پریشب عصبی(اسبی نخونیدا من املام خوبه) بودم رفتم اتاقم موهامو اوتو بکشم(الان فهمیدیدمنم مو دارم کچل نیستم و اوتو مو دارم از اینا که باهاش میشه اوتو کشید) که چشم به ی پشه خورد,بهم گفت چطوری عمو عباس?گفتم مگه من با تو شوخی دارم؟تافتو زدم رو کلش...داد زد باباااااا که یهو داداشم پرید تو اتاق....خلاصه تو بغلش جون داد و فهمیدم برادرزادمو کشتم و کلی عذاب وجدان گرفتم....(راستی تافت هم دارم چون دیدم دقت نگردید وظیفم بود بگم)
صبح رفتیم پرپششگاه(پرورشگاه پشه ها)دیدیم همشون بزرگن خوشمون نیومد از هیچکدومشون. فرداش رفتیم خونخوارگاه(شیرخوارگاه پشه ها)ی پشه رو به فرزندی پذیرفتیم.
دیشب برادرزادم همون پشه اومد به خوابم گفت:عذاب وجدان نگیر من حلالت کردم برو و دستاشو بگیر من حلالت کردم....
خدایا این توهمات رو از من نگیر که بچه های دانشگاه خودکشی نکنن.(الان یعنی منم دانشگاه میرم بابا خودتون بگیرید دیگ اه)
خاطرات خنده دار
اقا تو کلاس رانندگی امتحان داشتیم واسه همه گفتم قبول شدن فقط موندم چرا خودم قبول نشدم هنوز که هنوزه این شده واسم ی معما :دی:
عاغا تو اتوبوس نشستیم با آپد بازی میکنم یه دفعه یه پیرمد جلوم ظاهر شده میگه
ببخشید اینا هم با باطری قلمی کار میکنن؟
من که به زور جلو خودمو نگه داسته بودم گفتم نه
گفت احمق پسرم خودش از استیج وابز پرسیده
اتوبوس رفت رو هوا.واقعا وختی میبینم تحریما ملتو آب میکنه ناراحت میشم
مریض بودم رفتم بیمارستان خواستم سرم بزنم پرستاراومد گفت واست تزریق کنم گفتم پ ن پ نی بیار میل میکنم بعد رفت گفتم کجا گفت میرم واست نی بیارم گفتم خب ی کیکم بیار تا باهاش بخورم
برگشت بهم گفت گمشو بیشعور واست سرمو نمیزنم تا بمیری
دیگه هیچی یکی دیگه اومد واسم زد منو از مرگ نجات داد
ما که کسی رو نداریم نه خبرمونو بگیره نه نگرانمون بشه نه دلش برامون تنگ بشه قبلنا ایرانسل دوستمون بود خلاصه ی شب نشسته بودیم تو فاتز غم و غصه بودیم دیدم به به ی اس ام اس اومد گفتم دوسهمیشگی من ایرانسل دیدم نه ایرانسل نیس شماره خالمه با تمام خوشحالی اس ام ای باز کردم توش نوشته بود
بدو ی اس محمرم برام از نت بگیر بفرس
آخه یکی نیس بگه خاله ی من نه سلام نه علیکی شادی من سکته کنم اینو بخونم خوب مراعات حال منم بکنین دیگه
والا
عجباااااااااااااااااا
مهمون داشتیم موقع خداحافظی مردگفت ببخشید زحمت دادیم منم گفتم ممنون مرسی
دهه شصتیا و هفتادیا,یادتونه عکس روی جلد کتاب فارسی دبستانمون,واسه کلاس اول ۱ گل داشت,کلاس دوم ۲ تا گل,سوم ۳ تا,چهارم ۴ تا و پنجم ۵ تا گل.ساقه ی گلشم یه مداد بود...یادش بخیر...
دیروز تو مترو کله ی صبح همه خواب آلود و عُنُق،
آویزون بودن به دستگیره ها همه تو فازِ خواب !
یه پسره تو یکی از این ایستگاهها به زور خودشو
چپوند تو گفت : خواهرا ... برادرا ...
واسه خرجِ بیمارستانِ بابام پول کم آوردم!
18500 تومن لازم دارم...!
یه پیرمرده درآورد 200 تومن بهش داد!
پسره گفت : خواهرا ... برادرا ... واسه خرجِ بیمارستانِ بابام
پول کم آوردم ، 18300 تومن لازم دارم !
اینو که گفت کلِ مترو ترکیدن از خنده .
خلاصه که هرکی هرچی پول خرد داشت داد بهش ...!
