اعتراف میکنم گاهی اوقات همین جوری زل میزنم به سرعت دانلودم و بهش روحیه میدم... تو میتونی!تو میتونی!! :))
امیدی بهم هست عaیa؟!!؟؟
اعتراف میکنم
اعتراف ميكنم وقتي بجه بودم كودزيلايي بودم واسه خودم يه بار شوهر عمه ام از تهران(ما شهرستاني هستيم)برام يه دونه از اين عروسكها آورده بودكه مثل بجه واقعي بود موهاش عين آدم بود اون موقعها از اين عروسكا كم بود آقا منم عين مونكلا همون روز اول موهاشو از ته كوتاه كردم تا بربشت در بياد بعدا كه فهميدم جه كندي زدم كلي زار زدم
اعــــــــــــتراف میکنم که امـــــــــــــروز معلم اومد سر کلاس گفت خودکار میخوام یکی از بچه های بهش خودکار داد گفت نه خودکار پای تخته میخوام
(ماژیک رو میگه)
من گفتم اگه خودکار مال پای تختس لاود باید با ماژِک مشق بنویسیم
مربوط
سال 86
اعتراف میکنم
هفته پیش که اومدم پست بزارم تو 4 جوک
داداشم همون گودزیلا خودمون سرو صدا کرد که مامان این باز رفت سوتی مارو بنویسه تو 4 جک در همین پاش خورد به کیس و افتاد زمین و دود ازش بلند شد منم داغون چنان زدم زیر گوشش تا دو روز جاش رو صورتش موند ولی خیلی حال داد تازه دیگه به کارای منم گیر نمیده کافیه بگم ساکت تا بره یه جا بشینه
پیشنهاد میدم امتحان کنین اننننننننننننقده خووبه
اعتراف ميكنم كه حدود 22 يا 23 سال پيش يكي از همكارانم را كه به اتفاق وي با هواپيما عازم ماموريت تهران شديم بد جورى اذيت كردم؟!
بنده خدا برای اولين بار بود سوار هواپيما ميشد. هواپيما پس از فرود در ف.مهرآباد به فاصله بسيار دوری از سالن مسافرين ورودي (نزديكيای تهرانسر) پارك كرد. من به همكارم گفتم از اينجا تا سالن خروجي نيم ساعت راهه، پرسيد:پياده؟( هنگام سوار شده فاصله سالن ترانزيت تا هواپيما حدود 30متر بود كه مسافرا براي سوار شدن پياده طي مي كردند)، اينجا شيطنت من گل كرد و گفتم :نه بليط اتوبوس ميخريم و سوار اتوبوس ميشيم و ميريم؟؟؟باور كرد و پرسيد از كجا؟گفتم از يكی از مهماندارهايی كه دم درب خروجي هواپيما ايستاده اند. بلافاصله يدونه اسكناس 200تومني بهش دادم و گفتم برو 2تا بليط بخر منم كيفامونو برميدارم وميام. ضمنا عجله كن كه بليط براي نشستن روي صندلي گيرت بياد،اگر بليط براي ايستادن سرپا وسط اتوبوس بگيري،بايد نيم ساعت سرپا تحت فشار با عذاب وسط اتوبوس بايستيم! اونم باسرعت حركت كرد و پس از لگد كردن چندتا پا و سقلمه زدن و هول دادن و عقب راندن چند نفر ديگه با عجله خودشو به مهماندارها رسوند و دستشو دراز كرد و مشغول صحبت كه..... بعد از چند لحظه هركدام از مهماندارها با شتاب به گوشه اي از هواپيما پناه بردند و به قول 4جوكي ها مشغول گاز زدن در و پيكر هواپيما شدند ، بعضي از مسافرها هم كه متوجه موضوع شدند غلط زنان از پله هاي پلكان پائين آمدند و توي اتويوس مشغول گاز زدن صندلي و شيشه هاي اتوبوس شدند!!!
یکــی از تــفریحات ســآلمِ مــن و خــوآهرمــحترمه ایــنکه وخــتی دســتومـون چـسب زخــم مــیخوره یـه خودکـــآر بــر مــیدآریم و روی چســب زخــم یــآدگآری مــینویسیم :]هآ؟ چیــه ؟؟چــیرآ ایــطوری نــیگا مــیکنی ؟؟مـآ فــقیر فقــرآ کــه نــــه پــآمون مــیشکنه نــه دســتمون نه کلمون (از بس سگ جـــونیم)هــمینم از ســرمــون زیــآد تــره والاه!! بهــتون پــیشنهآد مــیکنــم حــتمن حتمــن امــتحان کنــین حــآلش از خــریدن آیـفون اونــم از نــوع فــایو (که من نمیدونم با کودوم واوه )بیشــتره در ضــمن سآدیســمیم خودتونــین :|||
اقا اعتراف میکنم بچه ک بودم ی گربه هه رو(ادبیاتم تو حلقم) با چوب زدم.گربه بدبخت خوابیده بود ،شکمش سمت من بود.منم ی چوب برداشتم فرو کردم تو شیکمش.اونم قاطی کرد چنگم زد.من اوسکولم داد میزدم پیشی منو با چوب زد!!!
