یه استاد داریم کچل و بداخلاق .امروز سر کلاس دانشگاه کلاسش کوچیک بود سریع پر شد. بعد یه دختره اومد از وسط اومد تا ته کلاس دید جا نیست بر گشت . یهو استاد گفت چرا نمیشینی؟ گفت استاد جا نیست کجا بشینم. استاد گفت بیا بشین رو سر من.
منم که سرم تو کار خودم بود یهو سرم رو اوردم بالا گفتم : استاد اونجا که لیز می خوره...
کلاسی رو میگی که کسی جرأت خندیدن نداشت. منفجر شد.
من. :-[
استاد. :-(
دانشجوها. :-))))))))
وبلاگ کلاس. :-))))))
خاطرات خنده دار
سلام
آقاما می خواستیم بریم کلاس اول سرمونو با ماشین از ته به زور زدن شروع کردیم به گریه کردن .دایی نامردم اومد برای اینکه من آرون بشم با چسب مایع موها رو چسبوند به سرم .جاتون خالی تا چند روز سرم سوزش داشت
آقا داریم با مخاطب خاص قدم میزنیم صحبت میکنیم بدین شکل که سر یه حرفی رو وا میکنه و حرفاشو میزنه،بعد تا ما میام یه چیزی بگیم سر حرفو میبنده سر یه حرف دیگه رو وا میکنه!
بعد که اعتراض میکنیم میگه: اه،بزن زرتو،چی میخای بگی؟بنال!
یبار با بغض ب مامانیم گفتم:
من سر راهیم؟
یهو داداشم(اسی)گفت:
ن بابا،من(داداشم)ی روز ک کوچیک بودم داشتم تو کوچه بازی میکردم دیدم ی جونور ی گوشه کز کرده
رفتم یواش،جوری ک فرار نکنه گرفتمش اوردمش خونه
بهش اب و دونه دادم
چن روز ازش مواظب کردم ک یهو مامان دیدش،گف اسی این کج
بوده؟گفتم این حیوونو خودم تو کوچه پیداش کردم
مامان گف:این ک حیوون نیس آدمه
دیگه اینجوری شد ک تورو ب فرزندی قبول کردیم!
حالا ب نظرتون من چ کنم؟
خودکشی؟
سوختن و ساختن؟
ب کنج عضلت برم؟
خاننده شم؟
عاقا یه برادر زاده دختر دارم 4 سالشه حرصمو دراورده بهش میگم اصلا تورو 5تا دوست دارم جلوی فامیل داد زده میگه اصلا تورو دوست ندارم ضایع شدیم اخه اینا بچن ماهم سنو سال اینا بودیم اسممونو نمیدونستیم چه برسه این حرفهاااا
عاقا ما که ابتدایی بودیم اول سال برنامه درسارو میدادن من تا پنجم ابتدایی نفهمیدم قضیش چیه همه کتابامو میریختم تو کیف هر روز میبردم مدرسه بچه بودیما
عاقا اول ابتدایی بودیم معلم گفت فلان کلمه رو بخش کن ماکه اسم خودمونو ب زور بلد بودیم تا ب خودم اومدم یه چک محکم خابوند زیر گوشمون هنوز که هنوزه یادم میاد خندم میگیره فامیلیش فدک بود ماهم بهش میگفتیم فندک در میرفتیم حالا بچه های امروز نگا بچه نیستن که
خدا مارو ببخشه ! تو دوره دبیرستان بچه هایی که اسم جفنگ داشتنو به گریه مینداختیم از بس که با صدای نازک صداشون میزدیم... اما نه آخه انصاف بدین فرض کنین طرف پدر بزرگ شده باشه ! نوه اش چجوری بهش بگه بابا بزرگ ارمیا !!
حال کاری با شایان و کوشا و سانیار ندارم !
اینقدر که ایرانیها با درخت کاج کریسمس و بابانوئل عکس گرفتن و تو فیسبوک شر کردن،خارجیها نگرفتن !!!!!!
کلا ملت شادی داریم.....!
