من نمیدونم این بچه های دهه هشتاد چی میفهمن از زندگی؟ هروسیله بازی که بخوان دارن والا ما بچه بودیم یه ویترین داشتیم پرعروسک اما مامانمون نمیداد میگفت خراب میکنی تنها وسیله بازیمون یه گربه پلاستیکی بود که سوتشم از تهش در آورده بودم یه چند نمونه از استفاده هاشو براتون بگم:1)در حمام وسیله پرکردن و تخلیه کردن آب (که روانشناسا امروزه به این نتیجه رسیدن این کار واسه آموزش لازمه )2)دفتر نقاشی چون پلاستیکی بودخوب میشد روش طرح زد 3)همدم تنهایی وقتی مامان دعوا میکرد و از همه مهمتر وسیله فخر فروختن به بروبچ همسن و سال حالا شما بگید بچگی ما بهتر بود یا اینا؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟
خاطرات خنده دار
یه بار تو پارک داشتن از این گلدونای کوچولو بخش میکردن مام که سه نفر بودیم یه دونه گرفتیم اونجا دو تا دخترم بودن شرط بندی کردیم هر کی اون گلدونا رو بده به اونا ساندویچ مهمون کنه اقا ما رفتیم گلدونو گرفتم پشتم رفتم از جلوش در اومدم اولش خوشحال شد وقتی گلدونو بهش دادم با یه اخمی گلدونو گرفت خیلی قاطی گلدونو بلند کرد که بزنه تو سرمون تا بلند کرد چپه شد رو رفیقش کل هیکلش خاکی شد داشت فحش میدادو خاکارو از چشمش پاک میکرد مام فرار کردیم نامردا اخرشم ساندویچ برامون نگرفتن
کیا اینجورین؟؟؟؟؟؟؟؟
مثلا پدر یا مادرم یا یه مهمون بهم میگه برو برام یه لیوان آب بیار . بعد در حالی که دارم لیوان و آب میکنم یکمم آب خودم از لیوان میخورم
حتی اگه تشنمم نباشه
عمرا هم نمیتونم ترک کنم این عادتو
بستنی داشتیم حدود ده دقیقه دنبال کاسه گشتم بعد از پیدا کردن کاسه اونم به هزار بدبختی پا شدم رفتم یه لیوان برداشتم نشستم آب هویج بستنی خوردم کاسه هم فقط کثیف شد هیچ استفاده ای هم نداشت
سلام دوستان این اولین مطلب ارسالی منه امیدوارم خوشتون بیاد
یادش به خیر قدیما یکی از سرگرمی های ما این بود که با بچه ها سر کوچه کمین میکردیم گربه ها که میرفتن توی سطل آشغال درشو میبستیم بعد منتظر میموندیم یکی بیاد اشغال بریزه درو که باز میکرد گربه میپرید بیرون طرف کلی می گرخید ای میخندیدیم
بچه دختر خالم میگه بگو دوچرخه , میگم دوچرخه هر هر میخنده میگه سیبیل بابات میچرخه , گفتم الان به بابام میگم , دستشو گذاشته رو دهنم تند تند میگه بگو دوچرخه بگو دوچرخه , مبگم خب دوچرخه , میگه سیبیل بابای خودم میچرخه به بابات نگو باشه
:)))
چشمتون روز بد نبینه 3 ساله بودم که نصف شب احساس کردم خیلی دستشویی دارم پاشدم رفتم دستشویی هرچی گشتم پریز برق رو پیدا نکردم از ترس مامانم هم که نکنه تو شلوارم کثیف کاری کنم همونجوری کارو تموم کردم اومدم بیرون .... صبح که از خواب بیدار شدم دیدم مامانم داره کمد دیواری اتاقم رو میشوره و فحش میده !!!!!!!
