دسته بندی ها

منوی اصلی

طنز

جوک ها

پیامک ها

پیامک موضوعی

پیامک مناسبتی

مرامنامه 4جوک

خاطرات خنده دار

  39556

آقا برادرم یک گودزیلا داره در حد لالیگا!!!
یک روز رفتم خونه داشم دیدم زن داداشم صورتش زخمی و دستاش همش جای گازه من هم ناراحت شدم و فکر کردم با داداشم دعوا شون شده خلاصه به زن داداشم گفتم خدا بد نده چی شده این چه وضعییه گفت کار این گودزیلاست گفتم چرا!! .گفت: واقتی باباش از دستش فرار میکنه میشینه گریه میکنه و سرش رو میکوبونه به در دیوار من هم مجبوری بغلش میکنم میزنه منو زخمی میکنه . گفتم خب ولش کن . گفت یک بار کارش نداشتم سرش رو گرووووپسسسس کوبید به دیوار و شکست!!!!!
یعنی اعصبانیتش تو حلقم !!!
خدا رحم کنه اجمعین!!!!
این دیگه نوبرش والله!!!

  39544

اغا ما پارسال يه دبيري داشتيم كه يه روز سركلاس دوستم داشت شلوغي ميكرد كه ايم معلمه اومدو يه سيلي محكم به اين دوستم زد[:
اما هيچي نگفت و ساكت نشست اما ميدونستيم كه تلافيشو سر معلمه در مياره...
اغا يه روز ديگه ما اين معلمه روداشتيم اما هنوز نميومده بود سركلاس!!!
اين رفيق ماهم يه دونه از اين فندك اتمي ها اورده با خودش و نقشه شم اين بود:
اين دستيگره در كلاس هم كه ازهردو طرف دستيگيره داره و جنسشم اهن بود در نتيجه اگه يه طرفشو گرم كني گرما به طرف ديگه دستيگه كه اونور دره ميرسه حالا موقع عملي كردن نقـــشه بود$$$$
يه نفر انتهاي سالن داشت نگهباني ميداد كه كي معلم مياد!!!
اين دوست ما هم داشت با اين فندك اتمي دستيگره در رو داغ ميكرد تا وقتي كه معلم خواست درو باز كنه...
خلاصه نگهبانه خبر داد كه معلم داره مياد،ماهم فورا همه رفتيم سرجامون نشستيم(فك كنم دماي دستگيره در به300درجه سانتيگراد ريسيده بود)
و حالا همه با هم شمارش معكوس: ســــــــــــه.... دووووووووو...يـــــــك
بووووووووووم جيــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــغ معلم
باور كنين اين معلمه يـــــــــك جيغي كشيد كه كل مدرسه لللللللرزيد
نتيجه كار:
1- معلمه تا يه هفته خونه بستري شد
2- كلاس ما به علاوه چهار كلاس ديگه رو انداخت
3- سه نفر از اعضاي كلاس اخراج شدند

  39529

تههههههههه خاطرس
دوستی تعریف میکرد که صبح یک زمستان سرد که برف سنگینی هم آمده بود مجبور شدم به بروجرد بروم...
هوا هنوز روشن نشده بود که به پل خرم آباد رسیدم... وسط پل به ناگاه به موتوری که چراغ موتورش هم روشن نبود برخوردم....... به سمت راست گرفتم ، موتوری هم به راست پیچید... چپ، موتوری هم چپ... خلاصه موتوری لیز خورد و به حفاظ پل خورد و خودش از روی موتور پرت شد تو رودخونه...
وحشت زده و ترسیده، ماشین رو نگه داشتم و با سرعت رفتم پایین ببینم چه بر سرش اومد ، دیدم گردن بیچاره ۱۸۰ درجه پیچیده... با محاسبات ساده پزشکی، با خودم گفتم حتما زنده نمونده ...
مایوس و ناراحت، دستم را گذاشتم رو سرم و از گرفتاری پیش آماده اندوهگین بودم... در همین حال زیر چشمی هم نیگاش میکردم،...
باحیرت دیدم چشماش را باز کرد ... گفتم این حقیقت نداره... رو کردم بهش و گفتم سالمی...؟
با عصبانیت گفت: " په چونه مثل یابو رانندگی موکونی...؟ "
با خودم گفتم این دلنشین ترین فحشی بود که شنیده بودم... گفتم آقا تورو خدا تکون نخور چون گردنت پیچیده....
یک دفه بلند شد گفت: شی پیچیده ؟ شی موی تو ؟ هوا سرد بید کاپشنمه از جلو پوشیدم سینم سرما نوره .... !!!(علیرضا)

  39522

یه روز تو جاده شمال داشتم میرفتم، یه دفه یه گاو پرید وسط جاده منم محکم زدم رو ترمز و خیلی شاکی شدم
شروع کردم به بوق زدن، دیدم همینجوری وایساده وسط جاده عین بز داره منو نیگا میکنه ،یعنی درگیر جذبش شده بودم
اومدم پیاده شم دیدم گاوه یه نگا به من کرد، یه نگا به تابلوی محل عبور حیوانات، بعد یه سری به نشونه افسوس تکون داد و رفت...

