دسته بندی ها

منوی اصلی

طنز

جوک ها

پیامک ها

پیامک موضوعی

پیامک مناسبتی

مرامنامه 4جوک

نمایش مطلب شماره 224681

تاریخ انتشار : شهريور 1395

پریشب بادوستام بیرون بودیم.سوارتاکسی شدیم.توراه بابام ز زد.بچه هام فهمیدن بابامه.حالا به مکالماتشون توجه کنید:
سعید:میکائیل اون قلیونو بده من
پژمان:میکائیل چه خبرته پسر؟مردی انقد سیگار کشیدی....بدش من ببینم....
حامد:آقااااااا..پس زغال(ذغال؟؟)ما چیشد؟
بابام:نکبت توله سگ خاک توسرت کنم لعنتی.معتادم شدی کصافط؟؟
من:بابا به خدا من توتاکسیم.اصن بیا باراننده صحبت کن......
راننده:سلام عرض کردم آقا...ببخشید یه لحظه...پسسسسسرررررر....زغال چی شد؟؟؟!!!!!!آقایون منتظرن.....شرمنده آقا سرمون خیلی شلوغه..حتما یه روز تشریف بیارین....!!!!
(((نمیدونم بابام چی بهش گفت ،گوشی رو یهوپرت کرد عقب.....کصافط آشغال..فک کنم دیشب توآب نمک خوابیده بود)))))
بابام:پسره ی معتاد،امشب حق نداری بیای خونه.اگه این طرفا ببینمت جنازت از خونه میره بیرون......وقطع کرد...
دوستام ک واسه تاکسیه صندلی نزاشتن.همه رو جوییدن.راننده هم نزدیک بود تصادف کنه.عوضیا.
فقط خواستم بگم توپارک خوابیدنم صفایی داره واسه خودش.فقط باید یه جا خودتو قایم کنی ک گشتیا نیان ببرنت...:(((((((((((عجب.......