يه روز با داييم تو ماشينش كنار خيابون نشسته بوديم شيشه هاي ماشينش هم دودي كرده بود جوري كه از بيرون هيچي پيدا نبود يه 10دقيقه كه گذشت ديديم يه دختره از اين سانتي مانتالا اومد كنار ماشين و شروع كرد به ارايش كردن ومرتب كردن شكل و قيافش منو داييم هم داشتيم يواش يواش ميخنديديم كه يهو ديديم كار داره به جاهاي باريك ميكشه و.....
يه دفه بلند زديم زير خنده .دختره بيچاره فهميد كسي داخل ماشينه سريع جيم فنگ شد ...داييم شيشه رو داد پايين گفت كجا داري ميري؟بيا بابا راحت باش ماهم راحتيم.....
دختره جلو جمعييت ضايع شده بود رنگش مثه ابرنگ عوض ميشد
خاطرات خنده دار
یادمه وقتی 6 ماهم بود بابام و مامانم دعواشون میشد مامانم میگفت برو مای بی بی بیار بابام میگفت مای بی بی نمیخواد دستمال پیچش کن!
منم که بلد نبودم بحرفم بگم شما دعوا نکنید من خودم میرم دسشویی
از هیچ آهنگی به اندازه ی آهنگی که صبحا بیدارم میکنه متنفر نیستم...حتی وقتی تو روز بشنومش حالم بد میشه از شنیدنش کصافط
یه بار از تو یه کوچه رد میشدم دیدم یه گودزیلا(ببخشید ، دهه هشتادی)داره از رو به روم میاد وقتی داشت از کنارم رد میشد محکم زدم زیر پاشو مثل چــــــــی خورد زمین!بعد دوتا پاشو گرفتم هلیکوپتری زدم باهاش و پرتش کردم خورد به تیر چراغ برق و متلاشی شد...
هی...چه خواب شیرینی بود!! :(((
عاغا ی داداش دارم اواخر دهه ی پنجاهه
بچه ک بوده
خیلی شر و شور و شیطون بوده
سر کوچمون وایمیستاده(کوچمون باریک بوده) نمیذاشته هیچ بچه ای رد شه
میگفته این کوچه ی ماس باید پول بدی وارد شی!اون بدبختام پول میدادن!
عاغا از بچگی شم اقتصادیش کار میکرده
من بعد از شنیدن از این خبر از مامانیم0-o
سازمان محیط زیست(:
شهرداری:-o
و
داداشم ;-)
درود
يه پسر عمو دارم سه سالشه يه روز مامانش داشت بهش غذا ميداد اونم هى مينداخت بيرون و هى كرم ميريخت بعد مامانش اصحابش خورد شد گفت خدايا منو از دست اين بكش راحت شم.
آقا يكدفعه ديديم اين پسر عموى ما دستشو برد بالا گفت: خدايا زود تر مامانو بكش از دستش راحت شيمD:
پرو بعدش ميخنده ميگه الهى عامين يا رب العالمين
آقا ما رو بگى هى داشتيم زمينو گاز ميزديم با عموم خيلى باحال بود
اين دهه هشتاديا كوچيكن ماهم كوچيك بوديم. ما كجا و اينا كجا!!!!!
بزن لايكو
امروز برا دیدن یکی از دوستام , رفتم دانشگاهش (خییییییییییلی یونی با کلاسیه) .
داشتم دنبال دانشکده ی دوستم میگشتم , نه که بد موقع بود و هوا بس ناجوانمردانه سرد !! پرنده تو محوطه پر نمیزد و منم همینطوری گیج میزدم دور خودم !!
به ناگه یه آقاهه رو دیدم با کلی کلاااااااااااااس و اینا ( به خیال اینکه از بچه های همین یونیه و حتما بچه ی باکلاسیه) پرسیدم فلان دانشکده کجاست !؟! ییییییییک لبخند احمقانه تحویلم داد وگفت نمیدونم !! به جون خودم یه ربع بعدش که با دوستم داشتیم تو محوطه قدم میزدیم دیدم پشت فرمون یه نیسان ابی نشسته ( از کارگرای یونی بود ) تااااااااااااازه منم شنااخت !!
داستان همون لب دریا رفتن و اب بردنه دیگه !!!
اعتراف ميكنم
بچه كه بودم يه بار بابام در زد منم از آيفون درو باز كردم بعد يه فكر شيطانى به ذهنم رسيد رفتم پشت در قايم شدم بعد بابام درو باز كرد من از پشت در پريدم گفتم: پخخخخخخخخخخخخ
آقا چشتون روز بد نبينه با صداى بلند گفت اى درد تا ترسيده منم از بد شانسى همون موقع دستشوييم گرفته بود ,آقا تا داد زد چشتون روز بد نبينه همه فرش خيس شد
آره ما اينجوريا بوديم D:
إقا اين 4jok خيلى بد آموزى داره ها
خخخخخخخخ
رفتم در خونه عمم, عمم يه بچه 8 ساله داره بعد در زدم اومده دم در درو باز كنه گفت كيه گفتم: منم منم آقا دزده اومدم همه خانوادتو بكشم D:
آقا اين, جورى ترسيد از همون داخل حياط تا داخل خونه مى دويد و هى گريه ميكرد رفت داخل بعد از چند دقيقه ديدم شوهر عمم و پسرعمم با چاقو ميوه خورى اومدن دم در از پشت در اول گفتن كيه منم از رو نرفته گفتم قاتلتون بعد شوهر عمم گفت ميگى كى هستى يا نه گفتم منم تو باز كن ميفهمى
خخخخخخخخخخخخ
درو باز كردن تا منو ديدن اينقد فحشم دادن كه ديگه تصميم گرفتم ديگه از اين كارا نكنم
خخخخخخخ
هنوزم كه بهش فكر ميكنم خندم ميگيره
يه بار خونه عمومينا بوديم عموم واسه خنده يه يواش زد تو گوشم (خيلى يواش)چند مرتبه تكرار كرد منم اون روز تو مدرسه با يه بچه اى دعوام شده بود اعصاب نداشتم (دوم دبستان بودم ) بار آخر لپمو گرفت باز يكى يواش زد مام اعصاب نداشتيم حواسم نبود دستمو بردم بالا جورى چكش زدم, جورى چكش زدم كه رفت چسبيد تو بغل بابام
خخخخخخخخخخ
هنوز كه هنوزه ميبينمش روم نميشه باش زياد حرف بزنم
عاقا ما سوم راهنمایی تشریف داشتیم یه روز معلم ریاضیمون امتحان گرفت که از قضا من این امتحان رو عالـــــی دادم.
