دسته بندی ها

منوی اصلی

طنز

جوک ها

پیامک ها

پیامک موضوعی

پیامک مناسبتی

مرامنامه 4جوک

خاطرات خنده دار

  72275

آغا من داشتم درس مینوشتم یه هو نوک مدادم تمام شدش پاشدم برم از تو کمدم یه مداد وردارم گفتم حالا که تا اینجا اومدم یه سری هم برم 4 جوک
مداد رو تراشیدم بعدش شروع کردم به خوندن پستا(یواشکی اومدم اخه درس داشتم)
محو خوندن بودم یه هو شترققققققققققق این مامان خانوم بنده زد پس کله بدبخت ما منم هاجو واج هول کردم گفتم ا..اا........ااااا مامان نیگا یه لحظه اومدم مدادم بتراشمااااااا والا تازه نیشستم مدادمم نشونش دادم
گفت که داری درس میخونی نه؟؟؟؟؟پاشو پاشو برو درست بخون
منم که بچه خووووووووووووووووووب تاکید میکنم "خوووووووووووب"
بلند شدم.دیدم وای منو بلند کرده خودش نیشسته جوک هارو میخونه حالا من هرچی میگم مامانی آروم تر درس دارماااااااااااااا کو گوش شنوا میگم 4 جوک ما رو دیونه خودش کرده میگین نه میبینی تو رو ابوالفضل؟؟؟؟؟ای کاره واس ما ساختین؟؟؟مامانمم دارین ازم میگیرین والو بوخودا که

  72269

شمام وقتی تو فیلما یه شماره تلفن رو کامل میگفتن ذوق میکردین و هرجوری شده یادداشتش میکردین که بهش زنگ بزنین یا فقط من اینجوری بودم؟

  72262

خداوندا به ان شخصی که از حمام میاید بیرون و اب را در حالت دوش اب میگذارد شعوری عظیم عطا بفرما.
خداوندا ان مردم ازاری که کف دمپایی حمام را صابون میمالد به عذابی عظیم دچار فرما.

هم یخ زدم هم با کله خوردم زمین

  72253

@ میخوای بخندی بریم دانشگاه @
امروز یکی از دخترای کلاس رفت برای اولین بار پای تابلو مسئله حل کنه بنده خدا اینقدر حول شده بود که یه دو بار تخته پاک کن یه سه بار سر ماژیک از دستش افتاد موقع توضیح دادن اینقدر صداش میلرزید که حتی استادم خنده اش گرفت بنده خدا اینقدر بهش خندیدن که داشت گریه اش میگرفت
آخه خواهر من هسته اتم که نمیخوای بشکافی یه انتگرال سه گانه کوچولو البته بماند که هیچکس جز اون خانوم بلد نبود حلش کنه

  72227

آغا یه بار همدانشگاهیم رو دعوت کردم خونمون-اومدیم اسانسور مشغول بود گفتم بیا از راه پله بریم ما طبقه چهارم -اومدیم به طبقه دو که رسیدم کرم درونم گل کرد وگفتم یه کم با دوستم شوخی کنم-
طبقه دو یه اقایی میشینه بد عنق و از دهه پنجاهی هایی سیریش-
دوستم که از من عقب تر بود داشت میومد-
من زود درطبقه دو با مشت و لگد زدم که تا این مرده بیاد
خلاصه دررو زدم و زود رفتم طبقه بالا-
این همسایه زود دررو باز کردو دوستم رو دید
هیچی دیگه خودتون فک کنید
همچین ضربات مشت و لگدی که من به در همسایه رده بودم فک کنین همسایه عصبانی با دوستم چکار کرد-
میخاست از طبقه دو پرتش کنه پایین -صنحه رو هم یه جوری بازسازی کنه که همه فک کنن خود کشی کرده--
یه همچین ادم مهمون دوستی هستم من
----------
تراکتور تبریز تو حلقم اگه دروغ گفته باشم
هاهاهاها

  72223

یه خواهر دهه هشتادی دارم که مادر همه گودزیلاهاس‏!‏‏!‏ از ۳‏,۴ سالگی نماز میخوند؛ یه بار که کل فامیل تو خونه بابابزرگم جمع بودیم این کوچولو داشت نماز میخوند؛ من اومدم کلاس بذارم گفتم‏: خواهر التماس دعا؛ واسه منم دعا کن؛ برگشت صاف تو چشام نگاه کرد و با صدای رسا گفت: من همیشه همه مریضارو دعا میکنم؛ نگران نباش‏!‏‏!‏‏!‏‏!‏‏!‏ فقط قیافه ی منو تو اون لحظه تجسم کنید دیگه
ازون به بعد به هرکی میگم التماس دعا بهم پوزخند میزنه‏;‏-‏(‏ا
این گودزیلاها کاری کردن که دیگه التماس دعام نمیشه از کسی داشت؛ خدااااااا
وااللا به غرآاآآن

  72194

یه گداهایی هستن هر روز میان دم خونمون اولا که میومدن میگفتن غذا جمع کردی؟!
یه بار بهش پول دادم از فرداش اومده میگه پول جمع کردی!!!!
حالا همین الان پیش پاتون پا شده اومده میگه غذاجمع کردی میگم نه!
میگه پول جمع کردی میگم نه!
میگه لباس جمع کردی میگم نه!
میگه تو که از من گشنه تری!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!
من 0_________0
کمیته ی امداد 0_________0
همون سازمانه که به گداها پول میده0________0
میترسم اگه اینطوری پیش بره پس فردا بیاد بگه لپ تاپ جمع کردی؟!

