دسته بندی ها

منوی اصلی

طنز

جوک ها

پیامک ها

پیامک موضوعی

پیامک مناسبتی

مرامنامه 4جوک

نمایش مطلب شماره 101826

تاریخ انتشار : شهريور 1392

اعتراف میکنم یه بار توی دوم راهنمایی وقتی که ریاضی داشتیم ومن برای اولین بار مشقامو ننوشته بودم ومی دونستم معلمم بابچه هایی که بدون مشق میان سرکلاس چه کاراکه نمی کنه اززنگ تفریح خودمو زدم به اون راه که مثلا ناراحتمو این حرفا دوستام میگفتن بیا بریم تو حیاط نمی رفتمو هی الکی سرمومیذاشتم رومیز وازاونجایی که خیلی راحت گریم میگیره هی الکی گریه میکردم وخلاصه وقتی معلمم گفت بیا مشقاتوبده ببینم زدم زیرگریه اونم چه گریه ای یک گریه ای میکردم که صداش کل مدرسه روبرداشته بود حالا بین گریمم به خانومم میگفتم خانوم من مشقامو ننوشتم خانم قول میدم دیگه تکرارنشه واز این حرفا خلاصه یک چابلوسی جلومعلمم کردم بیا وببین بعدم معلمم بایه لبخند ملیییییح گفت اشکال نداره عزیزم خلاصه همچنان معلممو خرکردم که خودشم نفهمید ولی خودم فهمیدم چه هنربزرگی دارم خلاصه تایه هفته برامعلمام نقش بازی کردمونه طی یه هفته نه مشق نوشتم نهدرس خوندم:)))))))))))))