تاریخ انتشار : مرداد 1392
مامانم برام تعريف ميكرد،بچه كه بودم به مامانم گفتم :مامان تو حیاط تو آفتاب یه مورچه داشت راه میرفت من رفتم با ذره بین نگاهش کنم .ذره بینو گرفتم روش هرجا رفت دنبالش کردم نمیدونم چرا مورچه هه سوخت!!! حتی صدای سوختنشو شنیدم٠٠٠