زنگ بعد از امتحان سرکلاس علوم در یک حرکت جیمز باندی معلم ریاضیمون اومد تو کلاس و من رو کشید و پرت کرد تو کلاس بقلی و گفت: آقای X شما چرا برگه امتحان رو تحویل ندادی؟؟؟!
منم که یک دفعه تحول عظیمی در وجودم رخ داد و فهمیدم که سیب زمینی بازی در آوردم و برگه رو به جای اینکه بدم معلم گذاشت تو کیف شروع کردم به نقش بازی کردن و گفتم استاد معلم ، گمش کردید؟؟؟ واااااای چه بد!!!
بعد گفت برو سریع بیارش منم رفتم سرکلاس خودمون و دیدم بعله تو کیفم گذاشتم...
سریع برگه رو برداشتم و زیر میز مچاله کردمش و دوباره صاف کردمش و با کفش مبارک زارت رفتم روش که مثلاً بگم از میون برگه های امتحان افتاده روزمین و با پا رفتن روش...
بعد رفتم پیش استاد ریاضی و عین آلن دلون گفتم: آقا زیر میزتون جامونده بود
و اونم با سوزاندن کالری به مقدار لازم با خودکار قرمز رو برگم نوشت 2- :|
از اون به بعد من دیگه مدرسه نرفتم :|
عاقا استاد ریاضی مون اومد انتگرال های چند گانه رو توضیح داد دید همه عین بز نیگاش میکنن
اومد عقب تر دید بازم کسی چیزی نمی فهمه
هیچی دیگه مجبور شد از جمع و تفریق شروع کنه!!!!
منم دیگه برم فردا جدول ضرب امتحان دارم
خخخخخخخ
اول دبیرستان بودم سر کلاس ریاضی دبیر هی داشت یه مسئله رو توضیح میداد و تخته رو خط خط ی میکرد و عینهو بولدوزر میرفت جلو
یهو برگشت گفت فهمیدین؟
ما: (O_o)
معلم: چرا گیج گیج منو نگاه میکنید؟
یکی از بچه ها: آقا شما ما رو گیج گیج میبینید (O_O)
بیچاره میخواست بگه شما مارو به صورت یه سری آدمای گیج مشاهده میکنید
هیچی دیگه معلم که کنف شد طفلی نزدیک بود گریش بگیره یه ساعت شونه هاشو مالیدیم تا حالش جا اومد
اون پسره هم یه ساعت هی جمله سازی میکرد که حرفشو درست بگه بلکن معلم از دلش درآد
ما هم که کف کلاس جفتک چارکش میزدیم از خنده
زنه اومده از دفترم یه نامه پست کنه، منم طبق قانون جدید شماره ملی و کدپستیشو نوشتم روی پاکت
اونم اومد تریپ من خیلی حالیمه (تریپ جدیده شماها ندیدین) برداره جای تمبرو نشون داد و گفت اینجا هم عکسمو میچسبونید؟
خو لامصب حرف نزنی میمیری؟
دیروز دوستم رفته بود عابر بانک تا یکم پول بگیره
ولی بجای 10000تومن 100000 درخواست کرده بود بعد تازه متوجه شده بود چه غلطی کرده
اونوقت رفته بود نوبت گرفته بود 100000 تومن رو ریخته بود حساب 2باره اومده بود 10000 تومن برداشت کرده بود
دوستم:!!!!!!!!!)(
من بعد از شنیدن جریان:()()!!!!!!
آخرین مطالب طنز
داستان طنز کلاه فروش و میمون
شعر طنز / فقدان همسر
شعر طنز و خنده دار رانندگی در ایران
مکالمه مرد و زن /طنز
شعرطنز / خانهی ما
مجرمان شیک پوش زندان مهران مدیری را در سریال در حاشیه ببینید! + تصاویر جدید
11 سال رانندگی معکوس این مرد +عکس
واس ماس از زبان جواد رضویان / طنز
شعر طنز / زن گرفتن …
واکنش جالب مهناز افشار با دیدن کنار کاریکاتور خود +عکس
معنی کلماتی که از زنها شنیده می شود / طنز
"جناب خان" ممنوع التصویر میشود؟
علت دروغ گفتن مردها (آخر خنده)
اصول جالب شوهرداری به روایت فورجوک !
فال و طالع بینی
عزیزُم بیا فالت بگیرُم
فال حافظ | فال روزانه | طالع بینی | فال مصری | فال تاروت
فواید خنده
خنده تاریخ انقضا نداره !!!
مجموعه تخصصی فواید ، دانستنیها و رازهای خنده
حمایت میکنیم
+ شادی و کمک به دیگران ( مراکز خیریه )
آمار سایت
بازدید دیروز: 51792
کل بازدید: 512397618