دسته بندی ها

منوی اصلی

طنز

جوک ها

پیامک ها

پیامک موضوعی

پیامک مناسبتی

مرامنامه 4جوک

خاطرات خنده دار

  34830

بچه که بودم ..هر روز که تلویزیون و روشن میکردم ارزو داشتم بگه امروز اخرین قسمت اخباره ..!!!! :)

  34828

رفته بودم کتاب فروشی یه خانومی اومد گفت:
آقا ببخشید 1 متر کتاب نارنجی دارید؟!
فروشنده بنده خدا مونده بود هاج و واج!
باز خانومه تکرار کرد:
1 متر کتاب نارنجی دارید؟؟!
دیگه علاوه بر فروشنده منم مات و مبهوت زل زده بودم به خانوم!
چند ثانیه تو 1یه سکوت مبهم گذشت؛
بعد خانومه گفت:
آقا دکور خونمون نارنجیه این کتابارو میخوام بچینم تو کتابخونه که دکورمون تکمیل شه!!!!

  34827

وقتی دبستان بودم برای تئاتر انتخاب شدم و بهم گفتن باید لباس محلی بپوشی...منم اومدم خونه به مامانم گفتم معلممون گفته فردا لباس اهلی بپوش بیا..
مامانم:))))
حیوانات اهلی:|
من:(

  34815

خدا شاهده خدمت که بودم بابام هر شب زنگ میزد که کی مرخصی میگیری بیای خونه؟
من پیش خودم فکر میکردم دلشون برام تنگ شده
آخر سر یه شب گفتم بابا جون منم دلم برای شما تنگ شده اما آموزشی مرخصی نداره
برگشته میگه پسرم فقط خواستم ببینم کی میای آخه لامپ دستشویی سوخته آدم که میره از بس تاریکه یادش میره که بایدکارشو چجوری شروع کنه
خداوکیلی یه لحظه باورم شد که سر راهیم

  34799

..من بچه که بودم اصن رو زمین بند نمیشدم از در و دیوار بالا میرفتم یه بار جوری با کله رفتم تو زیرتلوزیونی ک چن تا تلوزیون دور سرم تاب میخوردن شُرو کردم گریه کردن هرجیم بم میگفتن ساکت نمیشدم تا اینکه بابام اومد زد به زیر تلوزیونی و گف زدمش دیگه گریه نکن منم باورکردم که بابام زدش ولی آروم نشدم بلن شدم گلدونو محکم زدم توش شیشش شکست ؟!؟!؟!
حقش بود زورش به بچه رسیده بیشعور!!!!!!!!!!!!!

  34798

عاغا ما امروز رفتیم داخل شهر یه دفه دیدیم استاد ریاضی عمومی مون داره روبرومون میاد.ما هم کلی خودمونو آوماده کردیم.اهه آهه اهم.صدامونو هم نظیم کردیم همین که استاد نزدیک شد گفتیم صلام اصتاد -------هیچی اصلا مارو ندید رد شد بعد یه صدای جیغ مانندی از پشت سرمون اومد دیدیم 2 تا دختر روده بر شدن!!!
من(0...0)
نه خودتون قضاوت کنید استاد ما هرچه سر کلاس اذیت کردیم دیگه در حدی نبود اینجور ضایمون کنی...
عیب نداره به قول من آدم هرچه ضایع بشه مرد میشه

  34764

مامانمو با ماشین بردم بیرون خرید کنه موقع پیاده شدن درآورده کرایه میده..
من:-o
مامان :)
مامانه حواس جمه داریم

  34760

امروز ظهر تو تاكسي يه دختره كنارم نشسه بود .چكمه پوشيده .يه پليور پوشيده. تازه روي پليورش پالتو پوشيده كلاه پشمي سركرده. در ضمن شالشو جوري دور خودش يچونده كه فقط چشاش پيداس .اونوخ از تو كيفش بادبزن دراورده خودشو باد ميزنه و ميگه: چقد هوا گرم!!!
خـــدايــا بــا كـيـا تـو يه ميـليـون و شـيـصـد كـيـلـومـتـر مـربـع جـامـون كـردي آخـــــــه!!!!!

