تاریخ انتشار : شهريور 1392
اعتراف میکنم بچه که بود حدودا7 ساله ی روز مامانم گف برو میوه فروشی خیار سبز بگیر منم رفتم وقتی وارد مغازه شدم چشمم به هویج افتاد بعد فروشنده گف چی میخوای منم هول کردم گفتم خیار نارنجی قروشنده که از خنده مث جعبه ی مداد رنگی ۳۶تایی شده بود منم چون اون موقع افق نبود همون جا اب شدم رفتم زیر زمین الانم دارم از لوله ی آب خونتون این پستو میزارم