عاقا ما سوم راهنمایی بودیم یه معلم ریاضی داشتیم فک و فامیل های بروس لی بود . اخر سال اومد تریپ دموکراسی توکلاس برداره(الان فهمیدید من بلدم دموکراسی یعنی چی!) گفت هرکی انتقاد داره بگه.مارومیگی اومدیم انتقاد کنیم گفتم :عاقا شما زیاد تو کلاس خشونت به خرج میدید.تا دو ثانیه بعد نفهمیدم چی شده .بعدشم خودمو توی حیاط مدرسه روی زمین پیدا کردم. بعد از زنگ به دوستام گفتم چی شد گفتن از پنجره به صورت هلی کوپتری پرتت کرد بیرون/
از همین تریبون اعلام میکنم معلم گرامی انتقاد پذیریت تو حلقم
من:/
پنجره ی کلاس :))
سازمان ملل :/
آقا یه بار کیف دستم بود رفتم از یه مغازه نزدیک محل کارم لوازم بهداشتی بگیرم
از ماشین پیاده شدم یه مقدار کاغذ و اینا هم که مال کارم بود دستم بود رفتم تو ...
سلام
یارو: سلام
صاحب این مغازه شمایی؟
یارو: نه بخدا مغازه مال این پسر بغلیه
فهمیدم ترسیده
یه کمی سر کارش گذاشتم بعد گفت این مغازه سر وچه ای نیستی؟
من: چرا
هر وقت منو میبینه خندم میگیره
امتحان کنید حال میده
آقا بچه بودم شب دستشوییم گرفت پا شدم رفتم از راهرو رد شدم رفتم تو حیاط دمپایی پوشیدم رفتم برق دستشوییو روشن کردم رفتم تو نشستم و جییییییییییییییییییییییییییییییییییییییییییییییییییییییش
بعدشم راحت اومدم خوابیدم
فقط نمیدونم چرا صبح که پا شدم عرق کرده بودم اونم فقط از پاهام
واسه کی اتفاق افتاده؟
ابتدایی بودیم یکی از بچه ها درس نخونده بود و معلا داشت با کابل(از ابزار کمک آموزشی ما دهه شصتیاست :دی) کتکش میزد
پسره: آقا تورو خدا نزن ... آقا غلط کردم ... آقا جون مادرت نزن ... آقا ... آقا ...
(به جون خودم با گریه) نزن آشغال ... نزن عوضی ... نزن کره خر
معلمه هم هرچی میزد این ساکت نمیشد دیگه
خخخخخخخخخخخ
تو مغازه بودم داشتم خرید میکردم که یه دختر کوچولو با یه نایلون مشکی تو دستش اومد تو. صاحب مغازه هم داشت حساب منو میکرد متوجه دختره نشد. دختره آروم رفت از تو یخچال دوتا نوشابه خانواده گرفت و گذاشت تو همون نایلونی که دستش بود. بعدشم اومد دوتا آدامس گرفت و به یارو گفت آقا دوتا آدامس گرفتم چقد میشه؟ یارو گفت پونصد تومن. پونصد تومن رو داد و رفت!!!
بابا این دیگه چه مدل گودزیلا بود؟ گودزیلای اقتصادی؟!!! واقعا این دهه هشتادیا خیلی داره وضعیتشون وخیم میشه ها!
دختر آبجیم 2/5 سالشه، دقت کنید می گم 2/5 سال نه 25 سال!!!!!! سر سفره باباش به من گفت نوشابه زرده رو بده!! یه نیگاه به باباهه انداخت یه نیگام به من و گفت:« بابا این که نارنجیه!!!!!!!!!!!!!!!!!!!» یعنی 75 میلیون ملت اینو نفهمیده بودند؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟!!!!!!!!!!!! این جقله فهمید!!!!!!؟
آخرین مطالب طنز
داستان طنز کلاه فروش و میمون
شعر طنز / فقدان همسر
شعر طنز و خنده دار رانندگی در ایران
مکالمه مرد و زن /طنز
شعرطنز / خانهی ما
مجرمان شیک پوش زندان مهران مدیری را در سریال در حاشیه ببینید! + تصاویر جدید
11 سال رانندگی معکوس این مرد +عکس
واس ماس از زبان جواد رضویان / طنز
شعر طنز / زن گرفتن …
واکنش جالب مهناز افشار با دیدن کنار کاریکاتور خود +عکس
معنی کلماتی که از زنها شنیده می شود / طنز
"جناب خان" ممنوع التصویر میشود؟
علت دروغ گفتن مردها (آخر خنده)
اصول جالب شوهرداری به روایت فورجوک !
فال و طالع بینی
عزیزُم بیا فالت بگیرُم
فال حافظ | فال روزانه | طالع بینی | فال مصری | فال تاروت
فواید خنده
خنده تاریخ انقضا نداره !!!
مجموعه تخصصی فواید ، دانستنیها و رازهای خنده
حمایت میکنیم
+ شادی و کمک به دیگران ( مراکز خیریه )
آمار سایت
بازدید دیروز: 38259
کل بازدید: 511409611