا نیان ببرنت...:(((((((((((عجب.......