آقا مردشور این دستشویی گرفتن وسط فیلمو ببرن
نشستی داری فیلمو میبینی یهو جوری بهت فشار میاد که دچار بحران هویت میشی
اصلا اضطراب تمام وجودتو میگیره ( کلمات در توصیف عاجزند ) نمی دونی حالا باید چیکار کنی بری یا نری دستشویی.
خلاصه میشینی تا پیام بازرگانیا وسط فیلم برسه
آقا هرچی میشینی مگه پیام بازرگانیا میاد لامصب
هیچی دیگه قاطی میکنی
دیگه هم تحمل نداری میری دستشویی ظرف 3 ثانیه می پری میای بیرون که یه موقع تیکه ای از فیلمو از دست ندی
پاتو که از در گذاشتی بیرون یهو پیام بازرگانیا پخش میشه
یعنی همچین فشاری بهت وارد میشه که نگو
تازه اگه تو اون لحظه یه اتفاق مهم تو فیلم بیفته که تو ندیده باشی اصلا خودتو نمی بخشی
از شکست عشقی بدتره
من این تجربه رو بارها پای جومونگ احساس کردم
شما چی؟
خاطرات خنده دار
يادمه سال 81 بود " چيزي نمونده بود كه خدمت سربازيم تموم بشه " سرباز اجراي احكام دادگستر استان گلستان بودم " پشت دادگستري يه حياط خيلي بزرگي بود كه هم آسايشگاه سربازا اونجا بود هم سردخونه پزشكي قانوني " يه روز كه ميخواستن يه جسد رو كالبد شكافي كنن منو زودتر رفتم ببينم چه خبره " كسي تو سردخونه نبود " منم يكي يكي داشتم در يخچال هاي سرد خونه رو باز ميكردم كه ببينم كيا و چطوري مردن " تا اينكه رسيدم به آخراش " ديدم يه جسد اونجاس كه با بقيه فرق داره " رو شكم خوابونده بودنش و سرش داخل بود پاهاش بيرون " دقيقا بر عكس جسد هاي ديگه " اولش تعجب كردم " اما بعد كتاني مارك دارش نظرمو جلب كرد " همين كه داشتم نيگا ميكرم يهو ديدم يه پاش تكون خورد " اولش فكر كردم خطاي ديد هستش " اما يهو ديدم نه بابا خطاي ديد كجا بود " اين داره پاهاشو بالا پايين ميكنه " منم از ترسم داد فرياد كردم كه اي بياين مرده زنده شده " خلاصه افسر نگهبان با چند نفر ديگه اومدن " ديگه داشتم از ترس قالب تهي ميكردم " يهو در كمال نا باوري ديدم جسد مورد نظر و عزيز ما با پاي خودش از يخچال بيرون اومد " آخرشم معلوم شد كه يخچال سردخونه خراب بوده و اين يارو تعمير كار بود " حالا مگه ميشد جلو خنده ديگران رو گرقت؟ منم با نمام شرمندگي صحنه رو ترك كردم و تا جايي كه امكان داشت تا چند روز جبو كسي آفتابي نميشدم .........
خدا نصيب شما هم كنه ايشالا خخخخخخخخخخ :D
به خانومم میگم گوشیم اعتبار تموم کرده میگه خوب سیم کارتو بنداز رو گوشی من زنگ بزن ؟:؟؟؟!!!!
