دسته بندی ها

منوی اصلی

طنز

جوک ها

پیامک ها

پیامک موضوعی

پیامک مناسبتی

مرامنامه 4جوک

نمایش مطلب شماره 29133

تاریخ انتشار : آبان 1391

از دانشگاه امدم خانه دیدم داداشم داره اشپزی میکنه من:0
چه خبره داداش تو و اشپزی ..نگوووو.
گفت خفه دارم یه شام خوشمزه ژاپنی درست میکنم که انگشتاتم میخوری .میگم بی خیال بابا با نون و ماست قانعیم.
بعد از 4 ساعت ساعت 12 شب شام حاضر شده .سفره انداختیم همه چی اماده فقط مونده داداشم غذارو بیاره که یهو روی عروسک خواهر زادم لگد میکنه با کله می خوره زمین.
من:))))
بابام:{))))))))
مامانم:"))))))
هیچی دیگه مام اخرش کورمال کورمال نون و ماست خوردیم و خوابیدیم.
حالا داداشم میگه به شماها شام ژاپنی نیامده..عجب داداشه منطقی ای که من دارم..والا