دسته بندی ها

منوی اصلی

طنز

جوک ها

پیامک ها

پیامک موضوعی

پیامک مناسبتی

مرامنامه 4جوک

خاطرات خنده دار

  34020

پریشب عصبی(اسبی نخونیدا من املام خوبه) بودم رفتم اتاقم موهامو اوتو بکشم(الان فهمیدیدمنم مو دارم کچل نیستم و اوتو مو دارم از اینا که باهاش میشه اوتو کشید) که چشم به ی پشه خورد,بهم گفت چطوری عمو عباس?گفتم مگه من با تو شوخی دارم؟تافتو زدم رو کلش...داد زد باباااااا که یهو داداشم پرید تو اتاق....خلاصه تو بغلش جون داد و فهمیدم برادرزادمو کشتم و کلی عذاب وجدان گرفتم....(راستی تافت هم دارم چون دیدم دقت نگردید وظیفم بود بگم)
صبح رفتیم پرپششگاه(پرورشگاه پشه ها)دیدیم همشون بزرگن خوشمون نیومد از هیچکدومشون. فرداش رفتیم خونخوارگاه(شیرخوارگاه پشه ها)ی پشه رو به فرزندی پذیرفتیم.
دیشب برادرزادم همون پشه اومد به خوابم گفت:عذاب وجدان نگیر من حلالت کردم برو و دستاشو بگیر من حلالت کردم....
خدایا این توهمات رو از من نگیر که بچه های دانشگاه خودکشی نکنن.(الان یعنی منم دانشگاه میرم بابا خودتون بگیرید دیگ اه)

  34019

اقا تو کلاس رانندگی امتحان داشتیم واسه همه گفتم قبول شدن فقط موندم چرا خودم قبول نشدم هنوز که هنوزه این شده واسم ی معما :دی:

  34017

عاغا تو اتوبوس نشستیم با آپد بازی میکنم یه دفعه یه پیرمد جلوم ظاهر شده میگه
ببخشید اینا هم با باطری قلمی کار میکنن؟
من که به زور جلو خودمو نگه داسته بودم گفتم نه
گفت احمق پسرم خودش از استیج وابز پرسیده
اتوبوس رفت رو هوا.واقعا وختی میبینم تحریما ملتو آب میکنه ناراحت میشم

  34009

مریض بودم رفتم بیمارستان خواستم سرم بزنم پرستاراومد گفت واست تزریق کنم گفتم پ ن پ نی بیار میل میکنم بعد رفت گفتم کجا گفت میرم واست نی بیارم گفتم خب ی کیکم بیار تا باهاش بخورم
برگشت بهم گفت گمشو بیشعور واست سرمو نمیزنم تا بمیری
دیگه هیچی یکی دیگه اومد واسم زد منو از مرگ نجات داد

  34001

ما که کسی رو نداریم نه خبرمونو بگیره نه نگرانمون بشه نه دلش برامون تنگ بشه قبلنا ایرانسل دوستمون بود خلاصه ی شب نشسته بودیم تو فاتز غم و غصه بودیم دیدم به به ی اس ام اس اومد گفتم دوسهمیشگی من ایرانسل دیدم نه ایرانسل نیس شماره خالمه با تمام خوشحالی اس ام ای باز کردم توش نوشته بود
بدو ی اس محمرم برام از نت بگیر بفرس
آخه یکی نیس بگه خاله ی من نه سلام نه علیکی شادی من سکته کنم اینو بخونم خوب مراعات حال منم بکنین دیگه
والا
عجباااااااااااااااااا

  33998

مهمون داشتیم موقع خداحافظی مردگفت ببخشید زحمت دادیم منم گفتم ممنون مرسی

  33994

دهه شصتیا و هفتادیا,یادتونه عکس روی جلد کتاب فارسی دبستانمون,واسه کلاس اول ۱ گل داشت,کلاس دوم ۲ تا گل,سوم ۳ تا,چهارم ۴ تا و پنجم ۵ تا گل.ساقه ی گلشم یه مداد بود...یادش بخیر...

  33987

دیروز تو مترو کله ی صبح همه خواب آلود و عُنُق،
آویزون بودن به دستگیره ها همه تو فازِ خواب !
یه پسره تو یکی از این ایستگاهها به زور خودشو
چپوند تو گفت : خواهرا ... برادرا ...
واسه خرجِ بیمارستانِ بابام پول کم آوردم!
18500 تومن لازم دارم...!
یه پیرمرده درآورد 200 تومن بهش داد!
پسره گفت : خواهرا ... برادرا ... واسه خرجِ بیمارستانِ بابام
پول کم آوردم ، 18300 تومن لازم دارم !
اینو که گفت کلِ مترو ترکیدن از خنده .
خلاصه که هرکی هرچی پول خرد داشت داد بهش ...!