حالا من چی بگم
همراه اول چی بگه
کیا یادشونه یکی از تفریحات سالم ما تو دبستان این بود که مشما فریزری که مامانمون توش برامون لقمه یا میوه میذاشتو با دهنمون باد میکردیم و بعد با چه ذوقی میترکوندیم چقدم دلمون خوش بود کاش الان هم میتونستیم فقط با یه مشمای ساده از ته دل بخندیم کیا دلشون واسه یه خنده ی واقعی لک زده؟؟
یادش بخیر تو خدمت صبح جمعه که میشد برنامه فیتیله جمعه تعطیله رو میذاشتیم و کلی رو جنگولک بازی در میاوردیم D:
من که خوراکم هلکوپتری بودD:
یه بچه ها هم مایکل جکسونی میرفتD:
ینی یه همچین سربازی بودم من :))
پارسال زمسون مریض شده بودم شدید،داشتم از تب میمردم،بعدازکلی اسرارخانواده رفتم دکتر...دکترم واسه اینکه تبم بیادپایین واسم شیاف نوشته بودمام بی خبر:-(چیه؟خوتب داشتم!داروهاموگرفتم رفتم خونه مامانم آب آوردداروهاموبخورم،منم با همون بیحالی دست کردم توپلاستیک از هرکدوم یکی درآوردم که بخورم،آقانصیب هیچ4جوکی نشه:اولیوانداختم بالادیدم توگلوم گیرکردچشام شدقدتشتک(شیافوخوردم!)ازشانس بدمابه صورت افقی توگلوم گیرکرده بود!خلاصه باهربدبختی بوددادمش رفت پایین،هنوزم نفهمیده بودم.هیم غرمیزدم خولعنتیایکم کوچیکتربسازیدگلوم پاره شد!!!انقدحالم بدبودپسوپیشمواشتباگرفته بودم:-)خوابیدم وقتی بیدارشدم باوربفرمایدهیچ اثری از مریضی نبود!باورفرمایدید... نتیجه:داروروهرجوردوس داری مصرف کن اینافقط میخوان ماروعذاب بدن!!خوچرا؟ فقط شیاف:-))
انقد تعداد تعهدام تو مدرسه زياد شده صبا ك ميرم مدرسه يه سري به عوامل ميزنم ببينم تعهدي چيزي نميخوان كم و كسري واسه تعهد ندارن؟ يني كلا هميشه يه سري تعهد امضا نشده به اسمم تو كشو مديرمون هست فقط احتياج داره به امضاي بنده بعععععله همچين آدم متشخصيم من
دوستان دعا كنيد ترم اولي از تعهد تجديد نيارم آخه زشته شاگرد اول مدرسه انضباط......(الان همه فهميدن درسم خوبه؟اونايي ك دقيق نگرفتن دوباره بخونن)
امروز رو ديوار كنار معلم آبا و اجدادشو قسم دادم و نوشتم جان مادرت درس نپرس اين گذشت
ديدم زنگ تفريح ناظم سگيمون اومد دم در با يه نگاه همه گرخيدن
-ايارو كي نوشته اينجا؟؟؟؟؟؟
نامردا همه نشونم دادن (تو دنيا انقد حس تنهايي نداشتم)
من رفتم دفتر
ناظم:اين زنگ كدوم گوري بودي؟فك كردي شهر هرته؟
من:(0-0) معلومه سر كلاس
-پس چرا خانوم محمدي واست غايب گذاشتن
-(0-0) يني چشام داشت ميوفتاد
بابا به پير به پيغمبر سر كلاس
خلاصه از من گفتن ازون نشنيدن
بعد كلي تحقيق فهميديم بعععععله
بنده سرمو گذاشتم رو ميز ساكت بودم واسه من غايب گذاشته به اين ميگن آيكيو در حد جلبك
خدايا ببين كيا رو سر راه من قرار دادي؟؟؟؟؟؟؟ببين
شب یلدا بود ما همه تو حال نشسته بودیم بحث جن و پایان دنیا و اینا بود که یهو برق قطع شد پسر ها هم هی میگفتن دنیا داره نابود میشه و... آقا هر کی داشت یه ور میرفت امیر خان ده هشتاد مجلس هم داشت وسط حال از خنده هلیکوپتری میزد بعد چند دقیقه برق ها وصل شد عموم و امیر زمین گاز میزدناااا بعدم شاهکارش در اومد امیر و عموم برق ها را قطع کردن و میخواستن آب و گاز هم قطع کنن چون دم دست نبوده منصرف شدن تازه نقشه ی امیر هم بوده اونوقت ما سن اینا بودیم کل شاهکارمون این بود جلوی پنکه صدای اورانگوتان در بیاریم والا B-)
این خاطره ای که میگم گریه داره
اقا یه روز با دوسم میخاسیم بریم کوه قلیون وو....