  39507

عاقا یه روز با خونواده نشسته بودیم درباره اینکه کدوم گوشی بهتره بحث میکردیم .شوور خاله یه دفه از بیرون اومد با یه لحنی ک مثلا خعلی حالیش میشه نشست و گفت : عاقا بحث نکن . نوکی فقط گوشیا !!!
(میخواس مثلا بگه گوشی فقط نوکیا )!!!!
هیچی دیگه من الان روحم داره براتون پست میذاره بقیه هم گوشیاشونو از بس تند جویدن دارن دکمه هاشو از لای دندون در میارن
بزن لایکو روحم شاد شه .

  39505

عاغا یه روز با دوستم رفتیم میوه بخریم... وارد مغازه که شدیم (مغازه هم کمی شلوغ بود). دوستم یه پلاستیک ورداشتو گفت اول زردآلو... باهم رفتیم جلوی سبد زردالوها... بعد یه دفعه برقا رفت... سروصدا بلن شد چند نفر رفتن بیرون... 2 دقیقه بعد برقا اومد همه صلوات گفتن بجز دوستم... منم نگاش کردم اولش فکر کردم نفسشو نگه داشته که لپاش باک کرده.. بعد دیدم دور دهنشو داره با استینش پاک میکنه.... تازه فهمیدم که مغازه دارو طی دو دقیقه ورشکست کرده....
و از اون موقع فهمیدم که یه انسان میتونه در هر ثانیه سه تا زردالو رو قورت بده....

  39488

چهار شنبه سوری بود منو دوستم داشتیم میرفتیم پارک که از یه محله عبور میکردیم اون شب هم من قول داده بودم به دوستام جز کبریت چیزی نمیارم کارم با کبریته دو تا زن و دو تا بچه دهه هشتادی بودن که یکی از زنا با بچه دست به یکی کردن و فیزا رو روشن کردن انداختن طرف ما مام که عادت کردیم به این جور چیزا بیخیال نترسیدیم فیزا ترکید و اونا تو دل خودشون خوشحال شدن که ما ترسیدیم منم برا این که تلافی این کارو بکنم به دوستم گفتم با کبریت میخوام بترسونمشون باید همکاری کنی هه هه عاغا چشتون روز بد نبینه از پشت دویدم کبریتو روشن کردم انداختم زیر پاشون با دوستم یه جیغ زدیم و گفتیم ترکیددددد در رفتیم وای چهار نفر هم زمان یه جیغ بنفش کشیدن که نگو تموم همسایه ها ریختن بیرون اون بچه دهه هشتادی که تو دل خودش مارو ترسونده بود الان خودش جاشو خیس کرده بود هیچ از بغل مامی جونشم پایین نمیومد خخخخخخخخخ دی!! دوستم از خنده هلیکوپتری میزد منم انقدر خندیده بودم شکم درد گرفته بودم یعنی من همچین ادمیم :))

  39485

4 ابتــدايـي بــودم يــه روز داشــتم تــو كــلاس آهنــگ دختــــــــــر نــــرو بالا ميـــخوندمــو بچــه هــا ميــرقصــيدن و جواب میدادن : یـــــار بالا اون مـوقــع ايــن آهنــگ تـازه اومـــده بـودو رو بــورس بــود بعـــد يهــو معـلمـــمون اومــد ســر كلاس منـــم زودی ســاكــت شــدم هيــچي ديگــه گيــر داد چـــي ميخـــوندي بخــون منــم كــه از خجــالت داشتـــم آب ميشـــدم هــر جــوري شــده پيــچونــدم اقا گذشــت تا يه روز تو مدرســه جشـــن داشــتيم معلــم مــون بـه زور از تـــو صـــف كشيـــدم بيـــرون گفــت بخـــون هيـــچي ديگـــه اینبار کم نیــوردم شــروع كــردم بــه خــونــدن:دختر نــــــــــــرو بالا یـــار بالا میفتـــــی از او بالا یار بالا تنــــاز چــــه شیــــرینی تناز مو فـــداتوم ... آغا مـــدیرو میگــــی با چنان سرعتي دويد اینـــهو پلنگ زخمــــی ميكـــروفـونــو از مــن گرفتــ بعـــدم شــــوتم کــــرد پاییــن :)

  39483

کیا وقتی بچه بودن موقع درست کردن کتلت مامانشون یه دونه کتلت کوچیک واسشون درست میکرد می داد بهشون .
هیچ وقت مزه ی اون کتلتا از یادم نمی ره

