دسته بندی ها

منوی اصلی

طنز

جوک ها

پیامک ها

پیامک موضوعی

پیامک مناسبتی

مرامنامه 4جوک

نمایش مطلب شماره 224802

تاریخ انتشار : شهريور 1395

*****گریفندور*****
پریشب یه کابوسی دیدم که توش ارواح از تو دیوار میان بیرون که منو خفه کنن البته آخرش به خوشی تموم شد ، اینو واسه داداشم گفتم . دیشب اومد پیش من : یاسی میشه پیشت پیشت بخوابم ؟ تولو خدااا !
منم دلم نیومد نذارم گفتم نو پرابلم بخواب
ساعت 6 صبح بود که بابا و مامان بیدارم کردن
مامان:دانیال کووو ؟!!!!!
بابا:ندیدش؟ پیش تو نخوابیده ؟
یه نگاه به اطرافم کردم دانی نبود جاش خالی بود .
مامان : عهههههه اینجاست که ...
خوبه کجا باشه ؟ پشت در اتاقم خوابیده بود بین کمد و در اتاق قایم شده بود همون جا هم خوابیده بود .
منم یه لبخند اومد رو صورتم و گفتم :آخ جون یه سوژه برا فورجوک
بعد افتادم رو تخت