دسته بندی ها

منوی اصلی

طنز

جوک ها

پیامک ها

پیامک موضوعی

پیامک مناسبتی

مرامنامه 4جوک

خاطرات خنده دار

  37796

آقا مردشور این دستشویی گرفتن وسط فیلمو ببرن
نشستی داری فیلمو میبینی یهو جوری بهت فشار میاد که دچار بحران هویت میشی
اصلا اضطراب تمام وجودتو میگیره ( کلمات در توصیف عاجزند ) نمی دونی حالا باید چیکار کنی بری یا نری دستشویی.
خلاصه میشینی تا پیام بازرگانیا وسط فیلم برسه
آقا هرچی میشینی مگه پیام بازرگانیا میاد لامصب
هیچی دیگه قاطی میکنی
دیگه هم تحمل نداری میری دستشویی ظرف 3 ثانیه می پری میای بیرون که یه موقع تیکه ای از فیلمو از دست ندی
پاتو که از در گذاشتی بیرون یهو پیام بازرگانیا پخش میشه
یعنی همچین فشاری بهت وارد میشه که نگو
تازه اگه تو اون لحظه یه اتفاق مهم تو فیلم بیفته که تو ندیده باشی اصلا خودتو نمی بخشی
از شکست عشقی بدتره
من این تجربه رو بارها پای جومونگ احساس کردم
شما چی؟

  37795

يادمه سال 81 بود " چيزي نمونده بود كه خدمت سربازيم تموم بشه " سرباز اجراي احكام دادگستر استان گلستان بودم " پشت دادگستري يه حياط خيلي بزرگي بود كه هم آسايشگاه سربازا اونجا بود هم سردخونه پزشكي قانوني " يه روز كه ميخواستن يه جسد رو كالبد شكافي كنن منو زودتر رفتم ببينم چه خبره " كسي تو سردخونه نبود " منم يكي يكي داشتم در يخچال هاي سرد خونه رو باز ميكردم كه ببينم كيا و چطوري مردن " تا اينكه رسيدم به آخراش " ديدم يه جسد اونجاس كه با بقيه فرق داره " رو شكم خوابونده بودنش و سرش داخل بود پاهاش بيرون " دقيقا بر عكس جسد هاي ديگه " اولش تعجب كردم " اما بعد كتاني مارك دارش نظرمو جلب كرد " همين كه داشتم نيگا ميكرم يهو ديدم يه پاش تكون خورد " اولش فكر كردم خطاي ديد هستش " اما يهو ديدم نه بابا خطاي ديد كجا بود " اين داره پاهاشو بالا پايين ميكنه " منم از ترسم داد فرياد كردم كه اي بياين مرده زنده شده " خلاصه افسر نگهبان با چند نفر ديگه اومدن " ديگه داشتم از ترس قالب تهي ميكردم " يهو در كمال نا باوري ديدم جسد مورد نظر و عزيز ما با پاي خودش از يخچال بيرون اومد " آخرشم معلوم شد كه يخچال سردخونه خراب بوده و اين يارو تعمير كار بود " حالا مگه ميشد جلو خنده ديگران رو گرقت؟ منم با نمام شرمندگي صحنه رو ترك كردم و تا جايي كه امكان داشت تا چند روز جبو كسي آفتابي نميشدم .........
خدا نصيب شما هم كنه ايشالا خخخخخخخخخخ :D

  37794

به خانومم میگم گوشیم اعتبار تموم کرده میگه خوب سیم کارتو بنداز رو گوشی من زنگ بزن ؟:؟؟؟!!!!
حالا من چی بگم
همراه اول چی بگه

  37773

کیا یادشونه یکی از تفریحات سالم ما تو دبستان این بود که مشما فریزری که مامانمون توش برامون لقمه یا میوه میذاشتو با دهنمون باد میکردیم و بعد با چه ذوقی میترکوندیم چقدم دلمون خوش بود کاش الان هم میتونستیم فقط با یه مشمای ساده از ته دل بخندیم کیا دلشون واسه یه خنده ی واقعی لک زده؟؟

