دسته بندی ها

منوی اصلی

طنز

جوک ها

پیامک ها

پیامک موضوعی

پیامک مناسبتی

مرامنامه 4جوک

اعتراف میکنم

  101836

اقا وجدانن چرا اين كارو بامن ميكنيد اينقد از خاطراتم براتون ميزارم چرا تاييد نميشه ؟؟؟بايد حتما تو خاطرات واس يه جايي محو شم يا برم تو امپاس ؟يا بابام كولرو خاموش كنه يا بايد به دست گودزيلا سياه و كبود بشم يا بايد گودزيلامون فحشو بكشه به من!!!اخه چرا ؟؟؟؟؟؟؟

  101833

اعتراف ميكنم راستش ديگه واقعا هنگ كردم هر چي بيشتر اس ام اس ميفرستم امتيازم كمتر ميشه..الان به ذهنم رسيد اگه 4 جوك رو يه مسابقه مثل مسابقه فوتبال فرض كنم ..من كه اس ام اسايي كه ميفرستم امتيازنمياره ..بهتره بازي رو تدافعي كنم لاااقل امتيازامو از دست ندم.:D
لايك: غصه نخور ما هم مثل توييم..:)
من:آقا داور خيلي ضد حاله..يعني چي همش ميزنه جالب نيست..:( آقا تو بذار شايد واسه بعضيا جالب بووود..:D ( همه كه مثل شما
پروپيمونه نيستن كه ما اگه حالمون خوب باشه به كركر كوزه ام ميخندييم....hahahaha…:D )

  101828

اعتراف میکنم فقط تا چنجم ابتدایی معدلم همش بیست بود ولی مامانم تا آخرپیش دانشگاهی پیش همه میگفت که دخترم تاالان هرسال معدلش 20بوده
من ^_^
نمره هایی که من میگرفتم 0_o
معلما ومدیرمدرسه O_O
مامانم -__-

  101826

اعتراف میکنم یه بار توی دوم راهنمایی وقتی که ریاضی داشتیم ومن برای اولین بار مشقامو ننوشته بودم ومی دونستم معلمم بابچه هایی که بدون مشق میان سرکلاس چه کاراکه نمی کنه اززنگ تفریح خودمو زدم به اون راه که مثلا ناراحتمو این حرفا دوستام میگفتن بیا بریم تو حیاط نمی رفتمو هی الکی سرمومیذاشتم رومیز وازاونجایی که خیلی راحت گریم میگیره هی الکی گریه میکردم وخلاصه وقتی معلمم گفت بیا مشقاتوبده ببینم زدم زیرگریه اونم چه گریه ای یک گریه ای میکردم که صداش کل مدرسه روبرداشته بود حالا بین گریمم به خانومم میگفتم خانوم من مشقامو ننوشتم خانم قول میدم دیگه تکرارنشه واز این حرفا خلاصه یک چابلوسی جلومعلمم کردم بیا وببین بعدم معلمم بایه لبخند ملیییییح گفت اشکال نداره عزیزم خلاصه همچنان معلممو خرکردم که خودشم نفهمید ولی خودم فهمیدم چه هنربزرگی دارم خلاصه تایه هفته برامعلمام نقش بازی کردمونه طی یه هفته نه مشق نوشتم نهدرس خوندم:)))))))))))))

  101708

*^_^*Soltan***Mm72*^_^*
اعتراف میکنم که بعضی از دریاها و اقیانوسها از اول شیرین بودن.
ولی ی چن وقتی بود که هوس آب تنتی به سرم زد رفتم توشون شنا کردم.
البته مدیونید اگه فکر کنید به خاطر نمک من بوده که شور شدنا ^_^

  101672

اعتراف میکنم
با خواهرم رفته بودم مصاحبه داشت برای تربیت معلم.
همه بعد از رفتن همراهشون به داخل داشتن دعا میکردن
من بعد از اینکه خواهرم رفت
داشتم توی 4جوک میگشتم
بعله همچین برادریم من

  101663

اعتراف میکنم 7-8 سال پیش یه لپ تاپ صورتی که یه قلب هم جای برندش داشت دیده بودم تا یه سال فک میکردم لپ تاپ "DELL" به اونا میگن :))

  101660

اعتراف می کنم بچه که بودم دوستم خواهرش ای دی اس ال داشت و اون به خواهرش گفته بود براش یه گردنبند بخره بعد دیدمشو گفتم این از کجای ناقلا می گه با کامپیوتر خرید منم گفتم حتما داخل کامپیوترش هست بعد رفتم کامپیوتر داداشمو باز کردم به بینم گردنبند و از این جور چیزا توشه!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!
بعدش داشم بهم خندید
.........)))))))))))))))))

  101659

اعتراف میکنم یه سری چهارم دبستان تو امتحان جغرافی یه سوال بود:
شهر های شمالی ایران را نام ببرید
منم نوشتم: بستگی داره از کدوم ور نگاش کنیم!!!

  101656

اعتراف میکنم بچه که بودم با یکی از داداشام خونه تنها بودیم گفتیم جشن بگیریم داداشمم رفت یه عالمه خوراکی خرید گذاشتیم رو میز بع رو کل دیوارا کاغذ پسبوندیم داداشمم روشون نوشته بود ......(اسم خودش)و ......(اسم من) پیوندتان مبارک

  101655

اعتراف میکنم تلفن هماسیمون روکه اورده بودیم خونمون امتحان کنیم من اشتباهی زدم به برق بعد هو به خانومه گفتم این از اولش کار نمیکرده

  101642

اعتراف ميكنم وقتي بچه بودم،مامانم برام لاك ميخريد،منم همشونو باز ميكردم،باهم قاطيشون ميكردم.يني قدري كه اينكار بهم حال داد،موقعي كه فهميدم بزرگ شدم بهم حال نداد.
.
.
.

  101641

اعتراف میکنم خیلی از این اعتراف میکنم ها که میذارم 4جوک برام اتفاق نیفتاده و برای گرفتن امتیاز بوده فقط.
خدا منو ببخشه با این دروغام.
لایک = میبخشه

  101557

من اعتراف نمیکنم نه اعتراف نمیکنم ولم کننین
حالا یه کوچولو اعتراف میکنم آقا گم شدن رادیوی پدربزرگم در دوران کودکی کار من بود .
آخه میخواستم با موجودات فضای ارتباط برقرار کنم(آقا شما آره شما که اون گوشه نشستی نخند) بخاطر همین روده هاشو کشیدم بیرون تا به فناوری اندروید دست پیدا کنم واصه خودم بیل گیتسی بودم
(اثرات دیدن زیاد فیلم)

  101522

عاغا(صفاد چیصط؟؟؟؟)
اعتراف میکنم تو بچه گی من بودم دسته اون خاک اندار رو شکوندم!!!!
آبجیم بود باعث شد نوار تو ضبط بپیچه من لوش ندادم!!!!
داداشم بود گردو سابیده شده تو یخچالو خورد من دیدم نگفتم!!!!
اون ظرف خوشکه که آبجی جایزه گرفته بودو مامان جلو من از دستش افتاد شکست من دیدمش ولی لال مونی گرفتم!!!!