اعتراف میکنم که وقتی کوچیک بودم،وقتی میرفتیم خونه ی کسی مهمونی که از طرف خوشم نمیومد،میرفتم تو دستشویی شون آبو باز میزاشتم میومدم بیرون که پول آبشون زیاد بیاد!!!!!!!!
بعله .... همچین عتیقه ای بودم من
اعتراف میکنم
نمیدونم چرا اینجوریم .
اعتراف میکنم میخوام از روی گوشی ساعت رو بدونم ، اما دفعه اول صفحه گوشی رو نگاه میکنم و مجبورم بعد چند ثانیه دوباره ساعت رو چک کنم .
چون دفعه اول ساعت رو ندیده بودم .!!!!!!!!!!!!!!
بد بختی اینجاس که بلا فاصله واسه بار سوم هم چک میکنم که کسی ، پیامی چیزی نزده باشه ......
(خدا رحم کنه )
اعتراف ميكنم داشتم خربزه پوست ميكندم واسه خودم كه بخورم بعد كه كامل پوستشو كندم از دستم افتاد تو آب وايتكس منم ديدم حيفه خورد كردم گذاشتم يخچال بابام كه از سر كار اومد بردم گذاشتم جلوش گفتم بابا بيا برات خربزه درست كردم بابامم كه از اين همه محبت ناگهاني متعجب شده بود شروع كرد به خوردن ولي هي ميگفت آرش اين يه مزه اي ميده منم ميگفتم نه بابا مزه ي خودشه بنده خدا تا تهشو خورد ولي الان عذاب وجدان دارم :|
اعتراف میکنم وقتی کوچیک بودم موقعی ک بابام میخواست ماشینو بشوره میرفتم صندلی جلو میشتم ک وقتی بابام اب میریزه رو شیشه ماشین من نگاش کنم و فکر کنم اب داره میریزه رو صورتمو بپرم عقب.........
اینقدر حال میداد.........این از تفریحای سالمم تو بچگی بود.
مسخره هم خودتی چون اون اولین سینما سه بعدی بود.دلتون آب من اون موقع سینما سه بعدی تو خونه داشتم.....
راستشو بگو اگه تو هم ازین کارا کردی بلایککککککککککککککک
اعتراف میکنم ی بار داشتم با داداشم میرفتم شمال رسیدیم به تونل منجیل چراغای ماشینو روشن کردم دیدم بازم تاریکه نمیبینم گفتم اه چراغا سوخت یهو دیدم داداشم از شدت خنده داره داشبوردو میجوه گفتم چته خلی مگه گفت ای کیو عینک دودی زدی
من:(((((
داداشم:))))))
عزیزان زحمت کش آزاد راه:))))))))
مخاطب خاصم بعد شنیدن این قضیه توسط داداشم:-D:-D:-D
اعتراف میکنم 5 6 سالم که بود دانه های خرما(هسته خرما)
رو میرفتم تو باغچه مون میکاشتم میگفتم بزرگ که شدم
این نخل خرما برای خودم باشه و هرچی خرما ثمر بده خودم میخورم!!
آخه من از بچگی عاشق رطب,خرما بودم
جالب اینجاس که من میخواستم با هسته خرما نخل رو تو یکی از استان های سرد سیر بکارم :v
من اعتراف میکنم موقعی که دوم دبستان بودم به یکی از بچه های دبستان یه فحش رقیق دادام بعدش معلممون گفت برو دهنت رو آب بکش من هم رفتم و دهنم رو با وایتکس شستم بعد تا دو روز مدرسه رو پیچوندم :)))
اعتراف میکنم بادوستم که رفتیم استخر تو قسمت کم عمق اب تا زیر کمرمون بود من داشتم غرق میشدم شاید باورتون نشه داشتم دوستمم غرق میکردم خدای شما میتونید همچین کاری بکنید؟
اعتراف می کنم توی فیلما وقتی یه نامه میخوندن صدای کسی که نامه رو نوشته بود پخش میشد (یادتونه)
منم هر وقت نامه ای می رسید می گفتم پس صداش کو دنبال دکمه ای چیزی می گشتم صداش پخش شه(قبض های برق و ابو فک میکردم نامه اند)
اعتراف میکنم اون اوایل که ایرانسل در اومده بود فک کنم کلاس 4.5 ابتدایی بودم...کارت شارژهام فقط 5 تومنی بود..مادرم بهم پول داد که برم ش بخرم...از اونجایی که عاشق پاک کردن قسمت رنگیش بودم خودم با کلید پاکش کردم...آااقا پاک کردن همانا پریدن رمز همانا..منم ازترس به مامان گفتم مرده تموم کرد گف 1ساعت دیگه بیا(قابل توجه دوستان که من حسابی از مادر محترم میترسیدم) آخه یه ساعت دیگه بابام از سرکار میومد....اونوقت دیگه مامان دعوام نمیکرد..آقا بابام اومد منم خودم و لو دادم مامان بهم گف قربون پسرم اشکال نداره..عوضش یه پس گردنی از بابا خوردم که چشام پرت شد بیرون
بابای خطری دارم عایا
اعتراف میکنم بچه که بودم ( همش6 سالم بود)یه شب خونه مامان بزرگم بودیم هرچی به مامانم گفتم منو ببر wc نبرد(آخه wcتو حیاط بود) گفت بخواب فردا میبرمت منم دیدم که نمیشه خودمو خلاص کردم !!!!!!!!!!!