خب 3 سالم بود چیکار کنم ؟؟؟
هنوزم که هنوزه جزء خاطرات دست اول فامیله اونم وقتی یادشون میافته تعریف کنن که پسرای مجرد فامیل گوش تا گوش نشستن :((((
تازگیابابام مریض شده هی سرفه میکنه یه بارزیر نظرگرفتمش دیدم موقع تلفنای مهمش اصن سرفه نمیکنه همین که تلفنش تموم میشه دوباره سرفه هاشروع میشه
بابام همچین ادمیه
من نمیدونم این بچه های دهه هشتاد چی میفهمن از زندگی؟ هروسیله بازی که بخوان دارن والا ما بچه بودیم یه ویترین داشتیم پرعروسک اما مامانمون نمیداد میگفت خراب میکنی تنها وسیله بازیمون یه گربه پلاستیکی بود که سوتشم از تهش در آورده بودم یه چند نمونه از استفاده هاشو براتون بگم:1)در حمام وسیله پرکردن و تخلیه کردن آب (که روانشناسا امروزه به این نتیجه رسیدن این کار واسه آموزش لازمه )2)دفتر نقاشی چون پلاستیکی بودخوب میشد روش طرح زد 3)همدم تنهایی وقتی مامان دعوا میکرد و از همه مهمتر وسیله فخر فروختن به بروبچ همسن و سال حالا شما بگید بچگی ما بهتر بود یا اینا؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟
یه بار تو پارک داشتن از این گلدونای کوچولو بخش میکردن مام که سه نفر بودیم یه دونه گرفتیم اونجا دو تا دخترم بودن شرط بندی کردیم هر کی اون گلدونا رو بده به اونا ساندویچ مهمون کنه اقا ما رفتیم گلدونو گرفتم پشتم رفتم از جلوش در اومدم اولش خوشحال شد وقتی گلدونو بهش دادم با یه اخمی گلدونو گرفت خیلی قاطی گلدونو بلند کرد که بزنه تو سرمون تا بلند کرد چپه شد رو رفیقش کل هیکلش خاکی شد داشت فحش میدادو خاکارو از چشمش پاک میکرد مام فرار کردیم نامردا اخرشم ساندویچ برامون نگرفتن
کیا اینجورین؟؟؟؟؟؟؟؟
مثلا پدر یا مادرم یا یه مهمون بهم میگه برو برام یه لیوان آب بیار . بعد در حالی که دارم لیوان و آب میکنم یکمم آب خودم از لیوان میخورم
حتی اگه تشنمم نباشه
عمرا هم نمیتونم ترک کنم این عادتو
بستنی داشتیم حدود ده دقیقه دنبال کاسه گشتم بعد از پیدا کردن کاسه اونم به هزار بدبختی پا شدم رفتم یه لیوان برداشتم نشستم آب هویج بستنی خوردم کاسه هم فقط کثیف شد هیچ استفاده ای هم نداشت
من آسم دارم؛ چند روز بود نخوابیده بودم درس میخوندم خسته بودم محیط خونه هم خفه بود عاغا حال من خیلی بد شد بردنم بیمارستان بعد از کلی سرم و آمپول اومدیم خونه رفتم تو رختخوابم خوابیدم حالا نصف شب مامان ما نگران ما شد اومده بالا سرم هی صدام زده منم نشنیدم ترسیده جیغ و داد خدایا بچم مرد بابام اومده دایی کجمم بوده عاغا اینا هی منو صدا زدن منم متوجه نشدم عاغا این دایی ما هی چک میزد تو صورت من منم گیج خواب نمیتونستم چشامو باز کنم دهنشو گذاشت رو دهن من هی فوت میکرد دل و رودم داشت میومد بالا بابام یه پارچ آب ریخت روم بیدار شدم چشام باز شد کلی دادو بیداد کردم که بابا یعنی شما ندیدید من دارم نفس میکشم عه عه
تو رو خدا اگه دید ما آسمی ها داریم میمیریم نفس مصنوعی ندید شاید اگه نفس مصنوعی ندید ما زنده بمونیم!!!
سلام.
اقایه روز رفتیم خونه پسر داییم اینا چارشنبه سوری بود آخه آقا چشتون روز بد نبینه پسر خالم اوم بپره یک دفه هرچی اکلیل بودو کبسولی و... ریتو آتیش ترکید ما دیگه داشتیم ازخنده میموردیم.
به عنوان یک مهندس می خواستم دیوار رو سوراخ کنم،شک داشتم که از زیر جایی که می خوام سوراخ کنم برق رد شده باشه،برای این که برق نگیرتم فیوز رو قطع کردم،تازه وقتی دیدم دریل کار نمی کنه کلی غصه خوردم
من :(((((
دریل :اااا
ادیسون :))))
آخرین مطالب طنز
داستان طنز کلاه فروش و میمون
شعر طنز / فقدان همسر
شعر طنز و خنده دار رانندگی در ایران
مکالمه مرد و زن /طنز
شعرطنز / خانهی ما
مجرمان شیک پوش زندان مهران مدیری را در سریال در حاشیه ببینید! + تصاویر جدید
11 سال رانندگی معکوس این مرد +عکس
واس ماس از زبان جواد رضویان / طنز
شعر طنز / زن گرفتن …
واکنش جالب مهناز افشار با دیدن کنار کاریکاتور خود +عکس
معنی کلماتی که از زنها شنیده می شود / طنز
"جناب خان" ممنوع التصویر میشود؟
علت دروغ گفتن مردها (آخر خنده)
اصول جالب شوهرداری به روایت فورجوک !
فال و طالع بینی
عزیزُم بیا فالت بگیرُم
فال حافظ | فال روزانه | طالع بینی | فال مصری | فال تاروت
فواید خنده
خنده تاریخ انقضا نداره !!!
مجموعه تخصصی فواید ، دانستنیها و رازهای خنده
حمایت میکنیم
+ شادی و کمک به دیگران ( مراکز خیریه )
آمار سایت
بازدید دیروز: 30488
کل بازدید: 511298457