دسته بندی ها

منوی اصلی

طنز

جوک ها

پیامک ها

پیامک موضوعی

پیامک مناسبتی

مرامنامه 4جوک

خاطرات خنده دار

  32769

دیروز صب وقتی سهیلا خانوم(خدمتکارمون) داشت میومد بالا منو بیدار کنه برق اسانسور رفت ( خونمون دوبلکسه،اره اسانسورم داره)
هیچی دیگه شوهرش آقا صمد (راننده و باغبونمونه) اره باغم داریم مساحت خونمون 2000 متره یه 500 مترش باغه
میگفتم بنده خدا به هر زحمتی بود خانومش رو اورد بیرون منم از سر صداشون بیدار شدم
از پله ها اومدوم پایین(البته داشتن پله یه چیزه طبیعیه) رفتم دوش بگیرم دیدم جکوزیه دار چشمک میزنه هیچی دیگه یه نیم ساعت هم اونج سپری شد از مهین خاستم که صبحانه رو همون جا واسم سرو کنه
مهین (آشپزمون) ازم پرسید که آقا امروز هم خاویار میخورید ؟ با عسل سروش کنم؟
تو این فکر بودم که امروز دیگه خاویار نخورم
که یه یکباره مامانم گفت :
کجایی پسر
داری استخاره میگیری
چاییت سرد شد
بیا امروز واست تخم مرغ آب پز کردم
بخور زود برو که با خط واحد بری و اینقدر پول تاکسی ندی
من :-0
مهین :-)
صمد :-)
بنده خدا سهیلا خانوم :-))))))))))))))

  32766

لب تاپ رو پامه نشستم دارم 4جوک میخونم پسرخالم 4 سالشه اومده میگه داری چیکار میکنی ؟
میگم پاشو برو حوصلتو ندارم .
صورتکی که کنار صفحه میخنده دستشو میزنه زمین و دیده میگه :
داره به توء الاف میخنده ها ...
یعنی تمام شخصیت منو به چالش کشید...

  32761

مامانم به بابام میگه باید سقف اتاق رو کاغذ دیواری کنیم نم کرده پوست پوست شده!
بابام هم به سقف نگاه میکنه میگه این که سالمه چیزیش نیست یه دفع یه تیکه از سقف میافته تو چشش!

  32742

یــــه بارمممممم بچه بودم با مـــــامـــــانم رفته بودم بازار
بعدش اشتباهــــــی دوســــــاعت دنبال یه زنــــه دیگه رفتم
تو ایــــن مغازه تو اون مغازه.
تازه نظرم میـــــدادم اینو بخر اونو بخر .
بعد کـــــــه زنه برگشت طـــــــرف من فهمیدم یارووو مامانم نیس :|
آب دهنمو قوووووورت دادم
سرمو انداختم پایین دووویدم
اونقد سرعتم رف بالا که با کله رفتم تو شکم یا بابایی همچی عقب عقب رف یهههههو افتاد
اومدم محل حادثه دومـــــــو ترک کنم
که یه خانووومـــی از پشــــــت یقمو گرف اینهو این کیف مسافرتیا کــــــــــه چرخ دارن و رو زمین میکشن ای خانومه همم مارووو میکشید
برگشتم دیدم مامان خانووومه خودمه که :)
فضای بازارم کافی بود واســـه پرواز اما هرچی بال بال میزدم نمیشد :دی
ذوووووق مرگـ شده بودم که دوباره مامانو پیدا کردم
این مامان خانوووم هم هییییی میکشید مارووو :|

  32736

به جان خودم اگه دروغ بگم!!!
یه نامه اداری برا مدیرمون نوشتم ولی از بسکه تو 4 جوک غلط و غولوط مینویسند منم نامه رو پر غلط املایی نوشتم بردم پیشش آبروم رفته چون تو چهارتا خط 5 تا غلط املایی پیدا کرده(0L0)!!!!
برگشته میگه تو کدوم خراب شده ای بهت مدرک دادن!!
من:))))
مدیرمون>:{
آموزش و پرورش:l

  32719

یکی از دوستام اومد بگه غار علیصدر گفت غار ملاصدرا!!!!
منم بهش گفتم عجیجم باور کن ملاصدرا غار نداشتهD:

  32716

دوستم میگفت رفتم پمپ بنزین ورودیش دیدم دارن کیک و نوشابه مجانی میدن :O
گرفتم خوردم وکلی کیف که مفتی بود بنزینو زدم اومدم برم یارو گفت عیدی مارو نمیدی؟!!!!!
هیچی دیگه هرچی گشتم کمتر از دوهزاری نیافتم
فقط میتونم بگم کوفتش بشه

  32714

یادش بخیر
منم بیام؟
‏_نه میخایم بریم آمپول بزنیم!
هی چقد گولمون میزدن؛

  32708

وااااااای رفتیم سینما
ی چند مین بود فیلم شروع شده بود
یهو ی دختره با عینک دودی اومد تو
یهو سالن رفت رو هوا
کلا همه فیلمو بیخیال شدن فقط اونو نیگا میکردن :دی

