دسته بندی ها

منوی اصلی

طنز

جوک ها

پیامک ها

پیامک موضوعی

پیامک مناسبتی

مرامنامه 4جوک

اعتراف میکنم

  93703

آقا اعتراف میکنم دفعه اول که اومدم 4 جوک و این پنجره "شما برنده شده اید" برام باز شد و توش نوشته بود "مهم : اگر این پنجره را ببندید دیگر برای شما باز نخواهد شد !" رو بستمش، تا چند روز احساس میکردم خیلی بدبختم که یه بارم شانس در خونمو زد و من با لگد انداختمش بیرون
حالا از اینکه این شانسه هر روز میاد در خونه و من لگد میزنم بهش احساس غرور دارم :)))))))))))

  93596

اعتراف ميكنم مقصر من بودم.
همون تصادفي رو ميگم كه گلگير ماشين بابام له شد.
بعد به بابا گفتم نامرد يارو زد و در رفت هر چقدرم دنبالشم كردم نتونستم بگيرمش
البته جريان برعكس بود .اون دنبالم كرد ؟
منم دست فرمون خوبه ها .از چنگش فرار كردم
ايشالا همتون قانقاريا بگيريد اگه بهم فهش بديد

  93590

اعتراف میکنم یکی از تفریحات سالمم اینه که این پسرا یا دخترا که به خودشون رسیدن و ماشالله تر گل ور گل شدن بگو خب ...
ی نگاه تو چشمش میندازم بعد سریع به کفشش خیره میشم دوباره مث بز زل میزنم تو چشمش و بعد به افق نگاه میکنم
یارو اصن از زندگی نامید میشه اصن میره تو امپاس شدید
امتحان کردم که میگما !

  93589

اعتراف می کنم ابتدایی که بودم هر وق سر صف سرود ملی خونده می شد اون قسمت که میگه:( پیامت ای امام) رو با شور و هیجانی وصف ناپذیر می خوندم پیامبر ای امام
البته نه فقط من 99% بچه های تو صف
:)
لایک:منم مث تو بودم
لایک:خسته نباشی گیجیشتین
لایک:چه دارویی مصرف کردی خوب شدی؟

  93580

اعتراف میکنم
من اولا ک مانتو تنم میکردم فک میکردم چون قدم با کفش بلند میشه حتما مانتومم ب تنم کوتاه میشه!!!!!!!!
قابل توجه ک اون موقع سوم راهنمایی بودم!!!!
کی گفته من خنگم؟؟؟!!!!!

  93575

آقامن همینجا در حضور همگی اعتراف میکنم که بچه بودم فکر میکردم اگه شوهر آدم تصادف کنه یا مریض بشه باید ازش جدا شم چون دیگه سلامتی نداره!! (الان فهمیدین من دخدرم؟) تازه کلی ام غصه میخوردم که من اونموقع شوهرمو دوست دارم چطور ازش جدا شم!!!
تازه اینکه چیزی نیس تو همون سنین فکر میکردم خاله و دایی های واقعیم همسایه هامونن و خاله و دایی خودم دوستای مامان بابامن!!!
...
ولی با اون هوشی که تو بچگی داشتم الان به موفقیت های شایانی دست پیدا کردم.
گفتم که فک نکنین هنوز خنگم !
نابغم خودتونید !!!

  93573

اعتراف میکنم وقتی مادرم ازم کاری نمیخواد میرم قنفوذ (قنپوذ - قونپز- و...) در میکنم که هرکاری هست بگو تا انجام بدم ولی وقتی ازم میخواد کاری انجام بدم فقط اِن قولت (عنولت - عنولط - انولط) میارم تا حدی که میگه لازم نیست انجامش بدی !
به افتخار مامانا که 9 ماه اینور و اونور توی شکمشون ما رو کشیدن بعدش چه شبا که نخوابیدن تا مارو بزرگ کنن بعدش ما هم ...

