دسته بندی ها

منوی اصلی

طنز

جوک ها

پیامک ها

پیامک موضوعی

پیامک مناسبتی

مرامنامه 4جوک

فک و فامیله داریم

  41698

قرار بود برای یکی از همکلاسیای دخترم یه جزوه ببرم. بهم گفته بود زنگ میزنه یه آدرسی میده که جزوه رو ببرم اونجا. بعدازظهر با دوستم خونمون بودیم و داشتیم PES میزدیم. من پاشدم رفتم دستشویی، از شانس بد ما دختره هم همون موقع زنگ زد. آقا این دوست روان پریش ما گوشیمو برداشت با دختره سلام علیک کرد. دختره پرسید آقا مهدی هستن؟ این موجود اسکل فرصت طلب هم گفت نه رفته دستشویی. نیم ساعت دیگه میاد!
دختره :0
دوستم :))))
من بعد از اطلاع یافتن از ماجرا >:(
آخه من کی نیم ساعت تو دستشویی بودم که این دومین بارم باشه؟!
دوست آدم ضایع کنه داریم؟

  41697

امروز ظهر خواب بودم از خواب بیدار شدم دیدم بابام اومده تو اتاقم خوابه
بخاری هم تا آخرش زیاد کرده
منم حس انتقام جوییم اومد :D
لباس پوشیدم رفتم بخاری رو کم کردم
من :D
بابام :(
بخاری :|
بعله من همچین آدیم

  41696

آقا ما جمعه صبح خونه عموم دعوت بودیم برای صرف کله پاچه .
ساعت 6 اونجا بودیم کله هه گویا دیر پز بوده.
ساعت 9 بابام رفته سر قابلمه می گه اااااا پس این گوسفنده که هنوز داره بع بع می کنه
جمع حضار :))))))))))))))))))
خلاااااااااااااصه
وقتی حاضر شد شروع کردیم ب خوردن پسر عموم محسن می گه اااااااااااااا بابا چرا ریشای این گوسفنده رو تمیز نکردید؟؟؟
حضار:)))))))))
پسر عموم :000000000
عموم :[[[[[[[
عموم که از عصبانیت سرخ شده بود پاشد محسن و بگیره زیره باره کتک محسن هم که فرار کرد
آقا چهار ساعت عموم دوره سفره می دویید دنباله محسن و همه داشتن دیگه درو دیوار چنگ می زدن و زمین گاز می گرفتن.

  41678

به نظر شما اينايي كه اسم خودشونو با يه پسوند joon ميزارن تو فيسبوك،منظورشون چيه؟
1-خيلي خودشونو دوس دارن
2-بقيه خيلي اونارو دوس دارن
3-ناشي از كمبود محبته
4-همه ي موارد

  41671

این خاطره واسه چند سال پیشه.
آقا یه روز خونه مامان بزرگمون دور هم جمع شدیم.خیلیا بودن.
بعد از ناهار همه خوابشون گرفت خوابیدن بجز منو دو تا پسر داییم.دیدیم شوهر خالم داره عین خرس خرناس میکشه.تو همین لحظه کرم درونمون قلقلکمون دادو پستونک بچه پسرخالم رو ورداشتیم گذاشتیم تو دهن شوهر خالم
آقا نمی دونید چه با اشتیاق داشت میخورد کاش اونجا بودید.ما هم داشتیم فرشا رو میجوییدیم که شوهر خالم بیدار شد.ماهم د فرار.
اونم قهر کرد رفت.هنوزم که هنوزه تحویلمون نمیگیره بدبخت.
یکی بهش بگه جنبه شوخی نداری شوخی نکن.ههههههههههه

  41649

به مامانم میگم زمستون سرده باید شیشه هارو دو جداره کنیم. بر میگرده بهم میگه فکر گرمای تابستونو کردی بچه! اونوقت که میپزیم!
من: (00)
سازمان بهینه سازی مصرف سوخت: 00(
یکی بیاد واسه گنجیشکای دور سرم دونه بپاشه
....فک و فامیله ما داریم!

  41633

هفته پیش شارژ اینترنتم تموم شده. نزدیکای ظهر با مخاطب خاصم تماس گرفتم و گفتم باهام بیا کافی نت ؛ میگه ممنون زحمت نمیدم من نهار خوردم.
من :(:(:(:(:(:(:(:(
کافی نت:(:(:(:(:(:(
کافی شاپ:(:(:(:(:(:(:(
مخاطب خاص دارم من.......