  72190

هوس بستنی کردم...رفتم از سوپر مارکت روبروی دفتر خریدم. درش رو که باز کردم یکی اومد تو
: خانم کُپی دارین؟ لطفاً از هر کدوم دو سری...یه زونکن گذاشت رو پیشخوان!
من )) :
تموم شد...رفتم سمت بستنی یه نفر دیگه اومد
: خانم می خوام از کارتم پول بکشم، انجام دادم رفت بیرون...پشت سرش دو نفر اومدن شارژ بگیرن، یه نفر پرینت حساب می خواست، یه نفر اومد بسته ی پُستی ش رو تحویل بگیره، یکی ثبت نام اینترنتی داشت...
خلاصه الآن دارم یه لیوان شیر می خورم!!!خیلی هم مقوّیه!

  72186

----- (~~~) <هر روز ظهر كته‏!‏‏!‏‏>‏ (~~~) -----‏
امروز صبح متوجه شدم كه اصلا هيچي پول ندارم (حتي يك ريال‏‏!‏)‏ خلاصه تصميم گرفتم برم بانك و يه مقدار پول از كارتم بكشم. بعد از چهل و پنج دقيقه پاچه خواري تونستم افسر نگهبان رو راضي كنم كه بزاره با موتور سيكلت برم بانك.
بعدش اومدم موتور رو روشن كنم كه ديدم لامصب بنزين نداره‏!‏ با يه بدبختي ١ ليتر بنزين جور كردم و راه افتادم.
بعد از ٢٠ دقيقه رانندگي رسيدم بانك و ديدم صفي كه جلو عابر بانكه؛ از صف نونوايي هم بدتره‏!‏‏!‏ (يني از صف گاز هم بدتر بود‏!‏)
خلاصه صبر كردم تا نوبتم شد؛ با هزار اميد و آرزو كارتم رو كردم تو دستگاه عابر بانك...
كه يهو اين پيام اومد:
‏"از دادن خدمات به اين كارت معذوريم؛ لطفا كارت خود را برداريد‏"
يني از صدتا فحش برام بدتر بود؛ همش فكر ميكنم دستگاهه با يه لحن خشني اين حرف رو بهم زد‏!‏‏!
تازه اين همش نيست؛ تو راه برگشت همينجور كه سوار موتور بودم و داشتم به دستگاهه فحش ميدادم؛ يه پشه لامصب فرصت رو غنيمت شمورد و با تمام توان رفت تو حلقم‏!‏‏!‏‏!‏

  72184

یه استاد داروشناسی داریم خطش ینی خط میخی , خط نسخه دکترا
جلو خط ایشون آقاس . امروز از خودش داشت میگف , میگف که من
از بچگی کلن نقاشیم خوب نبود ...
بعد منم که دلم ازش پربود یهو گفتم ::
خب از خطتت معلومه این که گفتن نداره !!!!
هیچی کلاس رف رو هوا , ولی خداییش استاد باجنبه ای بود چیزی نگف .

  72175

دوران بچه گیم فک می کردم وقتی آب داغ رو میزارم که جوش بیاد اول دماش میاد پایین وقتی سرد شد اونوقت کم کم گرم میشه و جوش میاد.
از وقتی شنیدم آب گرم زودتر یخ میزنه به این فکر افتادم که برم در جوامع جهانی مطرحش کنم.

  72152

يكي از موهبت هايي كه من دارم اينه كه سريع يه متن ميخونم
حالايه رفيق باحال داريم وقتي از يه نوشته ي طولاني خير سرشون خوششون مياد
زنگ ميزنه به من براش بخونم بعد خلاصه اشو براش تعريف كنم حالت تازه ديشب زنگ زده ميگه بدو برو 4 jock خيلي مهم ميگم خب ميگه برو موتور جست وجو فلان پست(نميگم كدوم پست تبليغ نشه) منم رفتم پست مذكور پيدا كردم ميگم حالا چي شده ميگي هيچي مخاطب خاصم بهم گفته بخونمش ولي طولانيه زنگ زدم تو بخوني خلاصش كني من ضايع نشم حالا ملا پست 6 خط نميشدا
من نميدونم اينا چه جور عاشقاي دلخسته اي هستن ؟
ههههههيييييييييي
لايك: توخون الوده تو كثيف نكن تازه بايد خوشحال باشي بالاخره به يه دردي ميخوري

  72107

فامیل ناظممون گودرزیه!
یکی از بچه ها داره میدوئه بهش میگم چی شده؟
میگه این کاغذو گودرزی داده که به گودرزی بدم!
من هنوز تو هنگم!!!!!

  72082

من وقتی بچه بودم(اول دبستان) خیلی خیلی رو راست بودم ...یه روز معلمون داشت درس می داد من بلند داد زدم :کی ما میریم سال بعد که از دست تو راحت بشیم عینکی !!!نامرد منو دعوت اولیا کرد !این رو راست بودنم کار دستم داد..

  72067

اقا امروز سرکلاس یه زنبور نمیدونم از کجا اومده بود تو کلاس رفت رو دسته صندلی یه دختره نشست دختره یه جیغ زد اومد فرار کنه پاش پیچ خورد گرومپ خورد زمین....
حالا ما از بس خندیدیم بیهوش شدیم دختره گفت خیلی کصافتین بلند شد رفت بیرون
بسلامتی زنبور که موجبات خنده مارو فراهم کرد