  34743

یـه روز نـزدیـک ظـهر مـامـانـم زنـگـ زد بـه مـن :
- کـجـایـی پسـرم؟
- گفتم بـیـست دقـیـقـه دیـگـه مـیرسم خـونـه
- کـلید داری؟
- نـه
- پـس نـیا خـونه مـن دارم مـیـخـوابـم نـمـیـتـونـم دَرو بـرات بـاز کـنـم بـرو یـه جـا خـودتـو سرگـرم کـن سـاعت 5 اینا بیا خونه!!!!
من :|
یونیسف :|
مسوول پرورشگاه :|

  34739

یکی از نشانه های ادبم اینه که وقتی با بابام حرفم میشه هیچی بش نمیگم وایمیستم هرچی دلش خواست بم میگه و بعد از اینکه حرفاش تموم شد میرم از خونه بیرون و درو محکم می بندم.گووووومبابام:" پدر سگ" میخوای بری خب برو دررو چرا محکم می بندی؟ی ساعت بعد میام جلو در زنگ درمونو هی میزنم و قایم می شم.بابام سرشو از پنجره آورده بیرون داد میزنه:کدوم" بی پدری" هی میاد ز میزنه و در میره؟خلاصه احترام پدر واجبه و نباید تو روی پدر وایساد،اینا دست خودشون نیست،با اینا نباید مثل مجرم رفتار کرد،اینا هیچی تودلشون نیست هر چی هست تو کمربندشونه که مثل ذرت مکزیکی تو برف میچسبه..سلامتی هرچی پدره،تا هستن باید قدرشونو بدونیم

  34734

دیروز مامانم زنگ زد گفت دی وی دی خرابه برو درستش کن منم رفتم خونه دل و رودش رو ریختم بیرون بعد 2 ساعت درستش کردم کلی هم پیچ و مهره وسیم اضافه در اوردم !!لامصب اگه اضافه نیست پس چرا بدون اونا هم کار میکنه ! ها؟؟خو یکی نیست به این سازنده ها بگه همین چیزای اضافی رو میزارید تو این دستگا ه ها که زود خراب میشن دیگه

  34729

کی میگه ما بچه بودیم خنگ بودیم!!! کیا یادشونه وقتی یه چیزیمون میافتاد تو جوب آب یه مشنبا فیلیزر رو پر آب میکردیم میزاشتیم تو جوب پیداش میکردیم

  34728

رفته بودیم خونه عمم من و مانی(پسر عموم)و عسل(دختر عمم)و شوهر خالم داشتیم حرف میزدیم یه هو شوهر خالم یه نگاه به ابروهای مانی کرد یه نگاه به سبیل های عسل بعد برگشت گفت ماشالله دخترم واسه خودش مردی شده !!!
من که غش کرده بودم:)خخخخخخخخ
عسلم آب شد :(
مانی هم که _______
آخه چرا آبروی پسرا رو میبرید؟؟!!

  34713

تو اتوبان سیگار و روشن کردم بعدش فندک و از پنجره انداختم بیرون.
زدم بغل یه 40 دقیقه به حال خودم زار زدم.

  34712

اعتراف می کنم من هیچ وقت "هیچ وقت" پشت ماشین سوتی ندادم؛ مثلا ماشین خاموش کنم، تو دنده روشن کنم و از این چیزا...
همین چند ساعت پیش در حال رانندگی اومدم فرمون رو بپیچونم برم تو کوچه که یهو دستم از رو فرمون سُر خورد، هل شدم!
اومدم فرمونو بگیرم دوباره، دستام به هم گره خورد!
دستم خورد به برف پاک کن!
زد تو ترمز ماشین خاموش شد!
اومد ماشینو روشن کنم، یه متر ماشین پرید هوا، خورد به ماشین جلویی که پارک بود!
ماشینو روشن کردم زدم دنده عقب کلاج رو خوب نگرفته بودم، گفت: خخخخخخخرررررررررررت!!!
در آخر زدم دنده عقب افتادم تو جوب!!!.
تمام این اتفاقا فقط در عرض 30 ثانیه بود!
.هرچی تا به حال آبرو داری کرده بودم و قاشق قاشق آبرو جمع کردم و سوتی نداده بودم چند ساعت پیش همش دود شد رفت هوا!!!!