رسيدم توي کوچه مون ، ديدم يه خانومي داره ماشينش رو بين دوتا ماشين ديگه پارک مي کنه….
جاي پارک خيلي کم بود و بنده خدا حسابي کلافه شده بود….
وايستادم و فرمون دادم بهش ، « بيابياااا، خب!حالا فرمون رو کامل برگردون!خوبه خوبه، خاموش کن.»
بعدش هم بدون اينکه منتظر تشکر خانومه بشم راه افتادم برم
که ديدم خانومه صدا کرد و گفت دستت درد نکنه ، زحمت کشيدي!!!!
گفتم خواهش مي کنم ، کاري نکردم…
گفت : دانشمند! من داشتم از پارک در مي اومدم…
من :/
خانومه :))))
جاي پارک :@
ازين سوتي هاي ضايع نديم جلو خانومااا ))
خاطرات خنده دار
رفیقم میخواست لپ تاپ بخره تقریبا هیچی بارش نیست
زنگ زده میگه میخوام لپ تاب مارک لگزوز بخرم خوبه یا نه (منظورش همون ASUS ) بود. . . . در اون لحظه بود که من از خنده منفجر شدم
ن شما بگین اخه رفیقه من دارم . . . . .
آغا چرا هميشه دنبال سوتي ديگران باشيم پس تكليف سوتي هاي خودمون چي
امروز خير سرمان براي نهار رفتيم خونه مامان جونم ... اونها هم خانه شون رو دارند نقاشي ميكنند بابا م با جناب نقاش (كه از آشناهاي دورمونه و كلي هم باهاش رودربايسي دارم ) داشتند نهار ميخوردند من هم براشون آب بردم بابام گفت خدا پدرت رو بيامرزه منهم در جواب خيلي شيك و مجلسي گفتم خدا اموات شما روهم بيا مرزه تازه وقتي بابام برگشت مات و مبهوت نگام كرد فهميدم چي گفتم و سريعا از محل حادثه متواري گشتم
یادمه 12.13 سالم بود که از مامانم پول گرفتم رفتم بستنی بخرم دقیقا" بغل بستنی فروشی یه کلوپی بود که ی اهنگ خارجی گذاشته بود
عاغا منم جو گیر شدمو کم کم دستام رفت رو هوا و شروع کردم ب رقصیدن بعد چند دقیقه که به خودم اومدم دیدم بله ی ملت دارن ب من نگاه می کنن
منم برگشتمو ب سمت افق فرار کردم
راستی اینم بگم ک اولین پستمه.
ی خاطره از بچگیمه که خودم خیلی دوست دارم
حدود 5 سالم بود که با داداش بزرگم رفتیم پیشه gf داداشم منم با خودش برده بود که بهش گیر ندن رفتیم زمین بازی بدمینتون اونا بازی کردن دختره هم اسمش مریم بود اون رفت واسم یه بستی خرید موقع خدافظی هم مریم بوسم کرد و باهام بای بای کرد
غروب که داشتیم با داداشم برمیگشتیم خونه داداش گفت معین یه وقت تو خونه نگی مریم برام بستی خریدا بگو داداش خرید واسم
منم بچه بودم نامردی نکردم تا رسیدم خونه ( بستنی هم هنوز دستم بود ) به بابام گفتم سلام این بستنی رو مریم برام نخریده هاااااا داداش واسم خریده
بابام ی چشغوره ب دادش رفت
الان هم که 24 سالمه هنوزم که هنوزه با داداشم بعضی وقتا یاده اون روز میکنیمو اون به شوخی ی دونه میزنه پس کله ام و بهم میگه اوسکول
واسه ماشین پسر خالم میخواستیم بریم ضبط بخریم من بهش گفتم اگه بتونیم از این ضبطایی که از رو ماشینا میدزدن پیدا کنیم خیلی ارزونتر در میاد.حالا رفتیم تو مغازه پسر خالم برگشته به فروشنده میگه:داداش ضبط دزدی تمیز چی داری؟!هیچی دیگه کلی به یارو توضیح دادم که این طفلی عقب موندست و منظوری نداشته :|
مامانم داشت آشپزی میکرد رفتم ناخونک بزنم با یه خشم عجیبی گفت این روغنو میریزم رو صورتتااا ...
یعنی ۱۹سال جلبک پرورش داده بود اینجوری رفتار نمی کرد باهاش ..
سلام. من کارم جوری هست که برنامه ی مشخصی ندارم. شب، روز، وقت و بی وقت مشغولم....
دیروز رفتم در یه مغازه کامپیوتری، یه دختر خانوم خیلی فیس و افاده ای هم اونجا بود، رفتم جلو تا کیبوردم رو بدم تعمیر کنه یه جوری خودشو گرفت انگار چه خبره!!!!!!
داشتم میومدم بیرون حواسم نبود، برگشتم به مغازه دار گفتم:
ببخشید شما تا کی بیدار هستید من بیام کیبورد رو بگیرم؟!!!!!!
صاحب مغازه :-O
دختر افاده ای: :)))
من: :((((
این کاره آخه من دارم؟
دخترخالم اینا طبقه بالا خونمون مستاجرن.اون اولای ازدواجشون من ی بار واس کنجکاوی رفتم بالا ببینم کی اومده خونشون همین که دمه در خونشون رسیدم یهو در خونشون باز شدو با خودشو شوهرش که پسر اون خالمه(دخترخالم با پسرخالم مزدوج شده)با خالمو شوهرش روبه رو شدم.نه راه پس داشتم نه راه پیش واس همین گفتم مامان گفته شام بیابن خونمون
وااااااااااای اوج فاجعه اونجاست که شبش قرار بود بریم خونه دوست بابام که پسرش روم نظر داره.بعد که قضیه رو به مامانم گفتم کلی دعوام کرد اینکه خاک تو روحت و اینا......
