دسته بندی ها

منوی اصلی

طنز

جوک ها

پیامک ها

پیامک موضوعی

پیامک مناسبتی

مرامنامه 4جوک

اعتراف میکنم

  113152

اعتراف میکنم ده سال پیش که کامپیوتر خریدیم (حالا فهمیدید ده سال پیش مایه دار بودیم) اولین بار که کارت اینترنت خریدم اوردم کردمش تو فلاپی خون :| دعم با کلی ذوق و شوق رفتم دو تا کلیک کردم رو اینترنت اکسپلورر اما بازم همون پیغام همیشگی که اینترنت وصل نیست لامصب از شکست عشقی هم بدتر بود
قیافه ی من تو اون لحضه (لهظه لحزه لحظه لحذه لهذه ... :D
کامپیوتر ده سال پیش (0-0)
کارت اینترنت :|
فلاپی خون (@_#)

  112831

به بابام گفتم اگر 100 میلیون بهت بدن تو حاضری منو به قتل برسونی!؟
.
.
.
.
.
.
.
.
.
.
.
.
.
.
.
الان 20 دقیقه است تو فکر رفته؛ یه لبخند خبیثانه هم رو لبشه هی زیر چشمی به من داره نگاه میکنه :|

  112830

اعتراف میکنم امروز ی کلیپس دیدم ک ی دختره ازش اویزون بود :)))))

  112828

ميدونيد :
بچه كه بودم يه روز داداشم خيلي اعصابمو ريخت بهم ومنو ضايع كرد ،منم واسه تلافي شب كه همه خواب بودن رفتم يه پارچ آب با يه ليوان برداشتم و رفتم سر وقت داداشم آ بو ريختم رو شلوارش و گرفتم خوابيدم . صبح كه همه بيدار شدن حدث بزنيد جي شد؟
همه فكر ميكردن داداشم شب ادراري داره .ناگفته نمونه اي واسه موقعيه كه من 11 سالم بود و داداشم 9 سالش.
توجه : بهتون توصيه ميكنم هركي اعصابتونو ريخت بهم كار باحاليه

  112823

اعتراف میکنم تا همین اواخر برای اینکه صدای خرچ خالی شدن ریسایکل بین بیشتر بشه کلی نیوفولدر میساختم میریختم توش بعد که در سکوت و با ولوم آخر خالیش میکردم از شنیدن صداش ذوقمرگ میشدم!

  112817

اعتراف میکنم : تو دوران طفولیت وقتی یه گناه انجام میدادم از شیطان یه کینه ی شتری به دل میگرفتمو منتظر میشدم تا یه روز خونه خالی بشه...خونه که خالی میشد یه بالش بیچاره رو به شکل شیطان میدیدم ...آقا چشتون روز بد نبینه یعنی چنان کتکی به بالش میزدم که تا یک هفته خستگیم در نمیومد ... نبم ساعت میشدم بروسلی نیم ساعت بعد میشدم آرنولد ... هرچی فن تو کمبات سگا بود رو این اجرا میکردم اگه ادامه میدادم الان قهرمان کشتی کج بودم...

  112816

اعتراف ميکنم يه بار به يه گودزيلا گفتم اگه يه مورچه را اذيت کني بايد از همشون معذرت (معضرت ، معزرت) بخاي اگر نه ميان ميخورنت اون بيچاره هم که تازه يه مورچه کشته بود تا سه چهار ساعت فقط داشت تو حيات راه ميرفت از مورچه ها معذرت ميخاست خخخخخخخخخ
مورچه ها :دی
من :دی
گودزيلا :(

  112814

اعتراف می کنم بچه که بودم تلوزیون سیاه سفید داشتیم داغ کرد روش اب سرد ریختم بعد خودتون تصور کنید دیگه من چی بگم؟

  112812

اعتراف يكي از دوستام: :-)))))))
من فكر ميكردم اين ليمو سبز كوچيكا وقتي سبز هس ميچيننش بعد يه سري ديگشو ميزان وقتي بزرگتر شد و رنگش شد زرد ميچينن كه بشه ليمو شيرين
من: :-OO‌
من از داشتن همچين دوستي به خودم ميبالمممممم شديد

  112646

اعتراف میکنم من سال اول دبیرستانم (جدید) تا اخر مهر کتاب ندارم جاتون خالی میرم مدرسه بازی و شلوغی ! فقط خواستم اینو بگم دلتون بسوزه ! من و این همه خوش بختی محاله محاله !!!!!!!!!

  112645

اعتراف میکنم چند روز پیش داشتم پاک نویس میکردم دیدم آخر برگم یکم جا موند خط کشیدم پایین برگه نوشتم به نام خالق هستی بعد که یادم اومد لاک برداشتم پاکش کردم دیدم بینش فاصله هست دوباره لاک برداشتم زدم کامل داغونش کردم بعدم زدم زیر خنده به سوتیم خندیدم

:))))))
:0000
:,(((((

  112644

اعتراف می کنم میخاستم اتاقمو جاروبرقی بکشم و در حینش آهنگم گوش کنم!
ام پی ۳ مو روشن کردم شروع کردم با جدیت تمام جارو کشیدن
بعد ۵ دقیقه مامانم زد رو شونم.
هدفونو در آوردم گفتم، جانم مامان؟!
گفت جارو خاموشه!!!
منومیگی :|

  112643

اعتراف میکنم بچه که بودم یه سوالی مغز کوچکم را درگیر کرده بود و اون هم این بود که این همه خار رو ماهی ها چرا و چه طوری می خوردن و هنوز هم نمی فهمم چرا هیچ کس نیود بهم بگه که اینا استخونن تا این قدر جلوی مردم اوشکول نشم؟باور کنین این داستان تا سوم ابتدایی ادامه داشت!

  112642

اعتراف میکنم یه بار کلاس سوم بودم و معلم خوشنویسی داشتیم بعد من چشم شور با خودم گفتم: کاش خوشنویسی نداشتم.
بعد نمیدونم چرا چند روز بعد معلممون تصادف کرد مرد!!!!!!!
من :|
معلم خوشنویسیمون :(
هیتلر :|

لایک: بمیری با این چشم شوریت

  112637

پارسال به اصرار مدیرمون کل کلاس رفتیم نماز
منم که نماز خون :)))))))
اخر نماز حاج اقا داشت از نماز خونه خارج میشد یهو گفتم حاج اقا خسته نباشید :))))
حاج اقا:o
بچه ها :))))))))
مدیرمون x-(
معاونمون :|