  39482

یه سری هم تو دفترم نشسته بودم گفتم کسی که نمیاد یه شیمیایی در هوای اتاق رها کردم که یهو مدیرمون درو باز کرد اومد تو :))
بیچاره هی رنگ عوض کرد گفت چقد اینجا بو میاد منم حسسسسساسس
گفتم از این فاضلاب بو میزنه بیرون من بیچاره همش باید تحمل کنم خفه شدم تو این اتاقD:
فرداش یکی رو فرستاد برا اتاقم تهویه هوا نصب کردنD:
ینی هوش که نیست ابر کامپیوتره D:

  39479

خعـــلی قبلنــا یه دختـــر بود به نظرم ضایع بود کلاس ســـوم راهنمایـــی همیشه سر ایستگاه مدرســه میــومد نیـگا نیــگا میــکرد مـنو
منـــــم محلش نمیــدادم
چـــن روز پیش رفتــه بودم خــرید یــه شلــوار گرفتــم اومــدم حســاب کنــم یه دختـــر سانتــــی مانتـــال خوش تیپ
خیلی‌ شیک و مجلســــی اومـد گفــت:
آقـــا اجــازه میــدین حســاب کنــم ؟؟؟؟؟
منم که قنـــد تــو دلــم آب شـــده بــود کــــم مونـــده بود ول شـــم کــف مغــازه ولـــی‌ خعلی‌ ریلکـــس گفـــتم :
نه مــرســی‌ مــن کــه شمــارو نمیــشــناســم
گفت خوب اشنـــا میشـــین :)
مـــن : حـالا هـــروخ اشنــا شــــدیم اونوخ
پـــولم دادم آصـــن روم نـشــد دیگــه با بوتیکــــیه چــونه بــزنـــم
اومــد دنبـالــم گـفــت:مــن همــونیــم کــه ســر ایستـــگاه بــچه کــه بــودیم محلــم نمـــیذارشــــتی
یه لحـــظه خــواســتم بگــــم ((مـــن بــه گــــــــور بابام خنـــدیدم همچــی کــاری کــردم ))‌ بـاز خــودم کنتـــرل کردم آخــر یــه لبخنـــد ژکـــوند تحویلش دادم اونــم یه لبخـــند زدو رفــ ســـوار ماشیـــن خیــــلی میلیـــون تومنیــش شـــد و رفـــت
بخووودا اون مـــوقع هـمــه دختــــرا خوشگل بودن خـــوووو این حتـــی دماخشــــم نمـــتونس بکـــشه بالا دلمو به چیـــش خــوش مـــــی‌کردم :((

  39476

داشتم پرینت میگرفتم دیدم اشتباهی دارم پرینت میگیرم اومدم لغوش کنم نشد پریدم کاغذو از تو دستگاه بردارم یهو گرفت کشید تو از اینور من زور زدم یهو پرینتر گفت ززززززاااااررررررت کاغذه در اومد پرینتر خورد شد:ll
ینی از یه پرینتر گذشتم و از یه کاغذ نگذشتم :ll
جالبه بعدش اعصابم خورد شد کاغذه رو پاره کردم ریختم دور :ll

  39471

آغا هر کدوم از رفیقهای ما که نامزد کرد یه هفته بعد ابروهاش رو برداشت، تا چپ چپ نگاهشون کردم همه گفتند: خودم برنداشتم که، خواب بودم خانمم برداشت
خو لامصب بهانه بهتر بیار، من یه بار با موچین یکی از ابروهامو کندم تا نیم ساعت از دردش گریه میکردم
من :|
رفیقهام :)
نامزدهاشون :)
آرایشگر سر کوچه :)

  39470

اون زمون بود که سوباسا و اینا را میذاشتااااا :)
همون زمون بودکه یه شعرم براش ساخته بودن و میخوندن ببینید:
پشت درای بسته سوباسا داره میرقصه
کاکرو میگه ماشالا چش نخوری ایشالا
ینی یه همچین شعرایی رو ما میذاشتیم رو کارتونامونD:

  39458

سوم راهنمایی امتحان کلاسی جغرافی داشتیم!
خلاصه برگه درآوردیم و سوالهارو نوشتیم! تو 5 دقیقه اول جوابها رو یا درست یا غلط نوشتم و اومدم برگه رو بدم و برم, آق دبیر گفت زودتر از 20 دقیقه برگه تحویل نمیگیرم!
خب منم رفتم نشستم سر جام, برگه رو گذاشتم ته میز,خودم نشستم سر میز!
بعد چن دقیقه حوصلم سر رفت حواسم هم سر جاش نبود,با خودم گفتم بذار ببینم جوابهایی که دادم درست بودن یا نه!
خلاصه حواسم نبود دست کردم کیفم کتاب جغرافی که نیم متری بود(5سال پیش) درآوردم شروع کردم ورق زدن(البته نه پنهانی و برای تقلب, بلکه خیلی عادی)
برگمو برداشتم و جوابهای کتاب مقایسه کردم و چن تا رو درست کردم,بعد کتاب گذاشتم تو کیفم! 20 دقیقه شده بود پاشدم برگمو دادم رفتم!
جلسه بعد نمره هارو خودندن منم 20شده بودم!
به جون خودم این خاطره برگرفته از حقیقت بود!