دسته بندی ها

منوی اصلی

طنز

جوک ها

پیامک ها

پیامک موضوعی

پیامک مناسبتی

مرامنامه 4جوک

خاطرات خنده دار

  29147

کلاس زبان تخصصی نشسته بودیم استاد گفت: بچه ها هرکی یه جمله بخونه من معنی کنم
یه نفرم سرشو انداخته بود پایین کلا انگار که تو جمع نیست
استاد گفت: شما بخون
بیچاره هی خواست بخونه از بدبختی کلمه اولیش خیلی سخت بود از ترس اینکه اشتباه بخونه هی زور میزد ولی نمی خوند
استاد برگشت گفت: پس چرا نمی خونی
منم گفتم استاد چند لحظه صبر کنید داره لود میشه
کل کلاس رفت رو هوا...

  29139

خونه داییم مهمون بودیم،داشتم تلفنی با استادم راجب نمره که بهم نداده بود صحبت میکردم،یهو دیدم مامانم بالا سرم وایساده،گفتم جانم مامان؟گفت حسن(پسر داییم-5سالشه)اومده میگه عمه پاشو بیا دخترت داره مخ میزنه D -:
بچه نیستن که...گرگن...

  29134

داشتم میرفتم جایی تصمیم گرفتم از وسط پارک بین راه رد شم... همه ی چراغای پارک خاموش بود منم چشمام نمیدید چند تا پسر هم داشتن نیگاهم میکردن. به جای اینکه باغچه ی جلومو دور بزنم اومدم از وسطش رد شم تاریک بود هیچی ندیدم پریدم تو باغچه یه قدم رفتم پرت شدم عقب!!! چشمامو باز کردم دیدم یه طناب جلوم بوده حالت ارتجاعی داشته! با اعتماد به نفس گفتم ااااااااااا این اینجا بود؟!! بعد واسه اینکه ضایع نشم طنابو زدم بالا و پریدم تو باغچه! هیچی دیگه بعدش فهمیدم که تازه به باغچه هه کود و آب داده بودن طناب زده بودن که کسی نره! باید بودید و میدیدید چه بویی میدادم!!!!

  29133

از دانشگاه امدم خانه دیدم داداشم داره اشپزی میکنه من:0
چه خبره داداش تو و اشپزی ..نگوووو.
گفت خفه دارم یه شام خوشمزه ژاپنی درست میکنم که انگشتاتم میخوری .میگم بی خیال بابا با نون و ماست قانعیم.
بعد از 4 ساعت ساعت 12 شب شام حاضر شده .سفره انداختیم همه چی اماده فقط مونده داداشم غذارو بیاره که یهو روی عروسک خواهر زادم لگد میکنه با کله می خوره زمین.
من:))))
بابام:{))))))))
مامانم:"))))))
هیچی دیگه مام اخرش کورمال کورمال نون و ماست خوردیم و خوابیدیم.
حالا داداشم میگه به شماها شام ژاپنی نیامده..عجب داداشه منطقی ای که من دارم..والا

  29128

کلاس سه تار داشتم دیرم شده بود رفتم تاکسی بگیرم به جای اینکه بگم ستاد ( اسم یه فلکه توی شیراز) با اعتماد به نفس رفتم داد زدم :
{سه تار!!! نه نه ستاد منظورمه! }
هیچی دیگه همه بهم خندیدن منم با اعتماد به نفسی در حد بنز به همه لبخند زدم!

  29127

يادش بخير يه زماني اگه پول از تو كيف مامانمون كش ميرفتيم وخرجش ميكرديم درد بي درمون ميشد خفه مون ميكرد! حالا بچه هامون پول از تو جيب يا كيفمون كش برن صاعقه هم يه خودي نشون نميده همچين بزنه از وسط نصفشون كنه.والللللللا تو اين بي دلاري!