  37762

یادش بخیر تو خدمت صبح جمعه که میشد برنامه فیتیله جمعه تعطیله رو میذاشتیم و کلی رو جنگولک بازی در میاوردیم D:
من که خوراکم هلکوپتری بودD:
یه بچه ها هم مایکل جکسونی میرفتD:
ینی یه همچین سربازی بودم من :))

  37708

پارسال زمسون مریض شده بودم شدید،داشتم از تب میمردم،بعدازکلی اسرارخانواده رفتم دکتر...دکترم واسه اینکه تبم بیادپایین واسم شیاف نوشته بودمام بی خبر:-(چیه؟خوتب داشتم!داروهاموگرفتم رفتم خونه مامانم آب آوردداروهاموبخورم،منم با همون بیحالی دست کردم توپلاستیک از هرکدوم یکی درآوردم که بخورم،آقانصیب هیچ4جوکی نشه:اولیوانداختم بالادیدم توگلوم گیرکردچشام شدقدتشتک(شیافوخوردم!)ازشانس بدمابه صورت افقی توگلوم گیرکرده بود!خلاصه باهربدبختی بوددادمش رفت پایین،هنوزم نفهمیده بودم.هیم غرمیزدم خولعنتیایکم کوچیکتربسازیدگلوم پاره شد!!!انقدحالم بدبودپسوپیشمواشتباگرفته بودم:-)خوابیدم وقتی بیدارشدم باوربفرمایدهیچ اثری از مریضی نبود!باورفرمایدید... نتیجه:داروروهرجوردوس داری مصرف کن اینافقط میخوان ماروعذاب بدن!!خوچرا؟ فقط شیاف:-))

  37703

انقد تعداد تعهدام تو مدرسه زياد شده صبا ك ميرم مدرسه يه سري به عوامل ميزنم ببينم تعهدي چيزي نميخوان كم و كسري واسه تعهد ندارن؟ يني كلا هميشه يه سري تعهد امضا نشده به اسمم تو كشو مديرمون هست فقط احتياج داره به امضاي بنده بعععععله همچين آدم متشخصيم من
دوستان دعا كنيد ترم اولي از تعهد تجديد نيارم آخه زشته شاگرد اول مدرسه انضباط......(الان همه فهميدن درسم خوبه؟اونايي ك دقيق نگرفتن دوباره بخونن)

  37702

امروز رو ديوار كنار معلم آبا و اجدادشو قسم دادم و نوشتم جان مادرت درس نپرس اين گذشت
ديدم زنگ تفريح ناظم سگيمون اومد دم در با يه نگاه همه گرخيدن
-ايارو كي نوشته اينجا؟؟؟؟؟؟
نامردا همه نشونم دادن (تو دنيا انقد حس تنهايي نداشتم)
من رفتم دفتر
ناظم:اين زنگ كدوم گوري بودي؟فك كردي شهر هرته؟
من:(0-0) معلومه سر كلاس
-پس چرا خانوم محمدي واست غايب گذاشتن
-(0-0) يني چشام داشت ميوفتاد
بابا به پير به پيغمبر سر كلاس
خلاصه از من گفتن ازون نشنيدن
بعد كلي تحقيق فهميديم بعععععله
بنده سرمو گذاشتم رو ميز ساكت بودم واسه من غايب گذاشته به اين ميگن آيكيو در حد جلبك
خدايا ببين كيا رو سر راه من قرار دادي؟؟؟؟؟؟؟ببين

  37700

شب یلدا بود ما همه تو حال نشسته بودیم بحث جن و پایان دنیا و اینا بود که یهو برق قطع شد پسر ها هم هی میگفتن دنیا داره نابود میشه و... آقا هر کی داشت یه ور میرفت امیر خان ده هشتاد مجلس هم داشت وسط حال از خنده هلیکوپتری میزد بعد چند دقیقه برق ها وصل شد عموم و امیر زمین گاز میزدناااا بعدم شاهکارش در اومد امیر و عموم برق ها را قطع کردن و میخواستن آب و گاز هم قطع کنن چون دم دست نبوده منصرف شدن تازه نقشه ی امیر هم بوده اونوقت ما سن اینا بودیم کل شاهکارمون این بود جلوی پنکه صدای اورانگوتان در بیاریم والا B-)

