دسته بندی ها

منوی اصلی

طنز

جوک ها

پیامک ها

پیامک موضوعی

پیامک مناسبتی

مرامنامه 4جوک

خاطرات خنده دار

  231278

تو دانشگاه یع دختره رو استاد آوورد پای تابلو(رشته حسابداری)
رسید به جوابِ پنج منهای شش
گف استاد نمیشه... غلطه سوال



استاد گف چرا ....میگه مثلا پنج تا سیب داری چجوری ۶ تاشو برداری؟؟؟


استاد:/
بچه ها:)))))
خندبانه^-^
ایدانسل:K

  231269

آقا دیروز رفتم آمپول بزنم بعد یه دختر جوون خوشگل سیندرلا برام آمپول زد ^_^
بعد امروز رفتم دومیشو بزنم یه خانوم بود
کوکب ماهیتابهههه
اندازه اسب سرشونه داشت
شبیه آرنولد بووود
خواستم بگم جاتون خالی تاره بخیه زدم باسنمو
در ضمن درمورد خانوم اولیه فکرای بد نکنین من دخترم^_^
ولی پسرای 4جوک دافی بود برای خودش
خیلی مناسب بود

  231266

دیشب تولد دوستم بود یه بلا هایی سرش اومد
از راه پله خوابگاه افتاد، کتری آب جوش ریخت رو شلوارش (خدا رو شکر چیزی نشد)،کفشش گم شد خداییش این مورد خیلی خنده داشت ،ما هم یه کیک درست کردیم کیک رو کوبوندیم تو صورتش،حالا امروز مهمون اون بودیم به مناسبت تولدش مثل راهزنا غارتش کردیم تو یه رستوران انواع غذا به حسابش سفارش دادیم و از هر کدوم دو قاشق بیشتر نخوردیم
شما بگین ما دختر های خوبی هستیم عایا؟
لایک کنید لطفا

  231265

آجیم 9 سالشه کلاس چرتکه میره بعد میخواستن از طرف آموزشگاه برا مسابقات کشوری ببرنش مالزی بعد برگشته به خالم(مجرده) میگه:خاله چی واست بیارم از مالزی؟
خالم به شوخی بش گفت واسم یه پسر خوشکل بیار!!! بعد ثنا(آجیم) میگفت نه واست پاک کن میارم( خودش عاشق پاک کنای رنگارنگه!) هی خالم بش میگف نه من یه پسر چشم آبی میخوام ثنا میگف نه پا کن!!!
خلاصه بحث تموم شد تو جمع نشسته بودیم باباجونم،بابای خودم،شوهر اون یکی خالم خلاصه همه بودن خالم به ثنا گفت ثنا آخرش نگفتی برام چی میاری؟
ثنا هم نه گذاشت و نه برداشت گفت میخوام واست یه پسر چشم آبی بیارم! O_o

بیچاره خالم!

  231249

با دخترداییم وآجیم داشتم بازی میکردم دختردایی کوچیکم ( 4سالشه ) هی میخاس بیاد وسط بازی راهش نمیدادیم
عصبانی شده یدفه داد میزنه : اصن دیگه به من نگین حانیه

به من بگین خررررر

من:/

فاطی:

یکتا:|

یه وضعیه اصنا

زهرا ام کهـ:)
❤650❤

  231247

چن وقت پیش عروسی یکی از آشناهامون بودم وسطاش دیگه اعصابم خورد شد داشتم جیم میزدم که دختر داییم و دوستش دیدنم...کشیدنم به حرف منم بی حوصله...وسط قال گذاشتنشون نگام به گوش دختره افتاد...حالت طبیعی نداشت
من_گوشتون مشکلی داره؟
یه دست به گوشش کشیدوخندید
اون_نه گوشامو شکستم...
قندم افتاد...
من_چرا؟o_O
اون_یه مدت عشقی رفتم پیش یکی ازآشناهامون کشتی یاد بگیرم جو گرفتم رفتم گوشامو شکستم...
من_هنوزم ادامه میدین؟؟؟؟
اون_نه...الان ووشو کار میکنم...یه بارم فکم در رفته مشخص نیس؟؟؟شکستگی دماغم چی؟
من_o_O...الله اکبر...چی بگم والا.فقط خدا به داد شوهرتون برسه...
دختر داییم_زهرا یه فن واسش اجرا کن...
من_ أناالمظلوم...شما فن نزده 3هیچ جلویی میترسم بزنین به قطعات مساوی تقسیمم کنین...بااجازه
یعنی صحنه رو ترک کردم مث چی...
دخترگوش شکسته ام مگه داریم¿¿؟؟

  231239

‏شنیده بودم دخترا آهن پرستن با یه نیسان پراز میلگرد و تیرآهن هیجده رفتم کلی دور زدم.هیشکی نگامم نکرد فک کنم باید آهنشو زیاد میکردم :(((

