دسته بندی ها

منوی اصلی

طنز

جوک ها

پیامک ها

پیامک موضوعی

پیامک مناسبتی

مرامنامه 4جوک

نمایش مطلب شماره 112621

تاریخ انتشار : مهر 1392

اعتراف ميكنم كه حدود 22 يا 23 سال پيش يكي از همكارانم را كه به اتفاق وي با هواپيما عازم ماموريت تهران شديم بد جورى اذيت كردم؟!
بنده خدا برای اولين بار بود سوار هواپيما ميشد. هواپيما پس از فرود در ف.مهرآباد به فاصله بسيار دوری از سالن مسافرين ورودي (نزديكيای تهرانسر) پارك كرد. من به همكارم گفتم از اينجا تا سالن خروجي نيم ساعت راهه، پرسيد:پياده؟( هنگام سوار شده فاصله سالن ترانزيت تا هواپيما حدود 30متر بود كه مسافرا براي سوار شدن پياده طي مي كردند)، اينجا شيطنت من گل كرد و گفتم :نه بليط اتوبوس ميخريم و سوار اتوبوس ميشيم و ميريم؟؟؟باور كرد و پرسيد از كجا؟گفتم از يكی از مهماندارهايی كه دم درب خروجي هواپيما ايستاده اند. بلافاصله يدونه اسكناس 200تومني بهش دادم و گفتم برو 2تا بليط بخر منم كيفامونو برميدارم وميام. ضمنا عجله كن كه بليط براي نشستن روي صندلي گيرت بياد،اگر بليط براي ايستادن سرپا وسط اتوبوس بگيري،بايد نيم ساعت سرپا تحت فشار با عذاب وسط اتوبوس بايستيم! اونم باسرعت حركت كرد و پس از لگد كردن چندتا پا و سقلمه زدن و هول دادن و عقب راندن چند نفر ديگه با عجله خودشو به مهماندارها رسوند و دستشو دراز كرد و مشغول صحبت كه..... بعد از چند لحظه هركدام از مهماندارها با شتاب به گوشه اي از هواپيما پناه بردند و به قول 4جوكي ها مشغول گاز زدن در و پيكر هواپيما شدند ، بعضي از مسافرها هم كه متوجه موضوع شدند غلط زنان از پله هاي پلكان پائين آمدند و توي اتويوس مشغول گاز زدن صندلي و شيشه هاي اتوبوس شدند!!!