دسته بندی ها

منوی اصلی

طنز

جوک ها

پیامک ها

پیامک موضوعی

پیامک مناسبتی

مرامنامه 4جوک

خاطرات خنده دار

  231504

ساعت۱۲مامانم اومده بیدارم میکنه

- پاشو پاشو لنگ ظهره

+ ظهرچیه مامانجون الآن اروپاتازه ساعت۹عه

- خبه خبه .. اون عمت خارجیه توبه ساعت اونا تنظیم شدی؟

ینی میخوام بگم ربطیم که نداشته باشه ها پای عمه بیچاره م وسطه

ای لاو یو عمه مظلوم:دی

زهرا ام کهـ:)
❤650❤

  231488

عاقا ما مدرسمون جلوش و پشتش پارک داره (فوز دلتون =)
بعد از امتحان، میریم تا سرویسامون بیاد توی پارک می شینم چمنارو می کنیم...
همش امتحان که میدیم نمیشینیم سرش بحث کنیم میریم می چریم...
تازه بعدش نشخوار می کنیم چمنای کنده شده رو دوباره ریز ریز می کنیم...می ریزیم رو سر و کول همدیگه...
نمی دونستم از عوارض روزه داری گوسفند شدنه...! میگم چند وقته ته صدام یه مع مع خاصی می زنه :)
امیدی نیست به ما ینی؟ :)

~AFSA~ فاطــஜـمهــــ

  231485

آجیم 9 سالشه،امسال روزه میگیره
سیستمش اینجوریه:
از صبح تا شب گریه میکنه که گرسنمه!
از شبم تا صبح گریه میکنه که فرداش باید روزه بگیره!



جالب اینجاس که هر چقد هم بهش میگیم نمیخواد بگیری قبول نمیکنه میگه به سن تکلیف رسیدم!

کلا با خودش درگیره! •~•

  231478

انقد سحری خوردم که از آسمان ندا آمد داداش خیلی سختته میخوای روزه نگیر :))

  231475

قراره مهمون بیاد توهم نشستی پای تلویزیون فوتبال میبینی . صحبت های مادر :

(اگه خانواده ی مادری بخوان بیان)

مامان : فرزندم..گلی از گلهای بهشتم..پاشو قربون قدت مامان..بیا یکم کمکم کن الآن مادرجون اینا میانا

(اگه خانواده ی پدری بخوان بیان)

مامان: هوی پاشو تن لشتو ازجلوتلویزیون بردار بیا یه کاربکن حالا۱گله آدم میخوان بیان بخورن وبرن

من:|
بابام -_-
مامان گلم :&

زهرا ام کهـ:)
❤650❤

  231460

یادش به خیر
یه بارم دختر عمم رو با دوست پسرش تو خیابون دیدم
نگاش کردم یه خنده کوچولو ام کردم یهو یارو غیرتی شد بهم گفت :برو به عمت بخند :|

هیچی دیگه هی من می خندیدم هی اون یارو به عمم فحش میداد هیم این دختر عمه ما سرخ و سفید میشد D:

تا این باشه از این کارای بد بد نکنه :|

عارف وزیر ارشادد :|

  231457

دوستم چون داداشش اکثر اوقات خونه نیست میره تو اتاق داداشش درس بخونه بعد تعریف میکرد داداشش خونه بوده رفته از تو سوراخ کلید ببینه داداشش تو اتاقه یا نه.بعد پنج دقیقه تلاش بی وقفه بر میگرده میبینه داداشش رو مبله داره اینطوری نگاش میکنه 0__0


امضا:Dr.MHY.YQB82

  231446

خدايي امروز ماه عسل فوق العاده بود
اونجاش كه احسان به محمد و نسترن بچرخ بچرخ شما الان طلاق گرفتين !!!

  231364

۱ تیکه ای حدودا ۱۰۰ متر خلاف رفتیم با ماشین
به بابام میگم بابا یادته هروخ داشتیم میرفتیم یکی خلاف میومد چی میگفتی؟

بابام : آره میگفتم نگا گوساله اَ کجا میاد

من : الآنم از دید بقیه ما همون گوسالهه ایم :)



الآن بهترم خداروشکر تونستن استخون دنده م رو بدون درد و خونریزی از راه سوراخ دماغ از چشمم بکشن بیرون:(

دروغ گفتم مگه آخه هعی خدا^_^

زهرا ام کهـ:)
❤650❤

  231362

سر ظهر خواب بودم زنگ خونه رو زدند دیدم یه دختر کوچولو موچولو میگه :عموسلام
میگم:سلام عمو یه استکان گرفت جلوم گفت عمو میشه این شربت رو بچشی ببینی خوبه یه نه میگم خوب چرا خودت نمیچشی میگه:اخخ من روزم دارم برای عروسکام افطاری درست میکنم ممگامانم هم روزست گفت برو بدهاین همسایه روبه رویی یه نره خر دارند هیچ وقا روزه نمیگیره@_@

  231336

‏قراره کتاب زندگیم رو با عنوان:زندگی از دیدگاه یک ناموفق به چاپ برسونم :)))

  231311

یکی از دوستام خیلی تپله

دم مدرسه منتظرش بودم برسه تا بریم تو دیگه تقریبا آخرین نفر اومده

بش میگم چرا انقدر طول کشید؟

میگه : آخه من حجمم زیاده دیر لود میشم:)

من: دی

اون :)))

حاضرجوابی :|

زهرا ام کهـ:)
❤650❤

  231302

یکی از بچه ها تعزیف می کرد می گف:

آقا دوره(سپاه)رفته بودیم تهران

بعد ما که نمازمون همیشه شکسته بود نماز ظهر و عصرمون رو با ظهر حاج آقا می خوندیم....بعد نماز عصر می شدما میرفتیم ته نمازخونه هر رکوعی که حاج آقا میرف من میگفتم یالا یالا هوووووووووووووووو هیییییییییییی یالا یالا
یالاااااااااااااااااااااااااااااااااااااا
خلاصه همه پخش زمین شده بودن تا اینکه جناب سرهنگ(......ی) نمازشو شکوند...........
ببین چقد اوضاع وخیم بوده که سرهنگ(....ی) نمازشو شکست...

من مستقیم رفتم سجده!!!!!!!!!........



من:/
سرهنگ:B
حاج آقا^__^
بچه ها:))))))))))

  231286

آجیم 3_4 سالش که بود شوهر خیالی داشت!!!

باورتون نمیشه اسمش ابراهین بود( دقت کنید ابراهین! نه ابراهیم!!!) از خودش اسمشو در آورده بود
با این موبایل باربیا زنگ میزد بهش ساعت ها حرف میزدن باهم!!!
الانم 9 سالشه برگشته به مامانم میگه: مامان واسه من خواستگار اومد اول از همه به پسره میگی باید یه سنگ 3 کیلویی طلا مهرم کنه!!!


خدایا العفو العفو! O_o

  231282

یه بار تو مدرسه زدم ابرو هم کلاسیمو پاره کردم
بابای منو با بابای اونو اوردن مدرسه
بابای پسره گفت اقای فلانی اگه الان چشم پسرم کور شده بود چی؟
.
.
.
.
.
.
.
.
.
هیچی دیگه بابام قاطی کرد جوری کتکم زد که چشم 4 ماه پانسمان بود.