خلاصه یه پسر همسایه داریم اسمش شایانه
(باید میزاشتن شاسکول) گفت منم میام
گفتیم باش دل جوونه مملکتو نشکنیم
اقا خلاصه رفتیم کوه من اتیشو درست کردمو گفتم شا برو قلیونو اب کن بیا
اقا این رفت لب چشمه شیشه رو که اب کرده بود رو اماده کرد گفت مهندس مملکت ببین ابش خوبه
اقا ایشالله نصیبتون نشه چنین ضد حالی
گوسفند بالای قلیون گرفته بود که شیشه قلیون افتادو شیکس
کلی ضد
حال خوردیم
من:((
دوستم :((((((
ناصرالدین شاه هنگام تحریم تنباکو :(((((((((((((((((0
این همه راهو الکی اومدیم
اینم پسر همسایس ما داریم ؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟/////
اقا یروز سوار تاکسی شدم سوم هنرستانم اون روزشم رسم فنی داشتیم منم خطکش تیم همرام بود 70 سانتی!!اومدم کرایشو بدمیه لحظه دستمو از خطکش برداشتم اقا چشتون روز بد نبینه خطکش زاااااااااااااااارت خورد تو سره مسافر جلوییه.منو میگی اصلا به رو خودم نیاوردم یا رو برگشته میگه پسرم بچه که زدن نداره چرا میزنی!!دیگه نتونستم جلو خودمو بگیرم شروع کردم به خندیدن.
اون روزش تو کلاس هم داشتم با خودم میخندیدم.
سلام دوستان این اولین مطلب ارسالی منه امیدوارم خوشتون بیاد
یادش به خیر قدیما یکی از سرگرمی های ما این بود که با بچه ها سر کوچه کمین میکردیم گربه ها که میرفتن توی سطل آشغال درشو میبستیم بعد منتظر میموندیم یکی بیاد اشغال بریزه درو که باز میکرد گربه میپرید بیرون طرف کلی می گرخید ای میخندیدیم
بچه دختر خالم میگه بگو دوچرخه , میگم دوچرخه هر هر میخنده میگه سیبیل بابات میچرخه , گفتم الان به بابام میگم , دستشو گذاشته رو دهنم تند تند میگه بگو دوچرخه بگو دوچرخه , مبگم خب دوچرخه , میگه سیبیل بابای خودم میچرخه به بابات نگو باشه
:)))
چشمتون روز بد نبینه 3 ساله بودم که نصف شب احساس کردم خیلی دستشویی دارم پاشدم رفتم دستشویی هرچی گشتم پریز برق رو پیدا نکردم از ترس مامانم هم که نکنه تو شلوارم کثیف کاری کنم همونجوری کارو تموم کردم اومدم بیرون .... صبح که از خواب بیدار شدم دیدم مامانم داره کمد دیواری اتاقم رو میشوره و فحش میده !!!!!!!
خب 3 سالم بود چیکار کنم ؟؟؟
هنوزم که هنوزه جزء خاطرات دست اول فامیله اونم وقتی یادشون میافته تعریف کنن که پسرای مجرد فامیل گوش تا گوش نشستن :((((
تازگیابابام مریض شده هی سرفه میکنه یه بارزیر نظرگرفتمش دیدم موقع تلفنای مهمش اصن سرفه نمیکنه همین که تلفنش تموم میشه دوباره سرفه هاشروع میشه
بابام همچین ادمیه
آخرین مطالب طنز
داستان طنز کلاه فروش و میمون
شعر طنز / فقدان همسر
شعر طنز و خنده دار رانندگی در ایران
مکالمه مرد و زن /طنز
شعرطنز / خانهی ما
مجرمان شیک پوش زندان مهران مدیری را در سریال در حاشیه ببینید! + تصاویر جدید
11 سال رانندگی معکوس این مرد +عکس
واس ماس از زبان جواد رضویان / طنز
شعر طنز / زن گرفتن …
واکنش جالب مهناز افشار با دیدن کنار کاریکاتور خود +عکس
معنی کلماتی که از زنها شنیده می شود / طنز
"جناب خان" ممنوع التصویر میشود؟
علت دروغ گفتن مردها (آخر خنده)
اصول جالب شوهرداری به روایت فورجوک !
فال و طالع بینی
عزیزُم بیا فالت بگیرُم
فال حافظ | فال روزانه | طالع بینی | فال مصری | فال تاروت
فواید خنده
خنده تاریخ انقضا نداره !!!
مجموعه تخصصی فواید ، دانستنیها و رازهای خنده
حمایت میکنیم
+ شادی و کمک به دیگران ( مراکز خیریه )
آمار سایت
بازدید دیروز: 39299
کل بازدید: 512140923