  37694

این خاطره ای که میگم گریه داره
اقا یه روز با دوسم میخاسیم بریم کوه قلیون وو....
خلاصه یه پسر همسایه داریم اسمش شایانه
(باید میزاشتن شاسکول) گفت منم میام
گفتیم باش دل جوونه مملکتو نشکنیم
اقا خلاصه رفتیم کوه من اتیشو درست کردمو گفتم شا برو قلیونو اب کن بیا
اقا این رفت لب چشمه شیشه رو که اب کرده بود رو اماده کرد گفت مهندس مملکت ببین ابش خوبه
اقا ایشالله نصیبتون نشه چنین ضد حالی
گوسفند بالای قلیون گرفته بود که شیشه قلیون افتادو شیکس
کلی ضد
حال خوردیم
من:((
دوستم :((((((
ناصرالدین شاه هنگام تحریم تنباکو :(((((((((((((((((0
این همه راهو الکی اومدیم
اینم پسر همسایس ما داریم ؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟/////

  37689

اقا یروز سوار تاکسی شدم سوم هنرستانم اون روزشم رسم فنی داشتیم منم خطکش تیم همرام بود 70 سانتی!!اومدم کرایشو بدمیه لحظه دستمو از خطکش برداشتم اقا چشتون روز بد نبینه خطکش زاااااااااااااااارت خورد تو سره مسافر جلوییه.منو میگی اصلا به رو خودم نیاوردم یا رو برگشته میگه پسرم بچه که زدن نداره چرا میزنی!!دیگه نتونستم جلو خودمو بگیرم شروع کردم به خندیدن.
اون روزش تو کلاس هم داشتم با خودم میخندیدم.

  37671

سلام دوستان این اولین مطلب ارسالی منه امیدوارم خوشتون بیاد
یادش به خیر قدیما یکی از سرگرمی های ما این بود که با بچه ها سر کوچه کمین میکردیم گربه ها که میرفتن توی سطل آشغال درشو میبستیم بعد منتظر میموندیم یکی بیاد اشغال بریزه درو که باز میکرد گربه میپرید بیرون طرف کلی می گرخید ای میخندیدیم

  37670

بچه دختر خالم میگه بگو دوچرخه , میگم دوچرخه هر هر میخنده میگه سیبیل بابات میچرخه , گفتم الان به بابام میگم , دستشو گذاشته رو دهنم تند تند میگه بگو دوچرخه بگو دوچرخه , مبگم خب دوچرخه , میگه سیبیل بابای خودم میچرخه به بابات نگو باشه
:)))

  37654

چشمتون روز بد نبینه 3 ساله بودم که نصف شب احساس کردم خیلی دستشویی دارم پاشدم رفتم دستشویی هرچی گشتم پریز برق رو پیدا نکردم از ترس مامانم هم که نکنه تو شلوارم کثیف کاری کنم همونجوری کارو تموم کردم اومدم بیرون .... صبح که از خواب بیدار شدم دیدم مامانم داره کمد دیواری اتاقم رو میشوره و فحش میده !!!!!!!
خب 3 سالم بود چیکار کنم ؟؟؟
هنوزم که هنوزه جزء خاطرات دست اول فامیله اونم وقتی یادشون میافته تعریف کنن که پسرای مجرد فامیل گوش تا گوش نشستن :((((

  37653

تازگیابابام مریض شده هی سرفه میکنه یه بارزیر نظرگرفتمش دیدم موقع تلفنای مهمش اصن سرفه نمیکنه همین که تلفنش تموم میشه دوباره سرفه هاشروع میشه
بابام همچین ادمیه