آقا یه بار پدر بزرگم بیمارستان بستری بود و ما هم همراهش بودیم نصفه شب بود رفتیم بیرون یه چرخی بزنیم و بریم دستشویی تو دستشویی بودم یهو دیدم از دستشویی کناری یه پیرمرد هوار می کشه که آی هوار مار مار مار
من بدبخت به غلط کردن افتاده بودم و تو فکر این بودم اگه مار منو بزنه تو این وضعیت چه غلطی بکنم
هرطوری بود پریدم بیرون دیدم ملت ریختن تو دستشویی دارن میخندن منم از ترس می لرزیدم
که متوجه شدیم آقا کم بینا بوده وقتی شیر آب رو باز کرده شلنگ تکون می خوره اینم هوار می کشه که مار مار
حالا ملت اونو ول کردن به من که صورتم شده بود گچ می خندیدن
از فردا برای دیگه سمت اون بخش نرفتم
حتی تو دست به آب رفتنم شانس نداریم
برادر رفیــقم عروســیش بود رفتــه بودم اونجــا
وســط عروسی به همین رفیقم گفـــتم :
اون دخـــتره رو نیگا داره آمار میده همش چشش رو منه
چـــپ چـــپ نیگام کرد و گفت:
اون دخــتر خالــمه
منم که دیدم گنــد زدم گفتـــم :
ای باوا اونوو نمیگــم که. بغلیــشو میگــم
یه نگاه غضب آلود بهم انداخت و با حالتی عصــــبی گفـــت :
اونم خواهــــرمه
هیچی دیگه منـــم با یه نگاه معـــصومانه خیلـــی با شرمـــندگی تو چشــاش زل زدم و گفـــتم
»»»»»»عاغا غلــــــــط کردم م م م «««««
این ترم مشروط بشم اگه دروغ بگم
با یکی از دوستام جلوی در دانشگاه بودیم داشتیم حرف میزدیم چند تا از دخترای دانشگاه هم اون طرفتر بودن، 2 تا ازین بچه های دهه هشتادی داشتن اونور رد میشدن اومدن جلو به ما گفتن خوب واسه خودتون حال میکنین با کلی دختر همکلاسین!!!
کیا یادشونه بادکنکو میمالیدیم ب موهامون بعد ولش میکردیم می چسبید ب سقف...!؟
با داداش چار سالم (بعله! دهه هشتادی!!!) رفتم میوه فروشی، یه کدو تنبل برداشته هم هیکل خودش، نشون مغازه دار داده میگه: عمـــــــــو گلابی بزرگه رو از کجا خریدین؟؟
من :|
پیرزنه توی کدو قلقله زن :|
فروشنده :))))
سایر مشتریا :)))))
عاقا من تازه توی آژانس هواپیمایی استخدام شدم بهد یه بار اومدم برا یه بنده خدایی فکس بفرستم اپراتور اونور گفت باسلام لطفا در صورت اطلاع از داخلی مورد نظر ان را ب صورت تون وارد نمایید اقا من دیدم هرچی شماررو میگیرم نمیشه ب همین فکس سانترال قسم برگشتم ب سوپروایزرم میگم چرا من هرچی تند تر شماررو میگیرم این نمیگیره
و در همون لحظه بود ک من فهمیدم خدا چ نابغه ای رو خلق کرده خودش خبر نداره.......
چند روز پیش رفته بودم خرید
تویکی از این مجتمع تجاریا
آغا یکی از این دهه هشتادیا داشت گریه می کرد و به مامانش می گفت این و می خوام اون و می خوام مامانه هم کلافه
منم اومدم تریپ بزرگتری برداشتم گفتم کوچولو گریه نکن که آمپولت می زنم ها
خیره تو چشام گفت : خب بزن
گفتم : گوشات و می برم ها
اومد دستم و گرفت با یه نیشخند گفت بریم ببر
نگاه مامانش کردم گفت از هیچی نمی ترسه
حالا مارو پخ می کردن کپ می کردیم
دیگه گودزیلا کمش بووووود
آخرین مطالب طنز
داستان طنز کلاه فروش و میمون
شعر طنز / فقدان همسر
شعر طنز و خنده دار رانندگی در ایران
مکالمه مرد و زن /طنز
شعرطنز / خانهی ما
مجرمان شیک پوش زندان مهران مدیری را در سریال در حاشیه ببینید! + تصاویر جدید
11 سال رانندگی معکوس این مرد +عکس
واس ماس از زبان جواد رضویان / طنز
شعر طنز / زن گرفتن …
واکنش جالب مهناز افشار با دیدن کنار کاریکاتور خود +عکس
معنی کلماتی که از زنها شنیده می شود / طنز
"جناب خان" ممنوع التصویر میشود؟
علت دروغ گفتن مردها (آخر خنده)
اصول جالب شوهرداری به روایت فورجوک !
فال و طالع بینی
عزیزُم بیا فالت بگیرُم
فال حافظ | فال روزانه | طالع بینی | فال مصری | فال تاروت
فواید خنده
خنده تاریخ انقضا نداره !!!
مجموعه تخصصی فواید ، دانستنیها و رازهای خنده
حمایت میکنیم
+ شادی و کمک به دیگران ( مراکز خیریه )
آمار سایت
بازدید دیروز: 41839
کل بازدید: 512150954