دسته بندی ها

منوی اصلی

طنز

جوک ها

پیامک ها

پیامک موضوعی

پیامک مناسبتی

مرامنامه 4جوک

اعتراف میکنم

  116033

اعتراف میکنم یکی از دغدغه های مهم دوران طفولیتم این بود که بتونم 5تا سنگ گرد و خوش دست واسه یه قل دو قل از تو کوچه پیدا کنم...
یعنــــــی تـــــــــــــمام کوچـــــه رو زیر و رو میکردم هـــــــــــــــا....زیــــــــــــرو روووو.....
اونوقت گودزیلاهای الان.......
چی بگم؟!!! :/

  116019

بیاید همه مون با هم اعتراف کنیم
سایت فورجوک رو که باز میکنی بوی ترشی میاد
ترشیده هاش لایک کنن^_^

  116017

آغا ميخوام اعتراف كنم بيش ترين ترس من اينه كه دارم تو خيابان راه ميرم بسرها روسري ام رو از سرم بكشند نميدونم جه درديه ولي هميشه اين اضطرابو دارم برا همين هميشه يه روسري اضافي تو كيفم دارم آخه برادر من عزيز من مكه مرض داري؟جرا اينكارو با دختراي مردم ميكنيد نكنيد (البته بجه هاي فورجوكو نميكما بجه هاي تو كوجه رو ميكم بجه هاي فورجوك فرهنكشون بالاست بله)

  116009

اعتراف می کنم از عادتهای بدم اینه که اول ترم میرم صندلی وسط میشینم تا بچه ها بیان ببینم این ترم بالایی ها بهشون راجع به من چی گفتن (خب فقط 25 سالمه بهم نمیاد استاد یهشم :) ) خیلی حال میده بعد از یه مدتم پا میشم میرم بیرون دوباره میام تو خودمو معرفی می کنم قیافه هاشون دیدنی ها
قیافه بچه ها بعد معرفی کردنم :ooooooooooooooo
قیافه من :))))))))))))))))))))))))))))

  116006

اعتراف ميكنم بچه كه بودم با دختر و پسر خاله هام لباس كهنه ميپوشيديم ميرفتيم گدايي با درامدش بستني ميگرفتيم كه همسايمون مارو لو داد و كتك خورديم!!

  116005

اعتراف میکنم بچه که بودم..جو گیر بودم نماز بخونم....بعد چادر گل منگولیمو میذاشتم مهرم میذاشتم رو به قبله وا میستادم شروع میکردم به نماز خوندن...اما جای سوره ها شعر کلاه قرمزیو می خوندم....>>>آقای راننده...آقای راننده...یالا بزن توو دنده...!!

  115689

اعتراف میکنم وقتی 6ساله بودم و اولین دندون شیریم افتاد، رفتم یه شیشه به ارتفاع نیم متر به قطر یه بشقاب گیر آوردم دندنمو انداختم توش و عزممو جزم کردم یه روز از دندون پرش کنم!!!!!
فکر میکردم دیگه هفته ای یه دندون میندازم خو!
نخند نخ کش میشی!!

  115268

يكى از مشكلاتى كه از دوران ابتدايى تا الان ( بزنم به تخته ٢٢ سالمه) داشتم ،
تشخيص حس ها بود ...
فكر ميكردم حس چشايى مربوط به چشمه!!
حس بينايى مربوط به بينى !!

  115267

اعتراف میکنم یکی از آشناهامون وقتی سکسکه اش میگیره خودش خودشو پخخخخخ میکنه میترسه سکسکه اش بند میاد 100% هم تضمینیه!!!

  115264

یک بارم کناره دانشگاه منتظره واستاده بودم / یهو یکی از بچه های سال اولی کنارم ایستاد / خلاصه احوال پرسی کردیمو دوست شدیم / منم اومدم مرام گذاشتم گفتم کسی قراره بیاد دنبالت اگه لغوش کن / خودم میرسونمت / اینم گفت با چی ؟ / گفتم الان رانندم میاد دنبالم / دختره هم تو خیال (لامبورگینی) زنگ زد با مخاطب خواصش قرارو لغو کرد / یهو اتوبوس دانشگاه اومد / منم رو کردم به دوست جدیدم گفتم اومد سوار شو

دوستم @@

من ^ _^

ایستگاه اتوبوس رانی کل منطقه 0LO

راننده ی شخصیم کجا بود

  115260

اعــــــــــــــــــــــــــــــــــتراف میکنم تازه تو دانشگاه مشغول کار شدم(کاردانشجویی)دیروز مشغول کار بودم وپرونده ها رو لیست میکردم خودمم گرفته بودم جلو دانشجوهاااااااا که مثلا حساب ببرن ازمن آی حال کـردم که نگو.تازه وقتی آبدارچی برام چای آورد از خوشحالی اشــــــــــک تو چشام جمع شد که چقدر آدم مهمی شدم وچای مجانی گیرم اومد(@___@) بــــــــــــــــــــــــله همچین آدمه جو گیروحسابگریم من:)))) لایک=خدا شفا بده یه دکتر برو لایک=ماام اگه جای تو بودیم ذوق می کردیم.

  115256

*******اعتراف میکنم خییییلی موقع ها پیش اومده که یه فیلمو همه ی خونواده میبینن غیر از من!از کلاس گرفته تا مشتریای سوپرم راجب اون موضوع حرف میزنن!منم دقیقا زمانی میام ببینم فیلمه چیه که این همه طرفدار داره!بعد از دیدن1قسمت از فیلم و علاقمند شدن بهش میفهمم فردا قسمت آخرشه!********

  115254

اعتراف میکنم تو حیاط دانشگاه پسرا داشتن والیبال بازی میکردن منم که عشق والیبال به دوستم گفتم آدم چادرشو بزارزمین بره وسط باهاشون والیبال بزنه.اینو گفتم و رفتیم آب بخوریم.منم دخترچادری شیک و مجلسی با لیوان داشتم آب میخورم که یه دفعه توپ خورد تو بغلم آقا چشمت روز بد نبینه جزوه،گوشی نووووم،افتادن زمین...
آقا پسرا که اومدن دنبال توپ دوست داشتم خفشون کنم حیف حیف که اسلام دست و پای آدم بسته
البته بماند که تو دلم به خودم گفتم تو دخترچادری شکر خوردی که هوس والیبال میکنی

  115253

اعتراف ميكنم وقتي همكار 50 سالم در مورد سالهاي دانشگاهش خاطره ميگه من ي كلاس پر زن و مرد 50 ساله تصور ميكنم . بعد تو دلم ميگم واقعا كه از اينا بعيده

  115251

اعتراف میکنم یک بار داداشم موهای منو بست به تختم منم برای جبران شب که خواب بود یکم اب ریختم رو شلوارش دقیقا ساعت 7 صبح بود منم میخواستم برم مدرسه داداشم میخواست بره دانشگاه هم مامانم خواب بود هم داداشم هم بابام بعد از من که داداشمو بیدار کرد دید شلوارش خیسه گفت خاک تو سرت امیر علی واقعا که تو با 19 سال سنت خجالت نمیکشی ش** میکنی تو شلوارت