دسته بندی ها

منوی اصلی

طنز

جوک ها

پیامک ها

پیامک موضوعی

پیامک مناسبتی

مرامنامه 4جوک

خاطرات خنده دار

  48778

یه بار رفتم مغازه رنگ فروشی گفتم آقا رنگ قهوه ای دارید؟گفت بله.گغتم چه رنگیه؟؟!!یارو یه نگتهی بهم کرد که دیگه از خجالت پامو تو مغازش نذاشتم…

  48777

یه روز با پسر داییم رفتیم خیابون. پسرداییم گفت بریم تو مغازه لوازم آرایشی که فروشندش یه زنی بود با آرایش غلیظ.رفتیم داخل پسر داییم گفت لطفا چند تا لوازم آرایش بدید که اگه بزنیم به خرمون به خوشگلی شما بشه.هیچی دیگه شروع کرد به فحش دادن.ما هم از مغازه رفتیم بیرون

  48757

صبح یه اتفاق بسیار جالب افتاد:
مشتری اومد دفتر طبق معمول گفت سیم کارتم قم (گم قوم ) شده گفتم
شمارتون چیه یه تیکه کاغذ داد گفت اینه خودش نیست رفته دانشگاه اینو داد من بیارم عوض کنم
نگاه کردم دیدم نوشته این سیم کارت قم شده
من به این دانشجو چی بگم خداییش هر استادی اینو بندازه حق داره
اخه غلط املائی تا این حد

  48755

خاله من سه تا گودزیلا داره با یه اختلف زمانیه 1 دقیقه ای(دگیگه ای دقیقگی) از هم دیگه :)))

این سه تا هر موقه بیان خونه ما منو از سقف آویزون میکنن
یکی میشه پای کامپیوتر میگه کارتون بزار و تا زمانی که بره چشم رو هم نمیزاره
اون 2 تا هم یکی منو مدل نقاشی میکنه انواع کاریکاتور از من میکشه
اون یکی هم که اون دو تارو قورت میده منو میشونه جلو خودش انواع ارایش سره من انجام میده
اخه من بیچاره چه گناهی کردم حالا به همینم قانع هستم بیچارم اگه
کل فامیل بیان خونه ما به جز اون سه تا سه تا دیگه اضافه میشه
میشه مهد کودک منم میشم معلم اینا
نظر شما چیه برم تو افق محو بشم یا نه

  48749

یادمه اول ابتدایی بودم معلممون گفته بود برگه ی امتحان هر کی خط خوردگی داشته باشه نمرش کم میشه و در ضمن کسی هم حق نداره از بغل دستیش پاکن بگیره (اخه لامصب شاید یکی پول نداشته باشه پاکن بخره.. والا)از غذا(غضا،قضا،...این اخریه اشنا تره)یه بار یادم رفت پاکنمو ببرم سر امتحان املا بدبختی یه جا احتیاج شدید به پاکن داشتم کلی فک کردم اخرم دستمو تفی کردم چند بار کشیدم رو برگم در کمال تعجب دیدم پاک شد ولی کثیفم شد خلاصه معلممون که داشت برگمو صحیح میکرد منو صدا کرد گفت کیانا پاکنت خیلی بد پاک میکنه از دفعه بعد یه پاکن دیگه بگیر ....
قیافه من در اون زمان:)))))))))
بعله یه همچین ادم مبتکری بودم من...:‎|‎‎|‎‎|‎‎|‎

  48744

بش گفتم میخوای بری بــــــرو ولی بدون که بی تو میمیـــــــرم :(
رفت ولی هنوز هستـــم در خدمتتون :)))
گول نخورد لامصب :)))

  48738

استادمون می گفت
چند روز پیش آبگوشت داشتیم و سر استخون(استخوان)تو خونه دعوا بود.
یهو خانمم اومد برای من کلاس بذاره گفت:
خجالت بکشید شماها مگه سگید که دارید سر استخون دعوا می کنید.
استخون برای باباتونه!!!

