دسته بندی ها

منوی اصلی

طنز

جوک ها

پیامک ها

پیامک موضوعی

پیامک مناسبتی

مرامنامه 4جوک

اعتراف میکنم

  107287

الان یه مگــس رو مانیتورم ﻧﺸﺴﺘﻪ بود ، ﻣﯿﺨﻮﺍستم ﺑﺎ ﻣﻮﺱ

ﺑﮕﯿﺮﻡ ﺑﻨﺪﺍﺯﻣﺶ ﺗﻮ ﺭﯾﺴﺎﯾﮑﻞ ﺑﯿﻦ !

یه همچین آدمینِ توهم زده ای هستم من

  107285

اعتراف میکنم بچه که بودم از جوجه میترسیدم ولی وقتی بزرگتر شدم بازم از جوجه میترسیدم اصلا همین حالاشم که سنم از وزنم بیشتر شده هنوزم از جوجه میترسم!!
خو مگه چیه؟؟ از جوجه میترسم خو...!!
یه روز هم یه جوجه اومد تو خونمون من ناغافل از جا پریدم یه جیغی زدم که دیوار صوتی داشت می‌شکست!!! بعد توله سگه داداشم که 4 سالشه جوجه هه رو گرفته بود می‌گفت: عمو نترس ببین کار نداره به آدم!!!
از اون روز به بعد هم همینجوری به سمت افق در حرکتم ولی نمیدونم چرا محو نمیشم من؟؟
لایک: خاک بر سرت . . .
لایک : به تو هم میگن مرد؟؟ خخخخ..
لایک ‍: هیچکس تنها نیست! منم میترسم

  107280

اعتراف میکنم بچه که بود حدودا7 ساله ی روز مامانم گف برو میوه فروشی خیار سبز بگیر منم رفتم وقتی وارد مغازه شدم چشمم به هویج افتاد بعد فروشنده گف چی میخوای منم هول کردم گفتم خیار نارنجی قروشنده که از خنده مث جعبه ی مداد رنگی ۳۶تایی شده بود منم چون اون موقع افق نبود همون جا اب شدم رفتم زیر زمین الانم دارم از لوله ی آب خونتون این پستو میزارم

  107276

اعتراف میکنم این دکتراهرچی بلدنیستن درمورد سرماخوردگی تقصیرویروس جدیدوهوای آلوده میندازن.

  107268

اعتراف میکنم بچه که بودم،صدای آژیر ماشین شهرداری‏(‏ ماشین (اشغالی)میومد،منو داداشم بلند داد میزدیم که کسی صدای آژیرو نشنوه و ما مجبور نباشیم اشغالا رو ببریم دم در

  107266

اعتراف میکنم وقتی بچه بودم،و بابام سر یه موضوعی باهام دعوام کرد،رفتم تو حیاط،خواستم دق دلیم رو سر یه چیزی خالی کنم.هر چی نگاه کردم چیزی پیدا نکردم جز ماشینش،افتادم به جون لاستیکاش و بادشو کم کردم.آی خنک شدم،آی خنک شدم...‏‏
یه بارم قالپاقاشو دزدیم و بردم گوشه انباری قایم کردم.آی خنک شدم،آی خنک شدم...

  107260

پيري ميگفت...اگه ميخواي جوون بموني درداي دلتو فقط به كسي بگو كه دوسش داريو دوست داره گفتم:
پس چرا تو جوون نموندي؟پيرخنديدو و گفت:
دوسش داشتم ....دوستم نداشت...

  107259

بخدا من سادیسمی نیستم اما اعتراف میکنم پیش دانشگاهی بودم زنگ تفریح رفتم در اتاق معلما رو روشون قفل کردم!!!!!! خداییش خیلی حال داد اخه امتحان زیست داشتیم!!!!!!!!!!!!!!!!

  107252

آغا ، بنده سخت معترفم كه به پسرم سخت حسوديم ميشه، شبا كه ميشينه پاي كامپيوتر و شروع ميكنه با مخاطباى خاصش به چت كردن، من به بهانه گذاشتن آشغال و رد كردن گربه ها كه كيسه زباله ها را پاره نكنن و آشغالها پرت و پلا نشن و يا دور كردن آشغال گردها، ميرم تلفن را قطع ميكنم و صبحاي زود كه ميرم سر كار دو شاخه تلفن را دوباره ميزنم سر جاش و دوباره خط تلفن وصل ميشه، تا حالا هم متوجه قضيه نشده و و ناراحتيشو سر شركتهاي ارائه دهنده خدمات اينتر نت خالي ميكنه تا حالا هم به دليل قطعي زياد شبكه ، ده تا شركت سرويس دهنده عوض كرده !!!
(( عجب اعتراف وحشتناكى شد اين اعتراف))

  107250

اعتراف میکنم بچه که بودم فکرمیکردم تو ماشین لباس شویی چند نفر هستن که لباس ها رو با دست میشورن!!!!!!!!
نابغه یه کشف نشده ای بودم هاااااااا

  107249

اعتراف میکنم بچه که بودم فکر میکردم داور فوتبال، یار کمکی برای تیم ضعیف تره!!!!!!!!!!

  107245

اعتراف میکنم گودزیلا که بودم پسرعمم 4سالش بود
مادوتا تو خونه تنها بودیم!!!!
پسرعمم تازه یکی ازین جلیقه نجاتا خریده بود واسه استخر....
شرم میکنم بگماااااا... ولی جلیغه نجاتو براش پوشوندم بعدش توی ظرفشویی رو پُره آب کردم گذاشتمش توی ظرفشویی گفتم شنا کن:))))))))))

من: :)))))))))))))))
پسرعمم: :|||||
سازمان آب و فاضلاب: :DDD

  106939

اعتراف می کنم بچه که بودم وقتی می رفتیم مهمونی یه کاربدی که انجام میدادم مامانم میگفت عب نداره عب نداره ولی پشت اون عب نداره دردی خوابیده بودکه فقط من میدونستم بعدشم وقتی میرفتیم خونه ساکت میشستم که یادش نیادچیکارکردم.عایاشماهم اینجوری بودید؟؟؟

  106893

اعتراف میکنم قبل از اینکه بیام 4جوک ی دردای داشتم ک فکر میکردم فقط مال منه اما از وقتی پست گذاشتم لایک خورد دیدم درد مشترکه. ^_ ^ شمام همینطور؟ممنونم ک لایک میکنین منو ک تازه اومدم.

  106886

اعتراف میکنم....سوم راهنمایی که بودم،یه روز سرما خوردم تبم خیلی بالا رفته بود،شب که خوابیدم،خواب دیدم خواهر زاده ام که تازه دنیا اومده تو بغلم خودش و خیس کرده،چشمتون روز بد نبینه صب که از خواب بیدار شدم دیدم خودم و جام خیس آبه