دسته بندی ها

منوی اصلی

طنز

جوک ها

پیامک ها

پیامک موضوعی

پیامک مناسبتی

مرامنامه 4جوک

اعتراف میکنم

  115248

اعتراف میکنم وقتی اندکی کوچک بودم (بزرگان ادبیات پرچم بالا!) رفتم تو یه سایتی دیدم نوشته بدون نیاز ب دوربین از خودتان جلوی مانیتور عکس بگیرید ، رفتم داخل دیدم نوشته "لطفا ژست بگیرید و سپس اینجا کلیک کنید" منم خوشحال! سریع رفتم روسری سرم کردم ک عکس بی حجابم پخش نشه سپس! ژست گرفتم و کلیک کردم ناگهان.....

یه چیزی شبیه میمون ظاهر شد ک زیرش نوشته بود:
"این عکس شماست، آخه شاسکول مگه همچین چیزی ممکنه !!!"

بعلهههههههههه یه همچین سایت آدم ضایع کنی بوووووووووووووود هعععععععععععععععععععی

  115245

۴یا۵سالم بود با بابام رفته بودم مسجد نماز جماعت خیلی هم شلوغ بود
.
.
رفتیم رو حالت رکوع
من خعلی خعلی دولا شدم یکدفه یه کله ملق شدید زدم
بقل دستیم از شدت خنده منفجر شد . بابام نمازشو شکوند. کسایی هم که پشت سرم بودن مهرو تسبیحو داشتن گاز میگرفتن
دو نفر دیگه کلا بعد این ماجرا مسجد نیومدن‎!‎
أای خدا عجب روزی بودا یادش بخیر

  115244

اعتراف میکنم تو بچگی فک میکردم حیوونا حرف همدیگه رو متوجه میشن آدما هم حرف همدیگه رو ؛ بعد ها ب این قضیه پی بردم ک هر گونه ای حرف هم نوعشو میفهمه
غیر از بعضی از آدما ک کلاً حرف هیشکی حالیشون نمیشه

  115122

اعتراف می کنم وقتی مانتو شلوار گرفتم شلوارش خیلی بلند بود
مامانم کوتاش کرده ..ولی نمیدونم چرا هر وقت صبحا از پل هوایی میرم بالا همه نیگام می کنن ...یعنی جورابام انقد خوشگله؟؟؟؟؟؟؟؟یا منو با چارلی چاپلین اشتب می گیرن؟؟؟؟؟؟؟,ایا شما میدونید به منم بگید روشن شم الان چراغام خاموشه.....O_______-O

  115120

اعتراف می کنم که دوران دبستان تو کلاسمون یه پنکه داشتیم
این پنکه خیلی تکون می خورد پنکه هم بالای سره دوستم بود
ما هم هی حواسمون بود که این افتاد سریع بپرم جلوش
و یه جای دوستم من بمیرم و تو روزنامه ها کلی تعریف کنن ازم :))))

  115117

ﺧﺪاﯾــــــــــــــــﺎ...

ﺷﻔـــــﺎ ﯾﻌﻨﯽ ﺗﻮ....

وﻗﺘـــــــﯽ در دﻟــــــــﻢ ﻧﺒﺎﺷـــــــﯽ ﻣﻦ ﻣﺠﻤﻮﻋــــــﻪ ای ﻣﯿﺸﻮم ازدردﻫـــــــــﺎ

  115116

اعتراف میکنم که چرا دردونه بابایییم:))
به خاطر اینکه تا میاد خونه سریع کولرو خاموش میکنم وقتی میگه دخترم گرمت نیس میگم نه باباجون پول برق زیاد میشه بابامم دستمو میگیره و اشک از چشماش سرازیر میشه و میگه ممنونم 4جوک یه خاطر اموزش کولر خاموش کردن به دخترم ممنون خدایا شکرت

  115115

اعتراف مى کنم با اين سنم( 25 سال) تموم خبراى خوشى که شنيدم و تموم اتفاقات خوبى که تجربه کردم يه طرف, اين که بالاخره اون کايوت بيچاره تونست ميگ ميگ لعنتى روبخوره يه طرف ديگه!
اصن روحم شاد شد[^_^]


بدجور رواعصابم بود

  115114

اعتراف میکنم یکی از بازیای دوران بچگیم این بود که یه نایلونو پر از آب میکردم با نخ میبستمش عین بادکنک بعد میرفتم بالای پشت بوم از اونجا پرتش میکردم تو حیاط ، وقتی میخورد زمین آب همه جا پخش میشد و یک صدای سرحالی میداد ، حالش از انفجار بمب اتمم بیشتر بود واسم.

روحش شاد و یادش گرامی باد !

  114793

اعــتراف مـیکـنم هــروخ 1جــا مهـمونـی مـیرم و بـعـد مـیرم دشــویــی،بـرا ایـنکـه حـوصـله نـدارم 2ســاعــت دسـام و بـشــورم واســه همــین الکــی بـخاطــر اینــکه کــلاس بـذارم که مــنم تـمــیزم دســت مـیشــورم،2ســاعــت مســواکی چـیزی مـیگــیرم زیر آب بـعدم خــیــلی شــــیک بـا 1دســتـمال میــام بــیرون...

  114766

لذتی که تو رقصیدن و قر دادن تو اتوبوس، زمان مدرسه، در حال رفتن به اردو بود
انصافا ً، وجداناً، جداً
تو هیچ دیسکویی تو دنیا نیست!!

  114765

خواهر زادم 5ساشه اومده بود خونمون رفتش تو گلخونه اومد بیرون برگشت گفت مامان بزرگ این گل آلوورا کوچیکرو میدی بهم؟؟
اونجا بود که پی بوردم من واقعأ پخمه هستم.من هم سن این بودم گل رو از آفتابه تشخیص نمیدادم.
راستی آلوورا همونیه که تو دستشویی استفاده میشه؟؟

  114401

اعتراف می کنم دیروز 3 دقیقه با تاخر رسیدم مدرسه!مدرسه ما هم که سخت گیییییر!!!تا رسیدم همون موقع یه سرویس مدرسه هم رسید 4 نفر از پیاده شدن منم پشتشون رفتم تو مدرسه؛اون یارو که وایساده بود اسمای تاخیری ها رو می نوشت از نفر اولی پرسید شما سرویسی هستید دیگه؟اونم گفت بله...منم پشت سرشون رفتم دیگه کسی هم چیزی بهم نگفت!

به جون تو اگه میگفتن منم راستشو میگفتمااا!!!

  114392

اعتراف می کنم چند روز پیش مامانم تو خونه جیق زد و گفت کدوم الاغی میوه خورده ظرفشو نشسته منم سریع گفتم بابا
مادرم :ا
پدرم:(((((((
من:))))))))

  114176

اعتراف ميكنم يه بار تو فامیل داشتن ازم تعریف میکردن اومدم مثلا فروتنی کنم
گفتم نه بابا اغراق میفرمایید منم یه خری مثله شمام!!!!
0-0