*هربار که کودکانه دست کسی راگرفتم گم شدم.ترس من از گم شدن نیست از گرفتن دستیست که بی بهانه رهایم کند...

*حالا فهمیدم چرا ترکم کرد و رفت.من میخواستم مالک دلش باشم امااو فقط 1مستاجر میخواست...

بچه ها برام دعا كنيد كه فراموش كنم عشقي رو كه از اولش مال من نبوده و نخواهد بود!!!!!!

Hilda جــان.... چــی کِـشـیـدی شـمـا اون روز عـــــزیـز.... ♥پـِـدَر♥ شـدنـِش رو با چـشـمـای خـــــــودتـــــــــــ دیـدی....؟

تـصـوّرش هـــم سَـخـتـه....

خـدا بـهـت صبـر بـدهـ گُــلَــم.... خــــــدا بـهت صـبـر بـده....

عشق کودکانه رها:
توی یه روز ابری من و عشقم رفتیم قهوه خونه.(قبل ازدواج) نشسته بودیم که بارون شدیدی شروع شد همه بدو بدو اومدن داخل ساختمون اما من و عشقم دست همدیگرو گرفتیم رفتیم توی اون بارون قدم زدیم.
همه داشتن نگاهمون میکردن اما ما بیخیال دنیا از عشق و دوست داشتن حرف میزدیم.بارون که بند اومد دوتامون خیس خیس بودیم. پیرمردی که اونجا کار میکرد بردمون کنار بخاری دوتا چایی هم اورد که گرم شیم. گفت خیلی وقته عاشقایی مثل ما ندیده.
از اون روز به بعد پاتوقمون شد همون قهوه خونه و همه داستان عشقمون رو فهمیدن و هر موقع میرفتیم واسه اینکه به هم برسیم همشون برامون دعا میکردن

دوست عزيز Raha21
اول که ديدم کسى با اين اسم پست داده فکر کردم همونى هستى که منو بازى داد آخرش گفت بچه اى برو پى زندگيت...هى خيلى نامرد که نه نازن بود.آخه اونم هميشه تو نت اسم رها21رو انتخاب ميکرد اسم اصليش (س.ع)بود.بهرحال هرچى بود گذشت.و تنها وبهترين جمله براى همدردى باشما فقط سکوت ميتونه باشه.
...

سلام
من بعد یک ما خوندن نوشته های شما بچه های 4جوک تصمیم گرفتم تنهایی هامو با شما قسمت کنم
اگه منو شریک تنهایی هاتون میدونین
لایک بزنین

خیلی خوبه که تو هستی..اگر سایه تو نبود همه ی عالم مرا اذیت میکردن!
همسرم تو همیشه مراقب منی ممنونم

کاش میشدفارغ ازهیاهوی زمان درآغوش گرمت جان سپارم
چرانمیتوانم گرمای دستان عاشقت رابه وجودیخ زده ام بسپارم تا از زمستان درون به بهار وجودت دست یابم
بیا ومرا از این سردرگردمی که دراین جهان بی انتها اسیر آن هستم نجات بده...
کاش می فهمیدی می فهمیدی که چقدرت به وجودت محتاجم...

عشق کودکانه رها:
یه بارم هوا بدجور بارونی بود من و عشقم هم عاشق بارون(البته اونموقع ازدواج کرده بودیم) ساعت 12 شب بود خواستم بهش بگم میای بریم زیر بارون؟ که هم زمان با من اونم همین جمله رو گفت اولش دوتامون از این تفاهم خندمون گرفت بعدش لباس پوشیدیم و رفتیم تا3 صبح زیر بارون قدم زدیم.
اون بهترین شب بارونی زندگیم بود اما حالا هر وقت بارون میاد یاد اون شب داغونم میکنه.
نابودم میکنه فکر اینکه نکنه حالا که بارون میاد دست عشق جدیدشو گرفته و داره زیر بارون باش راه میره.

برای لیندای عزیز
خیلی خوشحال شدم وقتی خوندم دوباره دستتو گذاشتی تو دستای خدا چقدر خوبه که خداهست و جای حق نشسته و همه چیو میبینه
دوست عزیز نمازتو ترک نکن وهمچنان با خدا حرف بزن یادت نره اون بهترین خیاطه عالمه قیچیو بده دستش

عشق کودکانه رها:
یه بار قبل ازدواج یواشکی داشتیم بالا پشت بوم حرف میزدیم که دیدم ماشین بابام از سر کوچه داره نزدیک میشه از ترس اینکه کسی نفهمه من سریع رفتم پایین و اون از بالا پشت بوم پرید تو کوچه و پاش شکست به همه هم گفت با یه موتوری تصادف کرده

کاش می فهمیـدی که واقعـا دوسِت دارم ..
کـاش .. کـاش .. کـاش ...
فـکر می کـنی بلـد نبـودم مثـل بقیـه دخـترا رو تـو ضـبدَر بزنـم و بگم بی خیـالش ؟!
فـکر می کنـی هیشکـی دنبـال مـن نیست که تو رو چـسبیدم ؟!
دِ لَعنـتـی بـفهم .. بفهـم که واقعـا واسم مُهمـی و ارزش داری ...
ولـی تـو چـی ؟!
بـا رفـیقـاتـی تـا اون موقـع که بـت فاز میـدن ..
آره گـلم .. ولـی چـِت کَردنـات ُ بـد مستـی ُ بـد اخلاقـیت واسه مـنه ...
حرفـات پـره هـوسه .. خـر کـه نیستـم ..
ولـی حآلا ولت نـمی کـنم .. اول کـاری می کـنم دسـت از هـمه ی کثـافت کـاریـات بـرداری ..
مـن هم بعـدش دست از سرت بـر میـدارم ...
مـن نمی تـونم مـثل دوس دخـترای سـابـقت پـایه ی هـرغلطـی بـاشم ..
ولی کـاری می کـنم کـه تو عـمرت یـه بـار ، یـه راه رو درست بـری ..
دل نـگرونـتم عـوضـــی .. بـفهـم .. بفـهم .. !

لیندا
گلم رابطه مثله ظرف چینی میمونه اگه بشکنه چینی بند زن میتونه بهم بچسبونتش ولی فکر میکنی مثله روز اولش میشه؟؟؟؟؟ن گلم اثار شکستگی روش میمونه .نازگلم اونی که رفت در حد یه خاطره بمونه خیلی بهتره تا اینکه بخواد از سر ترحم برگرده....
فقط از خدا کمک بگیر

الان خیلی خوشحالم آخه جدیدا یکی وارده زندگیم شده حتی فقط حس بودنش بهم امید و شوق زیستن میده و باعث میشه غمهامو فراموش کنم...چون همیشه غمهامو اینجا با شما شریک بودم خواستم شادیهام رو هم با شما شریک باشم.امیدوارم یروز برسه که شما هم غمهاتونو فراموش کنید.