دهه شصتیا و اول هفتادیا یادتونه
بیشور خیارشور بشین جوراب منو بشور
پسرا شیرن مثل شمشیرند . دخترا بادکنکن دست میزنی میترکن. دخترا پنیرن دست میزنی میمیرن. دمپایی بپر بغل زندایی.
خاطرات خنده دار
یادش بخیر میرفتیم کلوپ سونی بازی کنیم. برای هر دست فوتبال 40تومن میدادیم. اخرای بازی هر کی که برده بود به خودش گل میزد تا بازی به پنالتی برسه. اقا این صاحب کلوپ میفهمید یک حرصش درمیومد . آی کیف میداد.
یادش بخیر اون زمونا مامانم 100تومن میدادمیگفت برو 20 نون بگیر میرفتم 15تا میگرفتیم با 25 تومن مونده ادامس میگرفتیم . هی مامانمون میگفت نمیدونم چرا نون زود تموممیشه. اینجور ادمی بودیم ما.
یه شب ساعت 10 خواب بودم . همه فامیلا خونه ما بودن داشتن باصدای بلند حرف میزدنو دادو هوار. از خواب پاشدم میگم ساکت مگه نمیبینین اینجا ادم خوابیده . یه خواهرزاده دهیه هشتادی دارم برگشت گفت مثلا تو ادمی. دیگه هیچی دیگه تا اخر مهمونی همه بهم خندیدن. خواهر زاده داریم ما دیگه............
ساعت 12 شب بچه ها تو خوابگاه گشنشون شد، پالام پولوم پیلیچ کردیم من بدبخت بنا شد تخم مرغ سیب زمینی درست کنم. همین قدر بگم که بعد از نیم ساعت جهاد دهن صاف کن اومدم از تو آشپزخونه غذا رو ببرم تو اتاق که همش ریخت رو موزاییک. منم از تا فاصله نیم میلیمتری زمین سیب زمینی تخم مرغ ها رو برداشتم و چون بچه صادقی هستم به هیچ کس نگفتم!!
هیچی دیگه قسر در رفتم وگرنه بچه ها تو افق محوم کرده بودن!
ديروزكه بارون ميومد حوس(هوس؟)كردم برم قدم زني زيربارون...دخملاي توخيابون همه باحجاب،باحجاب كه چه عرض كنم شالا نصفشم روصورت بود....كه يوخت آرايششون پاك نشه...عزيــــــــــزم:))
کیا یادشونه اون قدیما نوک لوله خودکارو رو آتیش میگرفتیم بعد تیغ داخل تراشو در میاوردیم فرو میکردیم داخل قسمت ذوب شده. اونجوری هم تراش دائمی درست میشد هم روی دیوار کلاس روی میزا همه جا یادگاری حک میکردیم. یادش بخیر...
یادش بخیر کلاس اول دبستان بودم آقا معلم این دوست بغل دست ما رو برد پای تخته. گفتش بادام را بخش کن. دوستم گفت: با دوم. معلمه گفتش: بآا دآام حالا تکرار کن. دوستم جواب داد: باااآ – دووم. باز معلمه با حوصله گفت: دآآآم. دوست ما گفت: دووم!!. آخرش آقا معلم گفت: برو بشین نمیخاد یاد بگیری!! آخی چه دورانی بود..
تو دفتر نشسته بودم مشتری اومد داخل واسه تعویض سیم کارت ایرانسل منم مثل همیشه گفتم زنگ بزنید 700 دکمه صفرو بزنید بعد بگین رمز ورد میخوام و نگین که به اسم پدرمه بگین به اسم خودمه
اقا زنگ زد 700 بعد این که اپراتور خسته شد گوشی رو داد یه خانومه طبق معمول من فلانی هستم چطور میتونم کمکتون کنم
حالا مشتری هیچی نشده : ببخشید یه رمز ورود میخواستم واسه سیم کارت پدرم
من = ؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟
اون یکی منشی دفتر ؟؟؟؟؟؟؟؟
اوپراتور ایرانسل @@@@@@@
خود مشتری ))))))))))))))))
من به شخصه تحریم رو به خوبی روی مردم احساس کردم
حاله جالب اینجاس ایرانسل قطع کرد این دوباره گرفت بازم بر نداشته میگه واسه بابام رمز ورود میخوام
دوباره من :)))))))))
منشیه :))))))))))))
ایرانسل :@@@@@@
مشتری ؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟
تومحوطه دانشگاه شیش هف نفری دور میز پینگ پونگ(پنگ)بودیم(الان فهمیدین دانشجوام) دو نفرم بازی میکردن.یکیشون ضربه محکمی زد و امتیازگرفت.یکی از بچه ها گفت عجب اسبگی زدی.همه خندیدن.اون یکی گفت اسبگ که تو بسکتباله.همه داشتن میزو میجویدن.آخه مگه اسبگ که تو ورزش شنا نیست!