همه اهل خونه از خنده دیوارارو میجوییدن...
ینی مردم ازاری از بچگی تو ذاتمه!!!!
همچین ادم سادیسمی و اوسکولی بودم من:-))))
اعتراف می کنم بی تربیتی ترین متن ها رو تو دفتر خاطرات برادرم خوندم تحت عنوان یادگاری های دوستان دوران سربازی.... طوری که بعد از خوندنشون دفتر رو منهدم و به برادرم تلقین کردم که دفترو تو پادگان حتما جا گذاشته که دیگه نیس دیگه ... مگه نه ؟ اگه جا نذاشته بود الان اینهمه گشتیم پیدا می شد...!!!!
اعتراف میکنم اگه این پستم مثل 10 پست قبلی تأیید نشه با 4جک گهر میکنم میرم 5جک.
هر کی هم خواست بیاد اصلا نیاد چون دیگه جا نیست.
اعتراف میکنم به اینکه همیشه وقتی کی تو حمومه من همیشه میرم دسشویی با تمام فشار اب داغ و باز میکنم و اونی که تو حمومه فک میکنه اب سرد شده اب داغ و بیشتر میکنه و بعد من{موزی خودتی}ابو یدفه ای میبندم.اون بیچاره ای که تو حمومه بریونی میشه.
وقــــتی بچــــه بودم انگــــشتمو میــــکردم تو دمــــاغــــم و پلــــکامم بر میگــــردونــــدم و صداهــــای خــــفن از خــــودم تولــــید میکردم و بعــــد به دوستــــام میگفتــــم جنــــی شــــدم :D اونــــام جیــــغ میــــزدن وباور میکردن.مــــنم از موقعیت سو اســــتفاده میکردم ومیگفــــتم اگه ازخوراکیهــــاتون بهم ندیــــد شــــمام ایــــنطوری میشید :D اونــــام بم هرچــــی میخــــواستم میدادن... الــــهــــی الــــعــــفو
اعتراف میکنم بچه که بودم تو پیک نوروزی جواب یکی از سوالا "انبردست" بود! دقت کنید: سه بخشه! اقا من گیر داده بودم به بابام که باید بجای این کلمه یچیز دیگه بگی! این کلمه حرفه بد داره من نمینویسمش!!!! ینی یه همچین بچه خل و چله مودبی بودم من!!!
اعتراف میکنم وقتی میرم مسافرت ی کوله پر لباس با خودم میبرم ولی تا برگردم از همونایی که موقع رفتن تنم بود إستفاده میکنم....
اعتراف میکنم یه بار تو پارک با دوستام بودم داشتم زیر لب اهنگ هماهنگه رو میخوندم
-من یه دیوونه ام وقتشه عاقل شم
دوستام:اخر خودتم فهمیدیییییی؟؟؟
قیافه ی من :(
قیافه ی دوستام :)))))
سامی بیگی:|
اعتراف می کنم سوم ابتدایی بودم که دوستم پز کامپیوترشونو میداد یه بار با خوشحالی اومد واسمون تعریف کرد که اسم ماها رو تو کامپیوتر نوشته یعنی ما یه ذوقی کردیم که نگو!!!
بعله دیگه دهه شصتی هستیم ...
لایک=بچه که زدن نداره
آخرین مطالب طنز
داستان طنز کلاه فروش و میمون
شعر طنز / فقدان همسر
شعر طنز و خنده دار رانندگی در ایران
مکالمه مرد و زن /طنز
شعرطنز / خانهی ما
مجرمان شیک پوش زندان مهران مدیری را در سریال در حاشیه ببینید! + تصاویر جدید
11 سال رانندگی معکوس این مرد +عکس
واس ماس از زبان جواد رضویان / طنز
شعر طنز / زن گرفتن …
واکنش جالب مهناز افشار با دیدن کنار کاریکاتور خود +عکس
معنی کلماتی که از زنها شنیده می شود / طنز
"جناب خان" ممنوع التصویر میشود؟
علت دروغ گفتن مردها (آخر خنده)
اصول جالب شوهرداری به روایت فورجوک !
فال و طالع بینی
عزیزُم بیا فالت بگیرُم
فال حافظ | فال روزانه | طالع بینی | فال مصری | فال تاروت
فواید خنده
خنده تاریخ انقضا نداره !!!
مجموعه تخصصی فواید ، دانستنیها و رازهای خنده
حمایت میکنیم
+ شادی و کمک به دیگران ( مراکز خیریه )
آمار سایت
بازدید دیروز: 47545
کل بازدید: 512071339