دسته بندی ها

منوی اصلی

طنز

جوک ها

پیامک ها

پیامک موضوعی

پیامک مناسبتی

مرامنامه 4جوک

خاطرات خنده دار

  44564

یکی دیگه از مرض هایی که دارم ، اینه که نمیتونم رو شیشه بخار گرفته چیزی نکشم :|

  44549

من عاشق اون دوستی شدم که اشتباهی به جای کفش با دمپایی صورتیش (صورتی اش) رفت مدرسه!!!

  44521

اغا یه هفته بوداین گوشیه مازنگخورنداشت کلی دِپرس شده بودم....منم برداشم ازخط دیگم به خودم یه اس دادم نوشتم(دوستتتتتتت دارم)تازه جوابشم دادم گفتم شما؟یعنی تنهایی دراین حد...........................من ک رفتم توافق.

  44501

21-22 سالم بود هیکلم مانکن مانکن بود، یه دست لباس نو خریده بودم تنم کردم و رفتم بیرون، رفتم جلو مغازه ای که دوستم توش کار میکرد، اتفاقا بغلشم یه لباس فروشی بود. من منتظر دوستم وایسادم همینجوری که وایساده بودم تو فکر تکونم نمیخوردم یه دختره اومد وایساد لباسای منو ورانداز کردن منم همینجوری تو فکر ... یهو یه جیغ کوتاه کشید و با عصبانیت: اه معلوم نیست کدوم مانکنه کدوم آدم واقعی؟!!!!!
خو خواهر من پارک دوبل سخته قبول! یعنی اینم نمیتونی تشخیص بدی؟

  44484

ﺍﻻﻥ ﭘﺸﺖ ﭘﺮﺍﯾﺪ ﺑﻮﺩﻡ ﯾﮑﯽ ﺩﺍﺩ ﺯﺩ ﺑﭽﻪ
ﭘﻮﻟﺪﺍﺍﺍﺍﺍﺍﺍﺍﺍﺍﺍﺍﺍﺭ !!!......... |:

  44476

عاغا یه روزخالم عروسی کرده بودقراربودشب شام بدن.بعدازشام من داماد رو دیدم رفتم پیشش به جای اینکه بگم مبارکه گفتم قبول باشه.
من:(((
داماد:)))
مهمانهای حاضر:)))

  44454

میخوام اینبار که مراقب اومد بالا سرم گفت :
سرت بچرخه و تقلب کنی صفر رد میکنم ،
یه نگاه به سبک فانتزی بهش بندازمو بگم :
منو از صفر میترسونی ؟ برو از خدا بترس !
اونم که منقلب شده بگه اوکی هانی از یو ویش !!!
فانتزیه دیگه ممکنه وسطاش زبونشم عوض بشه ! پرابلم ؟

  44440

عاغا من يه دوست داشتم خيلي خالي ميبست وسعي ميكردبگه خيلي پولدارن!يه روز داشت درموردخانواده وفاميلاش صحبت ميكردكه همه شون دكتري دارنداونم همه از كشورهاي خارجي!رسيدبه خالش گفت:خالم دكتراي زبان وادبيات فارسي داره.گفتم ازكجا؟!!گفت:از فرانسه!!!!
من:دي
دوستم:(((
ادبيات فارسي درفرانسه:O

  44435

یه سری هم سوار تاکسی شدم از این تاکسی عتیقه ها که هنوزم دونفر جلو سوار میکنن :|
رسیدیم سر یه پیچ یهو در باز من از در آویزون شدم :|
ینی امکانات و ایمنی یه چیزی تو مایه های گوشی glx :|
جالبه پیاده که شدیم داشت در رو چک میکرد که خراب نشده باشه آخه نه اینکه من اندازه یه گودزیلا وزن دارم... :|

  44431

دوران پــــیـــش دانـــشـــگاهی یـــه دبـــیــر زیـــســـت داشـــتـیــم از بـــس اذیــــتــش کـــرده بودیــــم
یـــــه روز اومــــد ســـرکــلاس گـــفــت : مـــن از دســـت شـــمــا چــیکار کـــنـــم؟بـــه پـــیـــغــمــبر
وقـــتــی مـــیـــخــوام بــیــام ســر کــلاس شـــما " اســـتــرســــ " دارم قـــر ص مـیـخـورم و.....
مـــن :-))))))
بـــچــه ها :-))))))))))
داشـــت هــمــیــنــجوری مــیگــفت کــه کـــلاس بـــــوووووومــــ تــــرکــــیــد بـــعـــد بــنــده خــدا
کـــه دیـــد جــــنـــبــه نــدارن بـــچــه ها ، از یــــه روش دیــــگـــه اســـتـــفاده کرد ، عــیــنـکـشو
ورداشـــت عـــرقـــشو خـــشـــــک کـــــرد
بـــعـــد شــروع کــــرد فـــوحـــش دادن بـــه خـــودشـــــ؟؟؟؟؟!!!!!!!!!
مــــن :/
بـــچــه ها :////
هـــرچـــی فـــوحــش نــاجـور و نـــاموســـ **** ـی ( شــرمــنـده ام ) بــود بـــه خــودش داد بــعــد
کــه تـــموم شد عـــیـــنــکشو گـــذشـــت شـــروع کـــرد بـــه درس دادن
مـــن :////
بــچــه ها :(((((((
ولــــی تـــا آخـــر ســـال صـــدا از دیــــوار دراومـــد از ایــن بـــچـــه ها درنـــیــومـــد.....
خـــلاقـــیـــت داشــــت در حــــد......

