دسته بندی ها

منوی اصلی

طنز

جوک ها

پیامک ها

پیامک موضوعی

پیامک مناسبتی

مرامنامه 4جوک

نمایش مطلب شماره 93528

تاریخ انتشار : مرداد 1392

اعتراف میگنم بچه ک بودیم باداداشم میرفتیم توکوچه الکی به مامانمون میگفتیم میریم بازی ولی میرفتیم از اون پیرمرده که همیشه با یه چرخ دستی سر کوچه وای میستاد اب آلبالو میخریدیم کاملا بهداشتی بود یه لیوان داشت به همه بااون لیوان میفروخت
مزشم از صدتا میلک شیکو ساین شاینو واین جورچیزا بهتر بود
.
.
البته لازم ب ذکره این دفعه ی اخر مامانمون فهمیددیگه خودتون تصور کنید دیگه!!!
الانم ک یادش میوفتم جای دمپاییه رو بدنم درد میگیره!