  33975

آقا یه بار پدر بزرگم بیمارستان بستری بود و ما هم همراهش بودیم نصفه شب بود رفتیم بیرون یه چرخی بزنیم و بریم دستشویی تو دستشویی بودم یهو دیدم از دستشویی کناری یه پیرمرد هوار می کشه که آی هوار مار مار مار
من بدبخت به غلط کردن افتاده بودم و تو فکر این بودم اگه مار منو بزنه تو این وضعیت چه غلطی بکنم
هرطوری بود پریدم بیرون دیدم ملت ریختن تو دستشویی دارن میخندن منم از ترس می لرزیدم
که متوجه شدیم آقا کم بینا بوده وقتی شیر آب رو باز کرده شلنگ تکون می خوره اینم هوار می کشه که مار مار
حالا ملت اونو ول کردن به من که صورتم شده بود گچ می خندیدن
از فردا برای دیگه سمت اون بخش نرفتم
حتی تو دست به آب رفتنم شانس نداریم

  33964

برادر رفیــقم عروســیش بود رفتــه بودم اونجــا
وســط عروسی به همین رفیقم گفـــتم :
اون دخـــتره رو نیگا داره آمار میده همش چشش رو منه
چـــپ چـــپ نیگام کرد و گفت:
اون دخــتر خالــمه
منم که دیدم گنــد زدم گفتـــم :
ای باوا اونوو نمیگــم که. بغلیــشو میگــم
یه نگاه غضب آلود بهم انداخت و با حالتی عصــــبی گفـــت :
اونم خواهــــرمه
هیچی دیگه منـــم با یه نگاه معـــصومانه خیلـــی با شرمـــندگی تو چشــاش زل زدم و گفـــتم
»»»»»»عاغا غلــــــــط کردم م م م «««««

  33942

این ترم مشروط بشم اگه دروغ بگم
با یکی از دوستام جلوی در دانشگاه بودیم داشتیم حرف میزدیم چند تا از دخترای دانشگاه هم اون طرفتر بودن، 2 تا ازین بچه های دهه هشتادی داشتن اونور رد میشدن اومدن جلو به ما گفتن خوب واسه خودتون حال میکنین با کلی دختر همکلاسین!!!

  33936

کیا یادشونه بادکنکو میمالیدیم ب موهامون بعد ولش میکردیم می چسبید ب سقف...!؟

  33924

با داداش چار سالم (بعله! دهه هشتادی!!!) رفتم میوه فروشی، یه کدو تنبل برداشته هم هیکل خودش، نشون مغازه دار داده میگه: عمـــــــــو گلابی بزرگه رو از کجا خریدین؟؟
من :|
پیرزنه توی کدو قلقله زن :|
فروشنده :))))
سایر مشتریا :)))))

  33921

عاقا من تازه توی آژانس هواپیمایی استخدام شدم بهد یه بار اومدم برا یه بنده خدایی فکس بفرستم اپراتور اونور گفت باسلام لطفا در صورت اطلاع از داخلی مورد نظر ان را ب صورت تون وارد نمایید اقا من دیدم هرچی شماررو میگیرم نمیشه ب همین فکس سانترال قسم برگشتم ب سوپروایزرم میگم چرا من هرچی تند تر شماررو میگیرم این نمیگیره
و در همون لحظه بود ک من فهمیدم خدا چ نابغه ای رو خلق کرده خودش خبر نداره.......

  33920

چند روز پیش رفته بودم خرید
تویکی از این مجتمع تجاریا
آغا یکی از این دهه هشتادیا داشت گریه می کرد و به مامانش می گفت این و می خوام اون و می خوام مامانه هم کلافه
منم اومدم تریپ بزرگتری برداشتم گفتم کوچولو گریه نکن که آمپولت می زنم ها
خیره تو چشام گفت : خب بزن
گفتم : گوشات و می برم ها
اومد دستم و گرفت با یه نیشخند گفت بریم ببر
نگاه مامانش کردم گفت از هیچی نمی ترسه
حالا مارو پخ می کردن کپ می کردیم
دیگه گودزیلا کمش بووووود