دسته بندی ها

منوی اصلی

طنز

جوک ها

پیامک ها

پیامک موضوعی

پیامک مناسبتی

مرامنامه 4جوک

نمایش مطلب شماره 60097

تاریخ انتشار : فروردين 1392

امسال عید عموم اینا اومده بود مشهد.یه پسر عمو دارم 4سالشه تقریبا همش به باباش میگفت بابا بریم پارک ملت .از روز اول همینو هی تکرار میکرد.آخر هم وقت ند که برن پسر عموم وقتی فهمید نمیخوان برن پارک ملت انقد گریه کرد که باباش گفت امیر بیا این 50 هزار تومن رو بگیر اینو ببر پارک ملت هرچی میخواد سوارش کن بعد ورش دار بیا....
خودتون دیگه بقیشو حدس بزنید.بدبخت عموم به چه کسی اعتماد کرد...
آقامنم گفتم چشم عمو جان با اینکه خعلی خستم ولی چون ما گفتی چشم.آقا این پسررو برداشتم بردم پارک سرهخیابون یه بستنی هم از جیب خودم براش خریدم تا 2 3 ساعت هم تاب و سرسره بازی کرد وقتی شب شد.بهش گفتم رفتیم خونه بگو ما شام خوردیم سیریم.اومدیم خونه از جیب خودم 5 تومان دادم به عموم گفتم عمو جان اینم بقیه پولتون من خستم شامم خوردم میرم بخوابم.درسته یه شب گرسنگی کشیدم ولی 50 تومن ارزشش رو داشت.اینم بود عیدی اسال امیر آقا...