دسته بندی ها

منوی اصلی

طنز

جوک ها

پیامک ها

پیامک موضوعی

پیامک مناسبتی

مرامنامه 4جوک

اعتراف میکنم

  97392

اعتراف می کنم اون موقعا ، وقتی بچه بودم ، فکر میکردم وقتی دوروغ میگم باید برم لباس رزم بپوشم و با خدا بجنگم.
به خاطر همین هیچ وقت نشد که دروغ بگم.
می دونی چرا؟ چون دروغگو دشمن خداست.

  97166

اعتراف میکنم میزان استفاده از خمیردندان در ماه رمضان در خونه ی ما از کل سال بیشتره
نه اینکه توی رمضون زیاد مسواک بزنیما نه در طول سال اصلا مسواک نمیزنیم :|

  97153

آغا کی میگه نقاشی درس مهمی نیس؟؟؟؟؟من نه خودم معلم نقاشیم نه فک و فامیلمون.عتراف میکنم که همیشه بابا و مامان و عمه و دختر خاله نقاشیای مدرسه امو میکشیدن و همیشه استرسی که سر امتحان نقاشی داشتم واسه امتحان ریاضی نداشتم!!!ولی همین حالا میخوام اعتراف کنم نقاشی درس مهمیه!!!!چون همین من تو کشیدن شکلای کتاب زیست دبیرستانم موندم!!!!!!حتی شکلای تسهیل شده به دس معلم که پای تخته میکشه!!!!!!!

خودتونو مسخره کنید!!!

  97135

آقا (این درستشه!) اعتراف میکنم وقتی فهمیدم چجوری تشخیص میدن بچه که به دنیا میاد دختره یا پسره تا دو ساعت خشکم زده بود. ^_^

  96984

اعتراف میکنم دیروز من بودم که کشیدم زیر یکی از مرغای مامان بزرگم که2متر پرت شد هوا و گفتم پسر عموم با توپ زده بهش.بیچاره مرغه نمیتونه را بره مامان بزرگمم داره با چوب کبریت غذا میکنه دهن مرغه .خخخخ مرغاش(مامان بزرگم)وقتی که منو میبینن هر کدوم یه جا فرار میکنن.

  96929

اعتراف میکنم از وقتی عضو 4جوک شدم دیگه سراغ فیس بووووق نمیرم، یعنی لامصب معتاد شدم به این سایت ^_^
هر گی موافقه دستا بالا نه ببخشی لایکا بالا :)

  96898

اعتراف میکنم وقتی بچه بودم یه جا خوندم هندونه کیلویی 400 تومن
منم 500بیشتر تو جیبم نبود رفتم جلو با ابهت تموم رو به فروشنده گفتم اقا یه کیلو هندونه به من بدین
بابا بچه بودم

  96872

اعتراف می کنم پسر خالم رفته بود مداد ارایش خریده بود بعدش مامانش بهش گفته بود این چیه خریدی بعد رفته بود به یارو گفته بود می شه این رو پس بگیرید یه اتود بدید !

  96870

اعتراف میکنم همسایمون اومده دمه خونمون میگه ببخشید داشتیم دیشمون بهم میزدیم دیش شما هم بهم خورد، قرار شد کسی رو بیاره درستش کنه که نیاورد، منم الان 3 روزه که میرم جهت ماهوارشونو خراب میکنم، از رو نمیرنم باز خودشون میان بالا درست میکنن !

  96867

اعترف میکنم این من بودم که پایه صندلی معلممون رو شکوندم باز گزاشتم زیرش معلم بیچاره مون هم وقتی نشست کتلت شد کف کلاس مام که همه چیزو گاز زده بودیم و دیگه چیزی واسه گاز زدن نداشتیم ولی دم همه بچه ها گرم که کسی منو لو نداد :))))

  96860

اعتراف ميکنم بچه ک بودم يکى از سرگرميام اين بوده ک سيم برق جارو برقى رو از توش در مي اوردم تا تهش ک بيرون ميومد دکمشو ميزدم همش جمع ميشد توش مٽ چى کيف ميکردم :)))

  96854

کلاس دوم راهنمایی بودم مبصر(مبثر مبسر...) کلاسمون شدم و زمان هایی میرسید که شیلنگ مدادی مبردم مدرسه کسی تو کلاس نطقش در میومد باشلنگ مدادی سیاهش میکردم و اینچنین شد که سال بعد مبصر نشدم یعنی مشغول الذمه اید یه درصد فکر کنید هدفم چیزی غیر از انجام وظیفه بود بعله مریضم خودتونید

  96849

مامانم برام تعريف ميكرد،بچه كه بودم به مامانم گفتم :مامان تو حیاط تو آفتاب یه مورچه داشت راه میرفت من رفتم با ذره بین نگاهش کنم .ذره بینو گرفتم روش هرجا رفت دنبالش کردم نمیدونم چرا مورچه هه سوخت!!! حتی صدای سوختنشو شنیدم٠٠٠

  96847

اعتراف میکنم وقتی اول راهنمايي بودم تا وسطای سال مدیرمونو نمیشناختم.یه روز یکی از دبیرا گفت برو فلان برگه رو بده مدیر امضا کنه.گفتم مدیر کیه؟؟! وقتی مدیرو بهم نشون داد هنگ کردم.آخه تا اون موقع فک میکردم این خانومه (مدیر) مستخدم مدرسه س هروقتم از کنارش رد میشدم نه تنها سلام نمیدادم تازه کلی هم پشت چشم نازک میکردم به من چه خو از بس لباسای کهنه میپوشید ^__^

  96845

اعتراف میکنم
رفته بودیم مسافرت بعله پولداریم دیگه میریم.ماشینمونو پارک کردیم رفتیم یه چرخی بزنیم,بیایم.بعده یه چند ساعت برگشتیم دیدیم پارکبان قبض داره مینویسه....حالا مامانه منو داشته باشین,با التماس اقای پلیس تورو خدا جریمه نکن,الان ماشینو بر میداریم میریم,این دخترو میبینی مریضه (اشاره به بنده) برده بودیم درمانگاه.
قیافه من تو اون لحظه0.o.مامان مننننننننننننننننننن,زهرمار لال شو,چشم.بعده کلی التماس کردن عاقایه پارکبان خانم جریمه نیست قبض پارکینگه.مامانه من میدونستم فقط میخاستم سوژه درست کنم واسه دخترم بره بزاره تو4jok !