دسته بندی ها

منوی اصلی

طنز

جوک ها

پیامک ها

پیامک موضوعی

پیامک مناسبتی

مرامنامه 4جوک

خاطرات خنده دار

  60255

ابتدایی که بودم انقد بدم میومد از دفترچه خاطرات. منم از معدود افرادی بودم که دفترچه خاطرات نداشت. اسمش که میومد میخواستم عق بزنم! هر کی داشت فکر میکردم خیلی لوسه!!!

  60254

خاطره یک دهه هفتادی:
یادش بخیر اون قدیم قدیما که ما بچه بودیم روز مادر که میشد میرفتیم مغازه چنتا تمر و لواشک و نهایتش بیسکویت مادر به افتخار مامان گلمون میگرفتیم میاوردیم خونه میدادیم به مامانمون. اونم میگفت من نمیخورم شما بخورید. ماهم عین قحطی زده ها مهلت نمیدادیم دخل همشو درمیاوردیم. هییییییییییییییییی جوانی کجایی که یادت بخیر!!!!!!

  60242

*****بزنید کنار ایرانسل اومد*****
پسته از این گرونتر بشه اگه دروغ بگم: امروز معلم زیستمون خواست سال نو رو تبریک بگه حواسش نبود گفت امیدوارم سالی سرشار از ویتامین...........عاغا همینو گفت قرمز شد کلاسمون ترکید
لایک=درسته دیگه هر کی معلم تو باشه طبیعیه دیوونش میکنی(ای خاااااااااااک تو سرم واسه معلمم)

  60237

ﺩﺧﺘﺮ : ﺗﻮ ﺧﺠﺎﻟﺖ ﻧﻤﯽﮐﺸﯽ ﺍﻓﺘﺎﺩﯼ ﺩﻧﺒﺎﻝ ﻣﻦ ؟
ﭘﺴﺮ: ﯾﻌﻨﯽ ﺑﺮﮔﺮﺩﻡ ؟!

ﺩﺧﺘﺮ: ﻧﻪ ، ﻓﻘﻂ ﭘﺮﺳﯿﺪﻡ !

  60227

اول سال کلاس کنکور شیمی میرفتیم ساعت6صبح تا7:30 !!!!!!!عاقاهمه ساعت5:45دم درمدرسه بودیم دبیرمونم اومده بود.منتظربودیم یکی بره به این سرایدار مدرسه(بابای مدرسه)که یه آدم هیکل وچارشونه هم بود بگه بیاد دروبازکنه.نمیدونم چی شدکه مارو جوگرفت و گفتم خودم میرم.حالارفتم زنگ زدم درو بازنکرد در زدم باز نکرد.آخرسر اومدم به پنجره خونشون زدم.یه بار دوبار...صدایی نمییومد که بگه اومدم(نگو طرف میگفته اومدم منتها(ممتها)من نمیشنیدم)منم همینجوری هی محکمتر میزدم.یه دفعه باصدای بلند دادزد اومدم دیگه....(بوووووووق)...حالامارو میگی جفت کرده بودیم. سریع اومدم پیش بچه ها .....بچه ها:چی شد؟ من:هیچی الان میاد بازمیکنه...چشمتون روزبدنبینه یارو اومد بیرون کمربندشم دورگردنش.چیزی نمونده بودکه فرارکنم.یارو:کدوم....اینجوری در میزد هان؟دوبارتکرارکرد...باز مارو جو گرفت گفتم:من بودم مشکلی داری؟(آخه خیت بود جلو بچه ها ومعلمه کم بیارم)انگارآتیشش زده باشی بزور سه چارنفری بچه ها نگهش داشتن.حالا من:ولش کنین نه ولش کنین ببینم چی میگه(حالاازین ور داشتم....به خودم)......و دیگر هیچوقت جوگیر نشدم......

  60224

من يه مادر بزرگ دارم خيلي باحاله
يه سري با اتوبوس رفته بودن مسافرت شب تو اتوبوس همه خوابشون مي بره يه دفعه اتوبوس جلويي ترمز مي كنه مادر بزرگه ما از خواب مي پره تا نور قرمز چراغ ترمزو مي بينه داد ميزنه آتيييشششش هيچي ديگه صندلي جلويي يه پيرزن بوده غش ميكنه مادر بزرگ ما هم آروم آروم از گوشه مي ره تو افق محو ميشه.

  60217

آقا سر کلاس نشسته بودیم استادمون هر سوالی می پرسید دختر کناری من جواب میداد نمیذاشت منم بگم.
منم بچه درس خون!هیچی لجمو در اورد بهش گفتم خانوم بذارید بقیه هم جواب بدن یه خودی نشون بدَن
دختر نه گذاشت نه برداشت گفت:شاید بقیه مثل من باهوش نباشن(منظور من بودم)منو میگی بلند شدم گفتم استاد به ایشون یه چیز بگید هِی بهم میگه چقدر استاد ضایع حرف میزنه کلاس نرفت رو هوا خود دختره ترکید بعد کلاس رفت رو هوا
بعد استاد دختره رو انداخت بیرون
به سلامتی پسرای با جذبه بزن لایکو

  60199

یه خواهر کوچولو دارم گودزیلاس آقـآ به معنی واقعی کلــمه!
8سالشه اما جلو جلو درسای سال بعد هم خونده
نشسته بود پیش من ذهنی داشت یه تقسیم سه رقمی رو انجام میداد
یعنی فک من کف سرامیک بود
اون وخ من با این کهولت سن، ضرب 7 و 4 رو تو کاغد مینویسم بهش فکر میکنم!