  48727

درود بفرستید به هوش و هواسم ( حواصم . . . )
تا چند وقت پیش فانتزیم این بود که تو خونمون یه دهه 80 داشته باشیم تا منم کاراشو پست کنم واسه 4 جوک
تا اینکه یه شب در حال فکر کردن فهمیدم که خواهرم دهه هشتادیه
خداییش دهه هشتادیام بزرگ شدن میترسم افق هیچ وارد 4جوک هم بشن

  48725

عاغا امروز کلاس دینی داشتیم جیم شدیم که ناگهان معاون جلومون سبز شد گفت کجا ؟ منم که هول کرده بودم به جا اینکه بگم این زنگ کلاس نداریم گفتم این کلاس زنگ نداریم
من(@@)
معاونمون )))))
کلاس دینی &

  48718

دوستم بهم زنگیده که مهدی بیا سالن میخوایم بازی کنیم (فوتسال). من گفتم باشه ولی من زیاد بازیم خوب نیستا! گفت میدونم. کی خواست تو رو بازی بده؟!! بیا اینجا داور باش!
من (0.0)
دو تا فحش خفن هم بهش دادم و قطع کردم!
یعنی چی خو؟ مگه من مسخرشونم؟ آخشالا!

  48717

چن وخ پیش داشتیم با بچه ها تو خیابون میرفتیم که یه ماشین که چهارتا دختر توش بودن واسمون بوق زد و با کلی ناز و افاده و صدای نازک (ازینایی که معلومه ساختگی و واسه کلاس گذاشتنه) ازمون آدرس یه جایی رو پرسیدن. منم که حالم از این دخترایی که فکر میکنن خیلی باکلاسن بهم میخوره، آدرس همونجایی که ایستاده بودیمو بهشون دادم. اونام رفتن دنبال آدرس!!!
بعدشم کلی خندیدیم با بروبچس!!
من خبیثم آیا؟! چیه؟ خیلی هم کار خوبی کردم! حداقل دلم که خنک شد!

  48703

سوطی دادم در حد پراید!!!
با خالم یکم رودربایستی دارم،رفته بودم خونشون بعد داشتیم با هم میحرفیدیم که برام اس مس با محتوی فوش اومد!!منم اومدم جواب حرف خاله مو بدم که حواسم به اس مسم پرت شدو گفتم اره عوضی گاو راس میگی!!!!!پسرخالم داشت فرشو گاز میزد خالمم اینطوری شدo-0
روحم شاد ویادم گرامی باد....

  48691

یادش بخیر دوران دبیرستان کتابای بچه هارو بلند میکردیم خیلی حال میداد یه بار به بقلیم 26 تا کتاب ادبات رو بلند کردیمو تو کاپشن رفیقم جاساز کردیم خلاصه کل کلاس دنبال کتاب می گشت این رفیق ما هم کاپشن تنش کنار معلم سوال می پرسید.یه بار هم کیف یکی از بچه ها رو طوری مفقود کردیم که از کلاس بقلی سر در اورد.اصلا ما از بچگی واس خودمون یه پا ارسن لوپن بودیم

  48686

تو مغازه نشسته بودم مشتری هم زیاد بود یکی اومد خواست شماره دانشجوییشو بنویسه که واسش پرینت انتخاب واحد بگیرم (آره کافی نت دارم) بدون اینکه بهم بگه که یه برگه یادداشت بده، رفت پاکت دستمال کاغذی رو پاره کرد و روی اون نوشت من همینطوری بهش نگاه می کردم و به دستمال کاعذیهایی که بیرون زده بودن
میدونید رو پیشونی بعضیا باید نوشت : این آدم ابله می باشد لطفا خودتان را ناراحت نکنید

  48655

دیروز مامانم با عجله جلو مهمونا منو فرستاد که برم پیش همسایمون شکر (اسمشه ها) هیزم بیارم :)
منم با عجله طوری ک مهمونا نفهمن سریع رفتم در خونشون.
خود خانومه ک اسمش شکر درو وا کرد منم با عجله گفتم سلام ببخشید شکر دارین؟
اونم گفت بیا اینا هیزمن!
من : نیشخند
اون : :/