  32707

خواهرموبرديم اورژانس سرماخورده بود دخترعموم باهامون اومده بود. تواتاق. پزشك- من+
-خانما شما دوقلونيستيد
+نه جناب
-روبه دخترعموم:يعني خواهرم نيستيد
+نخيرآقاي دكتر دخترعمو هستن
-ديدي درست حسد زدم دوقلوييد!!!!!!!!!
من(o^o)
دكتر:)
دخترعموم:(((
بقراط:{
دايره تشخيص هويت!!!!
آخه لامصب شيش سال جدول ضربم خوندي؟
استادات شيش سال بادمجون واسك زدن

  32700

اقا سال دوم دبیرستان بودیم زنگ تفریح بود بعد زنگ خورد که بیریم سره کلاس من و یکی از بچه ها رفتیم ساندویچ گرفتیم که تا موقعی که معلم میاد بریم تو نماز خونه بخوریم ساندویچو خوردیم رفتیم سره کلاس چشمتون روز بد نبینه اقا دیدیم مدیر و معلم سره کلاسن همه بچه هارو به خط کردن نفری ی سیلی بهشون میزنن فهمیدیم یکی از بچه ها ی بادی از خودش ول کرده همون موقعم معلم وارد میشه میبینه بو هست میره نامرد مدیرو میاره کلاسمونم دو ردیف داشت مدیرم هی میپرسید کار کی بوده این طرفیا مینداختن گردن اون طرفیا اون باز مینداختن گردن اینا مدیرم نامردی نکردو همرو از یک کنار یک سیلی زد من و دستمم دم در واستاده بودیم به ما که رسید میخاس بزنه گفتیم ما الان رسیدیم حالا هی ما میگفتیم اینم باور نمی کرد بلاخره توجیهش کردیم مارو نزد
من:))))))))))))))))))))
دوستم:))))))))))))))))))))
بچه های کلاس:((((((((((((((((((((((((((
کلید اسرار:)))))))))))))))))
فواید دیر رفتن سر کلاس:))))))))))))))))

  32691

کلاس اول ابتدایی بودم یه مدیر داشتیم همه ازش میترسیدن هم جذبه داشت هم خیلی قدش بلند بود یه بار که زنگو زدن من داشتم آب میخوردم دم آبخوری دیگه هول شدم بدو بدو رفتم سر صف بچه ها که نظم گرفتن دیدم کیفم نیست، دم آبخوری جاش گذاشته بودم با ترس ولرز رفتم اجازه گرفتم برم بیارمش همچین که دوقدم از مدیر دور شدم دیدم دارم رو هوا راه میرم نگو نامرد یه لگد بهم زده بود یکی دومتریو رو هوا رفتم
نامرد عجب لگدی زد

  32685

ديروز يه هوا خنك شده بود يه نمه هم بارون زد فقط يه نمه ها!!! حالا داشته باشين مردم تو خيابون:
دختره يه پالتو قرمز پوشيده كه با چكمش ست كرده ازونا كه ميره تو حلقت يه پسره بود ازين كاپشناي خزدار پوشيده بود .حالا اينا هيچي يكي ديگه سرايسگاه وايساده،به اين نم نم بارون قسم!
كلاه بافتني، دستكش چرمي، شال گردن هم داشت دخترو پسرشو خودتون حدس بزنيد.اين وضعه ما داريم ببين فشار اقتصادي چه ميييييكنه!!!!!!!

  32673

خدایا ما را ببخش
دیروز تو مترو یه دختره ببخشید یه پسر دخترنما بغل من وایستاده هندزفری هم تو گوشش ولوم هم تا آخر بالا یعنی شدیدا تو مخ بود صدای ویز ویز آهنگ سیخ میزد به اعصاب ما. خدایا ما را ببخش منم موقع پیاده شدن نامردی نکردما با ناخنگیری که تو جیبم بود سیم هندزفریشا چیدم و الفرار
خدایا ما را ببخش

  32664

اقا ما توی یک کامپیوتر و لوازم جانبی فروشی کار میکردیم تو مغازه نشته بودیم یک بچه 4 یا 5 ساله وارد شد گفت اقا فلش دارین منم گفتم اره عمو جون گفت یک 16 بدین منم دادم بعدش گفت اقا اینا ضد اب منم گفتم اره عمو نیگا روش قطره اب کشیده یعنی ضد اب گفت اره میبینم روش نوشته waterproof
من در اون لحظه:(((((((((((((((((((((((((((
بچه:)))))))))))))))))))))))))))))
سازمان حمایت از کودکان:))))))))))))))))
اموزشگاه زبان:)))))))))))))))))))))))))
مدرسان شریف:)))))))))))))))))))))))))))))
اقا من نمی دونم تو این مهد کودکا چی یاد اینا میدن خدا شاهده زمان ما ی تخم مرغ اپز میدادنو نیم کیلو خمیر بازی جلومون میریختن تازه کلی هم حال میکردیم
پیش خودمون بمونه اگه مامانش از بیرون نیگا نمی کرد جوری بچه هرو میزدم که دیگه منو ضایع نکنه
خخخخخخخخخخخخخخخخخخخخخ