  41624

یه دختر عمه دارم سه سالشه
یه شب تو کوجه داشتم میرفتم خونه اونم همرام بود.نه که کوچه تاریک بود من دستشو گرفتم
اغا چشمتون روز بد نبینه
دستشو از تو دستم کشید و شروع کرد به فحش دادن
میگفت مگه کورم دستمو گرفتی
بسر که دست دختر نمیگیره
خلاصه که حسابی حالمو گرفت!!!
!!!!!@

  41595

داشتم شام میخوردم که یه دفه یه مو تو بشقابم دیدیم رسمَن حالم بهم خورد
به مامانم میگم این یه طرزشه تو خوراکم مو میاد
میگه: من روسری سَرم میکنم موهای خودته!
آخه مامانِ گلم موهای من 2 متره؟؟!!!
مامانه داریم؟؟؟؟

  41558

این داستان رو یکی از دوستان برام روایت کرده.راست و دروغش رو نمیدونم!
آخه این همسایه اس دوستم اینا دارن؟؟؟
میگفت پسر همسایشون یکی دوهفته مدرسه نرفته بود البته این داستان برای آبان ماهه-مرد همسایشون بدوبدو اومده به بچه اش گفته.پسرم برو قایم شو همه معلمات دارن میان!!فک کنم اومدن زورکی ببرنت مدرسه یا حتی کتکت بزنن که چرا نیومدی مدرسه!!بدو قایم شو!!
پسره برگشته به باباش گفته نه جونم!بابایی خودت برو قایم شو!آخه من گفتم بابام مرده!!حالا هم اومدن هفتم!!خخخخخخخخخخخخ
باباش: 0---/----< (علامت اختصاری میت)
خودش: : :○))
معلماش:  :-((
من و دوستم: 

  41526

میخواستم تحقیقمو تایپ کنم با داداشم نشستیم پشت کامپیوتر که مثلا ایشون بخونن من تایپ کنم, اگرم اشتبا نوشتم بگه تا درست کنم. بیشتر از چهل سطر نوشتم سرمو بلند کردم دیدم یا قمر بنی هاشم!!!!!!!! این خرچنگ قورباغه ها چیه من نوشتم؟! تازه فهمیدم انگلیسی تایپ کردم!!! جالب اینجاس داداشمم دارشت بر و بر منو نیگا میکرد!
آخه داداشه دارم من؟

  41490

داداشم 20ساله که بودهروقت میگفت خودمومیکشم مامی وددی قربون صدقش میرفتن.
چندوقت پیش باخودم گفتم حالانوبت منه.
به مامی گفتم خودمومیکشم یهویه سیلی خوابوند درگوشم گفت:اول ظرفاروبشوربعدبروبمیر.
ینی سرراهیم؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟:-((((((((((

  41482

رشته ی من گرافیک.
من 2 هفته ای میشد رفته بودم خونه ی دوستم تا کارای عملی رو با هم انجام بدیم برا نمایشگاهی که 10 نفری قرار بود باهم بزنیم.
روزای اخر بود که بابش اومد اتاق تا یه سری به کارامون بزنه بعد کلی تحسین گفت: اگه خوب کار کنین برا شما 2تا یه نمایشگاه جور میکنم تا 2 نفری نمایشگاه بزنیم.
حالا وقت به اونجا رسید که دوستم اومد خونه ی ما....
باز کلی کار داشتیم که با کلی زحمت تموم کردیم که بابام گفت میخواد کارامون ببینه اومد نگاه کرد که ای کاش نمیومد .!
میدونین چی گفت؟
گفت اه بابا اینم رشته ای بر داشتین.؟ حوصله داریناا... اینا یعنی چی؟!؟!؟!
خوبه قبلش گفته بودم دوستم هایکلاسه هااااااااااااا...
چه خانواده ی با استعدادی دارم من!!!!

  41476

مامانم تاساعت 11میخوابه بعد1چششوبازمیکنه ساعتونگاه میکنه میگه:ستاره دیگه واسه نهارگذاشتن دیرشده پاشو2تاسیب زمینی بذاربجوشه شب غذامیذارم.
شب هم که بابام میگه شام بایدسبک باشه نون وپنیربه خوردمون میدن.
مگراینکه شانس بیاریم ومهمون بیادخونمون.
غذاها دراین ایام:چلوگوشت چلوکباب مرغ باکلی مخلفات........
این ینی چی؟؟؟؟؟؟؟؟؟من آدم نیستم؟؟؟

  41433

این خاطره لامصب مال ده دوازده سال پیشه ولی هنوزم که هنوزه عظمت خودشو از دست نداده.
یه مدت بود مامان ما متوجه شده بود خواهرم از سوراخ چاه حمام می ترسه و طرفش نمی ره..هرچی ازش می پرسید اغا مشکلت چیه از چی می ترسی؟؟
بچه لام تا کام حرف نمی زد...یه معضلی شده بود تو خانواده..بعد مدت ها فهمیدیم مشکل چی بوده...حدس بزنید..یکم فکر کنید می فهمید....
نتونستید بفهمید؟؟..
فکر کنید دیگه..
باشه می گم..بچه با خودش استدلال کرده بود این همه اب تو لگن به این بزرگی که از من خیلی بزرگ تره می ره تو اون سوراخ پس حتما منم می رم تو اون دیگه!!
می دونم می دونم حیف شد دهه هشتادی نشد..