  231237

پيرزنه با كمر كاملا خميده داشت بصورت زيگزاگي اينور اونور و جلو عقب ميرفت
كلي دلم براش سوخت
نزديكتر شدم ديدم داره از زمين توت جمع ميكنه ميخوره :|

  231218

ترم اول که دانشگاه بودم خوابگاه بودم ما یه دوستی داشتیم فامیلیش موزائیک  بود خیلیم بدش میومد بش میگفتیم موزائیک  ما هم شر بودیم(دهه 70) تو اتاق ما یه پنجره بود که هر کی رو تخت طبقه دوم روبرو پنجره میخوابید نوشته های  پروژکتور(ما تو خوابگاهمون پروژکتور داشتیم) رو دیوار کنار تختش میفتاد ما هم یه روز ظهر این دوستمون که خواب بود رفتیم تو اتاقی که دستگاه پروژکتور توش بود پروژکتور رو روشن کردیم و تو نرم افزار ورد و نوشتیم موزائیک و اومدیم تو اتاق و رو تخت هامون از الکی خوابیدیم ولی بیدار موندیم  تا عکس العمل دوستمون رو ببینیم همزمان یه دوربین هم روشن کردیم تا ضبط کنیم من تختم روبروش بود آقا دوستمون  بیدار شد صورتش طرف دیوار بود یهو نوشته رو که دید(چون خواب بود) چنان دستش رو رو دیوار میکشید تا نوشته رو پاک کنه هر کاری میرد پاک نمی شد ما هم هار هار به اسکل بازیمون میخندیدیم
حالا ما یه گروه داشتیم هم اتاقی ها توش بودیم این فیلم رو هر روز توش میندازیم این دوستمون هی فحش میده.
این داستان عین واقعیته تو پستای بعدی بازم درباره پروژکتور براتون میگم خداییش خیلی باحال بود این پروژکتور خوابگاه.

  231209

از آشپز خونه با یک سینی چایی روشم کتری و قوری داشتم وارد هال میشدم سنگین بود از دستم ول شد ریخت^_^ برای اینکه مامانم منو نزنه خودمو زدم به حالت قَش دستمم گذاشتم رو قلبم مثلا من قلبم گرفت .خلاصه خودمو انداختم رو زمین
-_- مامانم دویید طرفم یک دونه زد تو سَرم ^_^گفت:پاشو گمشو خودتو جم کن شامورتی بازی درنیار میری برام یک دست خوبشو از بازار میگیریG_G پاشو ما شانس نداریم قلب طرف چَپِته نه راست پاشو جم کن؛_؛
هیچی دیگه کلا قهوه ای پرنگ شدم هم سوختم هم تو خرج افتادم هم کتک خوردم^_^
نتیجه اخلاقی:قلب سمت چَپه!^_^

  231201

دوستم تعریف میکرد:
بچه که بودم یه بار از خدا یه چیزی خواستم و تهدیدش کردم اگه بهم ندتش ، مسیحی میشم (._.)
خلاصه یه پنج دقیقه ای صبر کردم دیدم که خبری نشد گفتم باشه پس من دیگه مسیحیم شروع کردم علامت مسیحی هارو رو سینم کشیدن و هر چند دقیقه یه بار تکرارش میکردم.
(._.)
خدایی اینم دوسته من دارم؟

  231198

کلاس ریاضی .....بعد از تدریس lim(مبحث حد)
معلم استراحت داد....بحث سر ازدباج شد....
من گفتم چرا میگن((( زن میگیرن ///شوهر میکنن )))
چرا نمیگن شوهر بگیرن. ....

بعد متوجه گندی که زدم شدم...

من^_^
بچه ها:/
معلمo_O
رئیس دولت دهمO_o
مهران رجبی :)))

  231197

بچه بودم دخترخاله دهه شصتیم یه بار برگشت بهم گفت اگه هسته هندونه بخورم تو دلم تبدیل به هندونه میشه چاق میشم.




منم از اون موقع تا حالا به هسته هندونه عین قاتلا نگاه میکنم.



من که دیگه علاقم به هسته هندونه برنمیگرده ولی آه من گریبان گیرش شد هنوز مجرده!




امضا:خانوم دکتر مملکت82

  231186

‏بابام بم گفت چرا بوی سیگار میدی؟نمیدونستم چی بگم .گفتم میشه سوالتون رو یه جور دیگه مطرح کنید؟
گفت برو تورو خدا زده :))))))

  231183

چند سال پیش تازه ماکرویو خریده بودیم حالا اومدیم برای اولین بار یه غذایی توش درست کنیم برادرم میگه بزاریم روی حالت خودکار بهتره پدر مادر ماهم قبول کردن خواهره دهه هشتادیم رفته خودکار آورده‌ نه خدایی اینم خواهره ما داریم : |