دیدید ادم سرما میخوره روزه سوم چهارم سرماخوردگیش بد فرم بی جونو بی حوصله میشه اب ریزش بینیو از این حرفا .
یکی از دوستام تعریف میکرد حالم این جوری بود .پشت فرمون بودم. پشت چراغ قرمز وایساده بودم .اصلا حواسم به دورو ورم نبود.شیشمم پایین.
یه خلت خرکی اومد .من خخخخخخخخخخخخ همین جوری انداختم بیرون.یه دفه. صدایه یه جیغ وحشتناکه یه دختر اومد همچین جیغ میزد افسره پشت چراغم که 10 فرسخ از ما جولوتر بود برگشت.اول فکر کردم از دختره خفت گیری کردن. برگشتم دیدم اندازه یه لیوان خلته ابکی رو ساعتو دستشه(دستش از شیشه بیرون بود).هنگ هنگ شدم مونده بودم چی بگم.یه دفه دستشو اورد بالا به دوستش
(راننده، دختر)نشون داد .رفیقش تا دید زد زیره خنده .منم خنده دوستشو دیدم یه دفه خندم گرفت. موقع خندم یه حباب اندازه توپ هفت سنگ از دماغم زد بیرون. همه نیگام میکردم . به خاطره زجه های دختره منتظر بودم یکی بیاد تیکه تیکم کنه.خدا بهم رحم کرد چراغ سبز شد. همچین گاز به ماشین میدادم هر میدید میگفت الان موتور ماشن کنده میشه. با هزارتا توهم که کسی دنبالم نیومده باشه فرار کردم.
الانم خیلی خوشحالم.
:-)))))))))))
خاطرات خنده دار
رفته بودیم عروسی فرداش دوستم پرسید کجا رفته بودی
من خیلی شسته رفته گفتم دیشب عروسی داداش پسر عموم بود.
دوستم نفهمید اما هر وقت یاد این حرفم میفتم خنده م میگیره
يه سوال داشتم ؟
آيا پيتزا رو ميشه با نون خورد ؟
من بيست سال پيش كه براي اولين بار پيتزا اومده بود خوردم . پس ميشه . نخند
يادش بخير
بچه كه بوديم ده پونزده نفر ميشديم پول جمع ميكرديم ي توپ سه پوسه ميخريديم وازصبح تاشب كارمون شده بود گل فني!
بعضي وقتاهم دنبال گوني بوديم بزنيم پشت دروازه ها
برا خودمون دنيايي داشتيما!!!
اي حال ميداد.نه؟
كيا مثل ما بودن؟
ما ميرفتيم كودكستان يه چرخ فلك بود از اين زميني ها بچه پولدارا سوارش ميشدند ما ميچرخونديم نوبت سواري ما كه ميشد زنگ تفريح تموم ميشد ميرفتيم كلاس الحق كه چرخ فلك بود
يادش بخير يه زماني بخاري نفتي داشتيم لامصب ساعت 2 نصف شب نفت تموم ميكرد
هيچ كس هم يادش نياد
D$D$D
حتما" يادش مياد چون هر چي خاطره از بچگيم دارمو ميدونه
یه پسرخاله دارم ...دهه هشتادیم هس اتفاقا...دیروز لپشو کشیدم بهش میگم چطولی جیجل ؟؟ زل زده تو چشام با غضب میگه قیافته :|
4jok برام فیلتر بشه اگه دروغ بگمم...
عاغا روز عاشورا تو خونه نشسته بودم دیدم در میزنن... رفتم دیدم نذری آووردن... نذری رو گرفتم آوردم گذاشتمش رو کابینت آشپزخونه... مامانم دیدش گفت:نذرشون قبول باشه.الان خوش به حالمونه.. چند سال دیگه که ماه محرم میوفته تو ماه رمضون دیگه نذری رو باید بزاریم بعد افطار بخوریم...
من:))
ماه محرم که افتاده تو ماه رمضون:))
نذری پخش کن:))
راستی قلبی که اوون بالاست بهش میگن لایک... منتظر که بری بکوبیش
اغا یروز رفتم پیشه دکترم(لازم به ذکر است که اینجانب بیماری قلبی دارم)یه دختره با مامانشم اومده بود تا رفتم تو گفت واای ماما حیف این نیست داره میمیره؟؟؟!!! هیچی دگ یه هفتس افسردگی مزمن گرفتم نکنه عزرائیل بوده؟؟؟!!! منم کلی خودمو غمگین گرفتم که مثلا دکتر جوابم کرده)))))) دهه هفتادی ینی منD:
عاقا دانشجوے ٹرم س كارشناسيم دختر ٹرم اولے تو كلاسمون بود هے ب استاد ميگف عاقا اغا عاقا مام هے كلمون ميخورد ب سقف،امدم يواشكے بهش گفتم بگو استاد بعد برگشت بلندگفت بله اقا مگ من باشما شوخے دارم هرچي دوس دارم ميگم،عاقا نگاش كنيد من اينجا قريبم زارت زد زيرگريه
من :-X
استاد:عاقاے كبيرے بلند شو برو بيرون تا يكم كلاس اروم بشه
يه بار تو خونمون مهموني ترتيب داده شده بود منم تو اتاق داشتم ب كارام ميرسيدم يهو دختر عمم(دهه ٨٠) اومد تو.