در اخر خالمو اینا امدن شامو خوردنو رفتن منم واس جریمه مجبور شدم همه ظرفارو تنها بشورم
ن اخلاقی:فضولی حتی به قصد کنجکاوی ممنوووووووووع
پارسال رفته بودیم تفریح بیرون بچه ها هم مشغول بازی بودن خواهر زادم که 3 سالش بود یهو گفت بچه ها بیاین سوسک پیدا کردم همه بچه ها دوان دوان رفتن سوسکو ببینن....
یه هویی گفت سوسکو بکشم؟؟؟
برادر زادم که 4 سالش بود گفت نه گناه داره آخه اونم مثل تو یه حیوونه...
مارو میگی مردیم از خنده...
&&&&& JAJOoL &&&&&
سلام بچه ها ما دو روز پیش تصادف کردیم ماشین که خدا بیامرزتش روحش شاد یادش گرامی به تاریخ پیوست البته تصادف اونجوری هم نبودا فقط یه ذره رفتیم رو تپه شن ماشین چپ کرد سر خورد رفتیم تو ستون برق شوت شدیم تو جوب حالا اینا رو ولش کن سر من شکسته بود تو بیمارستان منتطر دکتر بودیم خواهرم اومده میگه پشت گوش من میسوزه ببین چیشده ؟ منم بهش گفتم :هانیه پشت گوشت مخملی شده(((:
چند سال پیش برف سنگینی اومد که اگه از کنار بخاری یا شوفاژ می رفتی کنار قندیل می بستی....
خلاصه اون روز سه تا از دوستای بابام که فوق العاده با کلاس بودن اومدن خونمون شانس بد ما برق رفت و شوفاژ ما هم که برقی بود قطع شد....
منم به مهمون ها گفتم الان گرمتون می کنم....
بعد هم مثل خنگ ها رفتم انباری که طبقه سوم بود بخاری برقی رو که ۴۰ کیلو بود با هزار بدبختی آوردم پایین بعد زدم تو برق دیدم همه دارند می خندن ، نگو برق قطع بوده....
همونجا رفتم خونه همسایمون تا شب که اونا بودن برنگشتم....
***rozegoltanha***
خانواده نخبه اس ما داریم!
کلا سه تا فرزند هستیم!
خودم پیش دانشگاهی هستم ترم دوم 6تا تک آوردم تو خونه بهم میگن تکاور(تک آور)!
خواهرم سوم دبیرستانه یکی تک آورده ولی درس اصلیه یعنی حسابان یک شده بهش میگیم تک تیرانداز!
داداش کوچیکم اول دبیرستانه 11تا تک آورده (امتحان اول یعنی دین و زندگی قبول شد ولی بقیه رو تا آخر رگباری تک آورد) بهش میگیم تیربار!
اعــــتراف ميكنــــم تآ هميـــــن چن وقت پيش فكــ ميكردم هر خدمآتي
كه بآ كآدر مجرب ارائه ميشه كاركنانش مجـــــردن همگـي *_*
+خو چيه مگـه من دهه دشتآديم كه همه چيو بدونم؟ (-_-)
+لآيكـــــ :ايشال نداره حالا مونده تا ياد بگيري اين چيزارو !
*-**-***-****-*****-******-*******-خـــــــود♥تــــــــــی !!-*-**-***-****-*****-******-*******
این چند روزه همش مهمون داشتیم...یه دراکولای دهه 90 کصــــــــٌافـــــــطم
بود
یعنی دیوونم کردا...
منم محکم هلش دادم سرش خورد کف زمین و شروع کرد به جیغ داد و گریه
بعدش منم رفتم تو فاز دوم نقشم که کسی شک نکنه!!،خیلی عاشقانه بغلش کردم و گفتم : آخی عزیزم.هی بهت میگم ندو،چرا گوش نمیکنی؟؟دیدی افتادی زمین؟؟؟!!! (مهمون حبیب خداست)
من : ^_^
دراکولا : :-(((( O_o
خلاصه بگم که انتقامتونو گرفتم
سنگدلم نیستم.یه ذره بی احساسم فـــــــــقــــــــــُط...
لایک:برو گمشو فـــــــــقــــــــــٌط بی احساس کصافط!!!!!!
آخرین مطالب طنز
داستان طنز کلاه فروش و میمون
شعر طنز / فقدان همسر
شعر طنز و خنده دار رانندگی در ایران
مکالمه مرد و زن /طنز
شعرطنز / خانهی ما
مجرمان شیک پوش زندان مهران مدیری را در سریال در حاشیه ببینید! + تصاویر جدید
11 سال رانندگی معکوس این مرد +عکس
واس ماس از زبان جواد رضویان / طنز
شعر طنز / زن گرفتن …
واکنش جالب مهناز افشار با دیدن کنار کاریکاتور خود +عکس
معنی کلماتی که از زنها شنیده می شود / طنز
"جناب خان" ممنوع التصویر میشود؟
علت دروغ گفتن مردها (آخر خنده)
اصول جالب شوهرداری به روایت فورجوک !
فال و طالع بینی
عزیزُم بیا فالت بگیرُم
فال حافظ | فال روزانه | طالع بینی | فال مصری | فال تاروت
فواید خنده
خنده تاریخ انقضا نداره !!!
مجموعه تخصصی فواید ، دانستنیها و رازهای خنده
حمایت میکنیم
+ شادی و کمک به دیگران ( مراکز خیریه )
آمار سایت
بازدید دیروز: 23690
کل بازدید: 512189493