اسبگ:(
پینگ پونگ:(
بسکتبال:)
بچه ها :))))))))
یادش بخیر وختی رفته بودم سربازی بعد از دو ماه که آموزشیم تموم شده بود اومدم خونمون مرخصی ، این چند روزی که خونمون بودم فقطططططط رژه میرفتم :))
بعضی وختا هم که بابام میومد تو اتاق پا میشدم بهش احترام نظامی میدادم :))
ولی دو ماه آخر سربازیم دیگه جاهلی شده بودم واسه خودم :))
تو خیابون که راه میرفتم زنجیر میچرخوندم:))
کلاس پنجم بودم اول سال ناظم داشت مامور انتظامات انتخاب میکرد منو انتخاب نکرد منم اعصاب خط خطی تو حیاط گیر دادم به یکی تا میخورد زدمش بردنم دفتر ناظم گفت چرا زدیش گفتم آقا به شما داشت فش میداد پسره برگشت گفت بابایی دروغ میگه...
طرف پسر ناظم بود
تا میخوردم ناظم نواظشم کرد
میگم بعضی از این استادا هم مریضنا رفتم جواب امتحانو ببینم داه 10تو امتحان هشتا سوال داده بود هفتاشو با تقلب کامل نوشتم اون یه دونه سوالو از قص ننوشتم چون امتحانش سخت بود تابلو نشه وگرنه تقلبش بود خو لامصب نمره بچه مردمو بده بره دیگه مگه مریضی این همه زحمت کشیدم نوشتم تازه مراقبه داشت شک میکرد چون هیچکی نمی نوشت استرس گرفتم همین کارارو میکنید که بچه مردم فرار میکنه میره خارج {افغانستان}فرار مغزها میشه دیگه أه ه ه
یارو ادد کردم مسیج داده :))
با چادر سفيد add کردي، با کفن unfriend ميکني...!!! =))
عاقا اینکه میگن دهه هشتادیا گودزیلان راست میگن...از حموم اومدم بیرون میبینم بچه خواهرم گوشیمو گرفته سمت نور لامپ تا از رو جا انگشتام قفلشو باز کنه...هعی روزگار...ما کجاییم, اینا کجان
آخرین مطالب طنز
داستان طنز کلاه فروش و میمون
شعر طنز / فقدان همسر
شعر طنز و خنده دار رانندگی در ایران
مکالمه مرد و زن /طنز
شعرطنز / خانهی ما
مجرمان شیک پوش زندان مهران مدیری را در سریال در حاشیه ببینید! + تصاویر جدید
11 سال رانندگی معکوس این مرد +عکس
واس ماس از زبان جواد رضویان / طنز
شعر طنز / زن گرفتن …
واکنش جالب مهناز افشار با دیدن کنار کاریکاتور خود +عکس
معنی کلماتی که از زنها شنیده می شود / طنز
"جناب خان" ممنوع التصویر میشود؟
علت دروغ گفتن مردها (آخر خنده)
اصول جالب شوهرداری به روایت فورجوک !
فال و طالع بینی
عزیزُم بیا فالت بگیرُم
فال حافظ | فال روزانه | طالع بینی | فال مصری | فال تاروت
فواید خنده
خنده تاریخ انقضا نداره !!!
مجموعه تخصصی فواید ، دانستنیها و رازهای خنده
حمایت میکنیم
+ شادی و کمک به دیگران ( مراکز خیریه )
آمار سایت
بازدید دیروز: 24662
کل بازدید: 512737188