دختر عمم:زش نيس صابخونه مهموناشو تنها بزاره؟؟؟؟
من:نه:)
دختر عمم:بيخيالش اومدم يه سوالي ازت بپرسم.
من:جانم؟
دختر عمم:دوس دختر داري؟؟؟
من:نه(ترسيدم از نيروهايه مامانو خالم باشه)
دختر عمم:خو باشه.بعدش رفت
از پشت در صداشو شنيدم ك داشت ب پسر عموم ميگفت:فك نميكردم اينقد اُمُل باشه....
من :| اخه يني چييييييي؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟من پول اضافي واس ديوار بتني ندارم يكي ب من قرض بدتش خوااااااااااهش
يني اين پت و مت(خالم و مادرم) با هم كار ميكنن جهت نابوديه من .مادرم قول داده بود دفترچه خاطراتمو نخونه پايه قولشم موند خالم اينا اومدن مهموني خونمون يكاره تا رفتم بيرون كل دفترچه خاطراتمو خوندو نقد كرد؛بعدشم ك اومدم خونه توسط اعضايه خانواده معاخزه شدم:|
مادرم خو بگو قصدت از اين قول چي بود خودم كل دفترچه خاطراتمو ميسوزوندم اه اعصاب نميزارين واسم ب خدااااااا
قبل از اینکه آیفن تصویری نصب کنیم همیشه همه مون کلیدهامون رو جا میزاشتیم چندوقت پیش بابام گیرداده بود آیفن تصویری باقابلیت عکس برداری بخریم،چندروز پیش دیدم بابام جلوآیفن وایستاده یکی یکی عکسهاروسوِِژه میکنه وبا مامانم بهشون می خنده،تازه رو هر عکسی یه عیب و ایراد هم میزاشت،ازاون روز به بعد همه مون باخودمون کلید می بریم حتی شده بین اونو موبایل یکی رو برداریم قطعأکلید و انتخاب می کنیم تا مجبور نشیم زنگ آیفن روبزنیم وعکسمون بیفته.باباومامان با تفریحات سالمه داریم؟؟؟؟؟؟
عاغا اون موقع که هواپیمای ماکت و ماشین برقی و اینا نبود کهههه...
همه ی عشقِ ما این بود که وقتی میخواستیم بریم مهمونی،بابامون اجازه بده ما ماشینو روشن کنیم....!!!!!!!
عاقا من بچه ک بودم یه عادت بد داشتم.
هرجا مبرفتمw.cجای این برچسبای شیر سردو گرمو باهم عوض می کردم!
رفته بودیم مسافرت روز اخر بود منم رفتم طبق معمول جای برچسبارو عوض کردم،5مین مونده بود که حرکت کنیم،w.cلازم شدم بدرقم!
بابام شاکی شد که چرا همیشه دقیقه 90 میپری تو w.cو این حرفا..خلاصه انقد مارو حول کرد ک یادم رفت خودم برچسبارو عوض کردم...:(
هیچی دیگه چشتون روز بد نبینه.. تا یه هفته نه میتونسم درست راه برم نه درست بشینم:|
تازه شبا که نمیتونسم بخوابم هی میلولیدم بابام میومد پشته در اتاق از دور بهم میخندید:(
بنظرتون منو از سر کدوم راه برداشتن!؟:|
آخرین مطالب طنز
داستان طنز کلاه فروش و میمون
شعر طنز / فقدان همسر
شعر طنز و خنده دار رانندگی در ایران
مکالمه مرد و زن /طنز
شعرطنز / خانهی ما
مجرمان شیک پوش زندان مهران مدیری را در سریال در حاشیه ببینید! + تصاویر جدید
11 سال رانندگی معکوس این مرد +عکس
واس ماس از زبان جواد رضویان / طنز
شعر طنز / زن گرفتن …
واکنش جالب مهناز افشار با دیدن کنار کاریکاتور خود +عکس
معنی کلماتی که از زنها شنیده می شود / طنز
"جناب خان" ممنوع التصویر میشود؟
علت دروغ گفتن مردها (آخر خنده)
اصول جالب شوهرداری به روایت فورجوک !
فال و طالع بینی
عزیزُم بیا فالت بگیرُم
فال حافظ | فال روزانه | طالع بینی | فال مصری | فال تاروت
فواید خنده
خنده تاریخ انقضا نداره !!!
مجموعه تخصصی فواید ، دانستنیها و رازهای خنده
حمایت میکنیم
+ شادی و کمک به دیگران ( مراکز خیریه )
آمار سایت
بازدید دیروز: 41794
کل بازدید: 512431559