  93572

اعتراف میکنم وقتی اول دبیرستان بودم زنگ زبان امتحان داشتیم.با چند تا از بچه های شر قبل از زنگ یه بمب بدبو انداختیم داخل سطل آسغال.باید بودینو میدیدین.کل مدرسه جمع شدن ببینن کار کی بود.هیچی امتحانم ندادیم دیگه........دبیرم هی میگفت کی میتونه اینقدر گند باشه....آی چه حالی داد !

  93570

اعتراف کنیم همهمون که بچه بودیم با شماهام دختر خانوما موقع خاله بازی با دوستامون سره اینکه کی مامان بشه دعوا میکردیم,بعد به هم دیگه میگفتیم نوبت نوبتی مامان میشیم.

  93557

آغامن دارم اعتراف میکنم وقتی که 4ساله بودم به خودم جیش میکردم صب وقتی ازخواب بیدار میشدم خواهرمو حول میدادم جای خودم بد شلوارموتن اون بدبخت میکردم خودمم ی شلواردیگه میپوشیدم وقتی مامانم از خواب بیدار می شداین قد به خواهرم دوامیکرد منم میخندیدم
00 چیه خوب بچه بودم دیگه
حالا هرکی مث من زرنگ بودبلللللللللللاییییییییییییکه

  93554

اعتراف میکنم اولین باری بود میرفتم آزمایشگاه قسم هرچی امامو دادم ازم خون نگیرن آخرشم ازم گرفتن اصلا درد نداشت خیت شدم آره.

  93547

K : E @@@@@
اعتراف میکنم اول دبستان که بودم هر وقت گرسنم میشد میرفتم از رئیس مدرسه پول میگرفتم ، روزایی هم که ورزش داشتیم خستم بود حال نداشتم با پا برم خونه ازش کرایه تاکسیم رو میگرفتم ،پولایی هم که بابام بهم میداد مینداختم تو قلکم ، هی ی ی ی ی ، وقتی مامانم فهمید چنازه نیمه جونم رو همسایه‎ ‎ها زیر دستش آوردن بیرون @)^_^(@
یعنی همچین آدم اقتصادی بودم من :))))))

  93533

اعتراف میکنم همین چندروز پیش کارنامه کنکور خواهرمو دستکاری کرده اونم حرفه ای (رتبه شو کردم 3000)،پرینت گرفتم به خانواده نشون دادم که اونا از دست طفلی راضی باشن .الان خانواده خفن منتظر 15 شهریور ماهن و آمادگی برای ثبت نام خواهرم.چون با این رتبه قبولیش 100در 100. من بدجور عذاب وجدان دارم (عواقب روحی روانی وخیمی در پی خواهد داشت کمککککککک......) خواهرم دیگه......

  93528

اعتراف میگنم بچه ک بودیم باداداشم میرفتیم توکوچه الکی به مامانمون میگفتیم میریم بازی ولی میرفتیم از اون پیرمرده که همیشه با یه چرخ دستی سر کوچه وای میستاد اب آلبالو میخریدیم کاملا بهداشتی بود یه لیوان داشت به همه بااون لیوان میفروخت
مزشم از صدتا میلک شیکو ساین شاینو واین جورچیزا بهتر بود
.
.
البته لازم ب ذکره این دفعه ی اخر مامانمون فهمیددیگه خودتون تصور کنید دیگه!!!
الانم ک یادش میوفتم جای دمپاییه رو بدنم درد میگیره!

  93525

آقا اعتراغ میکنم وقتی میشنم پشت فرمون و یکی از مامورین عزیز راهنمایی و رانندگی رو میبنم، انگار عزراییل دادم!
آخه جدیدا از هر 4 نفر، 5 تاشون از این دستگاه های جریمه دارن و یه روز در میان با یه قبض جریمه از خجالتم در میان...
کم مونده دست سرباز ها یکی یدونه بدن ها......