دسته بندی ها

منوی اصلی

طنز

جوک ها

پیامک ها

پیامک موضوعی

پیامک مناسبتی

مرامنامه 4جوک

خاطرات خنده دار

  48646

دهه شصتیا و اول هفتادیا یادتونه
بیشور خیارشور بشین جوراب منو بشور
پسرا شیرن مثل شمشیرند . دخترا بادکنکن دست میزنی میترکن. دخترا پنیرن دست میزنی میمیرن. دمپایی بپر بغل زندایی.

  48644

یادش بخیر میرفتیم کلوپ سونی بازی کنیم. برای هر دست فوتبال 40تومن میدادیم. اخرای بازی هر کی که برده بود به خودش گل میزد تا بازی به پنالتی برسه. اقا این صاحب کلوپ میفهمید یک حرصش درمیومد . آی کیف میداد.

  48642

یادش بخیر اون زمونا مامانم 100تومن میدادمیگفت برو 20 نون بگیر میرفتم 15تا میگرفتیم با 25 تومن مونده ادامس میگرفتیم . هی مامانمون میگفت نمیدونم چرا نون زود تموممیشه. اینجور ادمی بودیم ما.

  48641

یه شب ساعت 10 خواب بودم . همه فامیلا خونه ما بودن داشتن باصدای بلند حرف میزدنو دادو هوار. از خواب پاشدم میگم ساکت مگه نمیبینین اینجا ادم خوابیده . یه خواهرزاده دهیه هشتادی دارم برگشت گفت مثلا تو ادمی. دیگه هیچی دیگه تا اخر مهمونی همه بهم خندیدن. خواهر زاده داریم ما دیگه............

  48636

ساعت 12 شب بچه ها تو خوابگاه گشنشون شد، پالام پولوم پیلیچ کردیم من بدبخت بنا شد تخم مرغ سیب زمینی درست کنم. همین قدر بگم که بعد از نیم ساعت جهاد دهن صاف کن اومدم از تو آشپزخونه غذا رو ببرم تو اتاق که همش ریخت رو موزاییک. منم از تا فاصله نیم میلیمتری زمین سیب زمینی تخم مرغ ها رو برداشتم و چون بچه صادقی هستم به هیچ کس نگفتم!!
هیچی دیگه قسر در رفتم وگرنه بچه ها تو افق محوم کرده بودن!

  48629

ديروزكه بارون ميومد حوس(هوس؟)كردم برم قدم زني زيربارون...دخملاي توخيابون همه باحجاب،باحجاب كه چه عرض كنم شالا نصفشم روصورت بود....كه يوخت آرايششون پاك نشه...عزيــــــــــزم:))

  48582

کیا یادشونه اون قدیما نوک لوله خودکارو رو آتیش میگرفتیم بعد تیغ داخل تراشو در میاوردیم فرو میکردیم داخل قسمت ذوب شده. اونجوری هم تراش دائمی درست میشد هم روی دیوار کلاس روی میزا همه جا یادگاری حک میکردیم. یادش بخیر...

  48581

یادش بخیر کلاس اول دبستان بودم آقا معلم این دوست بغل دست ما رو برد پای تخته. گفتش بادام را بخش کن. دوستم گفت: با دوم. معلمه گفتش: بآا دآام حالا تکرار کن. دوستم جواب داد: باااآ – دووم. باز معلمه با حوصله گفت: دآآآم. دوست ما گفت: دووم!!. آخرش آقا معلم گفت: برو بشین نمیخاد یاد بگیری!! آخی چه دورانی بود..

  48563

تو دفتر نشسته بودم مشتری اومد داخل واسه تعویض سیم کارت ایرانسل منم مثل همیشه گفتم زنگ بزنید 700 دکمه صفرو بزنید بعد بگین رمز ورد میخوام و نگین که به اسم پدرمه بگین به اسم خودمه
اقا زنگ زد 700 بعد این که اپراتور خسته شد گوشی رو داد یه خانومه طبق معمول من فلانی هستم چطور میتونم کمکتون کنم
حالا مشتری هیچی نشده : ببخشید یه رمز ورود میخواستم واسه سیم کارت پدرم
من = ؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟
اون یکی منشی دفتر ؟؟؟؟؟؟؟؟
اوپراتور ایرانسل @@@@@@@
خود مشتری ))))))))))))))))
من به شخصه تحریم رو به خوبی روی مردم احساس کردم
حاله جالب اینجاس ایرانسل قطع کرد این دوباره گرفت بازم بر نداشته میگه واسه بابام رمز ورود میخوام
دوباره من :)))))))))
منشیه :))))))))))))
ایرانسل :@@@@@@
مشتری ؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟

  48524

تومحوطه دانشگاه شیش هف نفری دور میز پینگ پونگ(پنگ)بودیم(الان فهمیدین دانشجوام) دو نفرم بازی میکردن.یکیشون ضربه محکمی زد و امتیازگرفت.یکی از بچه ها گفت عجب اسبگی زدی.همه خندیدن.اون یکی گفت اسبگ که تو بسکتباله.همه داشتن میزو میجویدن.آخه مگه اسبگ که تو ورزش شنا نیست!
اسبگ:(
پینگ پونگ:(
بسکتبال:)
بچه ها :))))))))

  48498

یادش بخیر وختی رفته بودم سربازی بعد از دو ماه که آموزشیم تموم شده بود اومدم خونمون مرخصی ، این چند روزی که خونمون بودم فقطططططط رژه میرفتم :))
بعضی وختا هم که بابام میومد تو اتاق پا میشدم بهش احترام نظامی میدادم :))
ولی دو ماه آخر سربازیم دیگه جاهلی شده بودم واسه خودم :))
تو خیابون که راه میرفتم زنجیر میچرخوندم:))

  48480

کلاس پنجم بودم اول سال ناظم داشت مامور انتظامات انتخاب میکرد منو انتخاب نکرد منم اعصاب خط خطی تو حیاط گیر دادم به یکی تا میخورد زدمش بردنم دفتر ناظم گفت چرا زدیش گفتم آقا به شما داشت فش میداد پسره برگشت گفت بابایی دروغ میگه...
طرف پسر ناظم بود
تا میخوردم ناظم نواظشم کرد

  48461

میگم بعضی از این استادا هم مریضنا رفتم جواب امتحانو ببینم داه 10تو امتحان هشتا سوال داده بود هفتاشو با تقلب کامل نوشتم اون یه دونه سوالو از قص ننوشتم چون امتحانش سخت بود تابلو نشه وگرنه تقلبش بود خو لامصب نمره بچه مردمو بده بره دیگه مگه مریضی این همه زحمت کشیدم نوشتم تازه مراقبه داشت شک میکرد چون هیچکی نمی نوشت استرس گرفتم همین کارارو میکنید که بچه مردم فرار میکنه میره خارج {افغانستان}فرار مغزها میشه دیگه أه ه ه

  48460

یارو ادد کردم مسیج داده :))
با چادر سفيد add کردي، با کفن unfriend مي‌کني...!!! =))

  48452

عاقا اینکه میگن دهه هشتادیا گودزیلان راست میگن...از حموم اومدم بیرون میبینم بچه خواهرم گوشیمو گرفته سمت نور لامپ تا از رو جا انگشتام قفلشو باز کنه...هعی روزگار...ما کجاییم, اینا کجان