  44418

نمیدونم این اواخر چم شده مامانم پول داد بم گفت برو حلیم بخر واسه خواهرت هم یه بسته مداد رنگی بخر خوب عاغا ما بلند شدیم بریم اول رفتم سویچ ماشین رو برمیدارم میخوام بزنم به موتور بعد از تاملی فهمیدیم چی کردم رفتم دیگه کلید های موتور رو اوردم که برم یعنی خرید این مغازه حلیم فروشی روبروی نوشت افزاریست خوب منم رفتم داخل حلیم فروشی گفتم یه بسته مداد رنگی 24 تایی بده یارو از من پرت تر رفته ببینه کجا دارن بعد با خنده اومده میگه برو مغازه روبرویی منم که متوجه گندی که زدم شدم در حال تصعید شدن (تبدیل جامد به گاز) رفتم نوشت افزاریه دیکه اینجا اوجشه به اون میگم حلیم داری طرف شد =)) منم که طبق معمول ذوب بعد بش گفتم مدادارو بده دیگه داد منم اومدم خونه
اما دیگه نتیجه گیری با شماست به من امیدی هست؟؟؟

  44397

بارسال مامانم اومده کارنامه گرفته همچین خندون بود که با خودم گفتم معدلم 19 شده اونم اول دبیرستان! خلاصه نیشم تا بنا گوش باز شده بود اومد جلو دوستام گفت خیلی خوب شدی بعد یه گوشه کارنامه رو بهم نشون داد چشام شد 4تا نمرم رند شده بود18 مامانم اینقد خندون بود فرداش رفتم مدرسه کل کلاس دورم جمع شده بودن فکر کرده بودن شاگرد اول مدرسه شدم(از رو خنده های مامیم!اخه بقیه مادراشون عصبانی بودن) دختره همچین گریه میکرد که معدلش 19.89 شده بود و فکر میکرد من ازون بالاتر شدم! منم واسه اینکه ابروم نره گفتم معدلم 19.97 شده تا چند روز همه دورو ورم بودن بعد سر صف که نمره هارو خوندن تابلو شدم تا یه هفته نرفتم مدرسه اخه اینم شد مدیر؟ ابرومونو برد

  44394

عاغا ینی معلمام معلما قدیم... سر جلسه امتحان زیست نوبت اول نشسته بودم خداییش انقد سخت بود نمیشد تنهایی حلشون کنی یه نگاهی به دور و برم انداختم دیدم هیچکدوم از مراقبا حواسش نیس منم شروع کردم با دوستم که اون سر سالن نشسته بود سر یه سوال مشورت کردن داشتیم به جواب میرسیدیم که یهو دیدم یکی از مراقبا که معلم ادبیات خودمم بود جفتم ایستاده! عاغا منو بگو یه لحظه فاتحمو خوندم بعد یه نگاهی به معلمم کردم دیدم ذوق مرگ شده و با خنده میگه مچتو گرفتم ینی اون لحظه داشت احساس میکرد اورستو فتح کرده خلاصه این که لوم که نداد هیچی بم بسکوت تعارف کرده میگه بخو جون بگیری!!! نه اخه چی بش بگی؟؟!

  44386

اونایی ک میگن دهه هشتادیا گودزیلان
من خودم دهه شصتیم
گودزیلا ک هیچ اژدهای آتش خوار بودم
ی بار در پنج سالگی خاله گرامیم ک ی پسر 10 ساله ی 12 ساله داشت اومده بودن با خانواده خونه ما
مادره هم مقداری تخم گل خریده بود که بکاریم و مدام میگفت باید قبلش یکی بیاد باغچه رو پا کن کنه
مادر و خاله رفته بودن خرید منم با این دو تا فرصتو غنیمت شمردم و برا پسرخاله هام با گریه ی داستان ساختم ک هر شب ی مردی میاد ب خوابم و میگه منو کشتن و توی باغچه شما خاک کردن تورو خدا کمکم کن
عصرش با مادر و خاله گلا رو کاشتیم توی باغچه
پسر خاله هامم هنوز با غضب نگام میکنن
یعنی من ی همچین وروجکی بودما

  44369

عاغا تو خیابون با رفقا ایستاده بودیم که ییهو یه پسر و دختر اومدن از جلویه ما رد شدن. منم محض خنده به پسره گفتم : ببین انگار جنیفر لوپزو انداخته کنارش اینقد کلاس میاد!!!
آقا چشتون روز بد نبینه . . . دختره خیلی شیک و مجلسی اومد یکی محکم خوابوند زیر گوشم و گفت کودن من هیلاری دافم . . .
.
.
خدایا این تحریما با مردم چه کرده؟!!!!!!