  60181

یه بار خیلی عادی رفته بودم مغازه, محو تماشای پفکو چیپسا شده بودم فروشنده( پسر جونی بود)که با دوستاش تو مغازه بودن , گفت چی میخوای منم گفتم: یه چسب"" 5متری"" بده..........عاقا مغازه رفت رو هوا تازه متوجه شدم چه سوتی افتضاحی دادم دیگه هیچوقت وارد او مغازه نشدم
من :l
چسب5متری:lllllllllllllllll
پفکهای اطراف :)))))))
چی توز :o

  60155

مهسا و مامانش در میوه فروشی:
مهسا در گوش مامانش: مامان پرتقال ایکبیری چیه؟ :0
مامانش رو به فروشنده: آقا پرتقال خوبا رو فروختی ایکبیریاش مونده؟؟؟ :@
فروشنده: خانوم پرتقال ایکبیری چیه پرتقال آبگیری :((
قوه ی بینایی من :|

  60154

سلام ب همه ی دوستان 4جوک . دوستان جاتون خالی ی شب میخواستیم بریم عید دیدنی تقریبا ی 10 و 12 نفری بودیم با پراید رفتیم تو ماشین پسته میخوردیم ... همه نگامون میکردن حالا عایا ب نظر شما چون سوار پراید بودیم همه نگا میکردن یا چون پسته میخوردیم . . .؟؟؟؟؟؟؟

  60150

یه خاطره ی تلخ
4سالم بود، تو حیاط خونمون یه بچه یاکریم از لونش افتاده بود، منم برداشتمش وانقد به حیوونی کرم ریختم نزدیک بود رودش از چشماش بزنه بیرون،از اون ورم مامان جوجهه داش جیغ جیغ میکرد...مامانمم که این صحنه رو دید دلش سوخت،بهم گفت عزیزم ببین جوجو چقد ناراحته، میخواد بره پیش مامانش و ازین حرفا... منم خر شدم و ولش کردم تامامانم پروازش بده که....تتتققق، کوبوندش به سقف:(
اون بیچاره هم همون موقع جان به جان افرین تسلیم کرد:((
عمرش به دنیا نبود دیگه...

  60144

آقا ما تو خونه یه ابر گودزیلا(دهه 90) داریم تازه زبونش باز شده... مامان بزرگم عصبانی اومد تو حال(هال) گفت کدوم الاغ عوضی به سیب زمینی ها ناخونک زده
گودزیلا: مامانی من بگم؟
مامان بزرگم:بگو عزیزم کدوم خر عوضی الاغ این کارو کرده؟
ابر گودزیلا: بابابزرگ ناخونک زد
من:O
خر:-$
الاغ:-$
عوضی:'(
گاو:-/
سازمان حمایت از پدر بزرگان بی سرپرست:-)

  60115

********************(!!!)علامت اختصاصی abas_m223
یـادمـه کـلاس سـوم ابـتـدایـی بـودم سـر زنـگ ادبـیـات فـارسی, مـعـلـم اومد سر کـلاس خـعـلی مـحـتـرمانه و با صـدای خالـه نرگـس بـلـنـد گفت(حالت شـعری):
بـچـه‌ها کـتـابـها را بـگـشـایـیـد...
ما هـم فـنـچ بودیـم هـمـه با هـم کـتـابارو باز کردیم و یکصدا بـا شـعر گفـتـیـم:گــشـادیـم گــشادیـم!!!
دوست عزیز,منبع:4jok.com

  60097

امسال عید عموم اینا اومده بود مشهد.یه پسر عمو دارم 4سالشه تقریبا همش به باباش میگفت بابا بریم پارک ملت .از روز اول همینو هی تکرار میکرد.آخر هم وقت ند که برن پسر عموم وقتی فهمید نمیخوان برن پارک ملت انقد گریه کرد که باباش گفت امیر بیا این 50 هزار تومن رو بگیر اینو ببر پارک ملت هرچی میخواد سوارش کن بعد ورش دار بیا....
خودتون دیگه بقیشو حدس بزنید.بدبخت عموم به چه کسی اعتماد کرد...
آقامنم گفتم چشم عمو جان با اینکه خعلی خستم ولی چون ما گفتی چشم.آقا این پسررو برداشتم بردم پارک سرهخیابون یه بستنی هم از جیب خودم براش خریدم تا 2 3 ساعت هم تاب و سرسره بازی کرد وقتی شب شد.بهش گفتم رفتیم خونه بگو ما شام خوردیم سیریم.اومدیم خونه از جیب خودم 5 تومان دادم به عموم گفتم عمو جان اینم بقیه پولتون من خستم شامم خوردم میرم بخوابم.درسته یه شب گرسنگی کشیدم ولی 50 تومن ارزشش رو داشت.اینم بود عیدی اسال امیر آقا...