  29115

سرکلاس آناتومی استاد گفت اگه ی بار دگ ب عضله بگین ماهیچه از کلاس بیرونتون میکنم...
منم اومدم خونه دیدم مامان میگه امروز ورزش کردم ماهیچه هام بسته... آغا منم جوووووگیر گفتم اگه ی بار دگ ب عضله بگی ماهیچه از خونه بیرونت میکنم ...
مامانم::-Q:-Q:-Q:-Q
من:o_Oo_O
دونگ یی:-X:-X:-X:-X

  29114

یکی از بچه ها تعریف میکرد ک:
پول برق برامون اومده110هزارتومن... ازاون روز ب بعد بابام حموم ک میره دگ چراغو روشن نمیکنه.چن وقت پیش پول آب اومده367هزار تومن..... دیروزبابارفته حموم میبینم صدایی نمیاد گوشه درو واکردم دیدم بابا تو تاریکی کف حموم نشسته ی تشت آبم گذاشته کنارش دستمال خیس میکنه میکشه رو بدنش...
تحریم اقتصادی هستیم یا تحریم مغزی؟؟؟؟
بابای صرفه جوءه داره این دوست ما؟؟؟؟؟

  29112

داشتیم میرفتیم مسافرت تو جاده پشت ی تریلی نوشته بود:اگه جرات داری سبقت بگیر
هیچی دگ بابای ما هم تا مقصد دنباله روی تریلی بود....
بابای حرف گوش کنه داریم؟؟؟؟

  29104

بابام یه ساله داره تو خونه دنبال سشوارش که ناپدید شده میگرده، اما غافل از اینکه من یه سال پیش اونو با 2 تا تیشرت با پسر همسایمون عوض کردم:D

  29088

یه بار تو کلاس نشسته بودیم ، در کلاس هم باز بود ، توی سالن خیلی شلوغ بود و همه سر و صدا میکردن ، دوستم سرشو گذاشته بود رو نیمکت داشت چرت میزد ، یهو بلند شد گفت : بابا اون درو ببندین دیگه اه ! صدای سگ مــُــرده میاد!!!!
ینی من اون روز تا شب مثل دیوونه ها داشتم میخندیدم :) صدای سگ مرده؟! :))))

  29086

یکی از فامیلامون بچه دار شدن مامانم با خواهرم رفتن بهش سر بزنن
وقتی اومدن پرسیدم : بچه شون چه شکلی بود؟؟
مامانم هزارتا ایراد ازش گرفته که اصلا خوشگل نبود آخرشم میگه مثله تو بود
خواهرم از اون طرف میگه : اینقدر ها هم بد نبود دیگه الکی رو بچه مردم عیب نذار

  29071

تاره کلاس شروع شده بود ی اقا در زد امد تو .استاد گفت چرا دیر امدی؟
گفت اخه سشکن قبل کلاس داشتم!!!!1
قیافه ما!!!!!!!!!!!!!!!
استاد گفت مجید دلبندم اون سکشنه
خخخخخخخخخخ

  29048

یه جا رفته بودم برا کار ثبت نام کنم یارو ازم شماره شناسنامه رو میپرسید و منم رمز عابربانکمو گفتم
چند بار پرسید و منم هی رمز عابربانکو دادم.یارو گفت مگه این شناسنامت نیست گفتم بععععله! گفت پس انگار شماره شناسنامت نمیخوره خلاصه تازه فهمیدم چه سوتی دادم!!!!!!!

  29036

پسر خالم پنج سالشه براش ترانه خوندم دیگه دوستت ندارم... بهم میگه من وقتی کسی رو دوست ندارم باهاش قهر میکنم حرف نمیزنم
یه ساعت توضیح دادم که این ترانه ست
حالا رفته به همه فامیل مامانم و خاله و مامان بزرگ و همه گفته محمد میگه دوستم نداره!! یه هفته است. برام کلاس روانشناسی کودک و تربیت فرزند! گذاشتن وسطش هم قربون صدقه پسرخاله میرن!
کم مونده زنگ بزنن 123 گزارش کودک ازاری بدن!