بعدشم تشک برعکس کردم خوابیدم :))))))))))
اعتراف میکنم چند وقت پیشا (یکی دو سال پیش) وقتی حوسلم سر میرفت از بالکنمون رو سر مردم یخ پرت میکردم این پروژه تا سه سال ادامه داشت تا اینکه ی بار خرد توسر ی بچه بدبخت ..
این قد جیغ ویغ میکرد خاک برسر که تمام مردم کوچه که بماند مردم از تو خونه ها سرشونو از تو پنجره ها میاوردن ببینن چی شده
نمیدونم من هیچ وقت نشونه گیریم خوب نبوده چ جوری خورد وسط فرق سر یارو :|
اعتراف میکنم
من یه زمانی جزء اقلیت های هندی بودم
آخه یه گاوی رو به عنوان عشق میپرستیدم!
اعتراف ميكنم يه بار پسر دوست بابام اومده بود خواستگاريم...خيلي هم شيك و مجلسي اومدم نشستم..بعد رفتم چايي آوردم..بعد وقتي ظرف ميوه رو گرفتم طرفش يه نارنگي قده هندونه افتاد تو چاييش!!!!!!عاغا نميدوني چه حالي شدم....بيچاره پسره قرمز شد گف همين كافيه...!!!حالا بعد اون نيم ساعت نشستيم حرف زديم ميگم چي شمارو عصباني ميكنه؟گفت هرچي برخلاف نظرم باشه...گفتم نظرتون چيه؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟الان رفتن 2ماهه ازشون خبري نيس!!!فك كنم داره جواب سوال منو پيدا ميكنه..........!!!!!!!!!!
اعتراف میکنم بچه که بودم مامان و بابام برام از اون خمیر دندونای توت فرنگی داروگر میخریدن بعد شبا که میرفتم دندونامو بشورم نصفشو خالی میکردم تو حلقم (خوشمزه بود خو) بعد نصف بقیه شو میزدم به مسواک بد بخت و نزده به دندونام دهنمو میشستم و میومدم بیرون
پدر عزیزم منو حلالم کن
اخیشششششششششش ...
آخرین مطالب طنز
داستان طنز کلاه فروش و میمون
شعر طنز / فقدان همسر
شعر طنز و خنده دار رانندگی در ایران
مکالمه مرد و زن /طنز
شعرطنز / خانهی ما
مجرمان شیک پوش زندان مهران مدیری را در سریال در حاشیه ببینید! + تصاویر جدید
11 سال رانندگی معکوس این مرد +عکس
واس ماس از زبان جواد رضویان / طنز
شعر طنز / زن گرفتن …
واکنش جالب مهناز افشار با دیدن کنار کاریکاتور خود +عکس
معنی کلماتی که از زنها شنیده می شود / طنز
"جناب خان" ممنوع التصویر میشود؟
علت دروغ گفتن مردها (آخر خنده)
اصول جالب شوهرداری به روایت فورجوک !
فال و طالع بینی
عزیزُم بیا فالت بگیرُم
فال حافظ | فال روزانه | طالع بینی | فال مصری | فال تاروت
فواید خنده
خنده تاریخ انقضا نداره !!!
مجموعه تخصصی فواید ، دانستنیها و رازهای خنده
حمایت میکنیم
+ شادی و کمک به دیگران ( مراکز خیریه )
آمار سایت
بازدید دیروز: 17430
کل بازدید: 512656894