داشتم میرفتم جایی تصمیم گرفتم از وسط پارک بین راه رد شم... همه ی چراغای پارک خاموش بود منم چشمام نمیدید چند تا پسر هم داشتن نیگاهم میکردن. به جای اینکه باغچه ی جلومو دور بزنم اومدم از وسطش رد شم تاریک بود هیچی ندیدم پریدم تو باغچه یه قدم رفتم پرت شدم عقب!!! چشمامو باز کردم دیدم یه طناب جلوم بوده حالت ارتجاعی داشته! با اعتماد به نفس گفتم ااااااااااا این اینجا بود؟!! بعد واسه اینکه ضایع نشم طنابو زدم بالا و پریدم تو باغچه! هیچی دیگه بعدش فهمیدم که تازه به باغچه هه کود و آب داده بودن طناب زده بودن که کسی نره! باید بودید و میدیدید چه بویی میدادم!!!!