دسته بندی ها

منوی اصلی

طنز

جوک ها

پیامک ها

پیامک موضوعی

پیامک مناسبتی

مرامنامه 4جوک

اعتراف میکنم

  101987

اعتراف ميكنم وقتى بچه بودم ساعت ها به عروسكهام خيره ميشدم ببينم حركت ميكنن يا نه !!!!!!!!

  101986

اعتراف می کنم چند هفته پیش رفتیم مسافرت،بعد توی راه توی شهر طبس یه امام زاده بود اونجا توقف کردیم.ما هم اولین بارمون بود که اینجا اومده بودیم و نمی دونستیم سقاخونش کجاس.رفتم از یه خادم بپرسم اشتباهی به جای اینکه بگم سقاخونه کجاس گفتم عاغا ببخشید می خونه کجاس؟!؟!؟!
یعنی یارو یه لحظه هنگ کرد.
ما هم تازه فهمیدیم چه اشتباهی کردیم و الفررراررررررر.

یارو :0

  101985

اقا اعتراف میکنم از وقتی که اومدم 4jokپست هیچ دختری رو لایک نکردم
شرمنده فقط گفتم بدونین

به افتخار همه ی پسرای گل بزن لایکو

  101983

اعتراف میکنم وقتی بچه بودم بالکون خونمون رو ب کوچه بود هر وقت مامان و بابام خونه نبودن با داداشم میرفتیم رو بالکن مشما فیریظر(فریزر،فریذر) رو پر اب میکردیم هر کس رد میشد مینداختیم رو سرش یارو خیس میشد ماهم کلی میخندیدیم یه روزهیچکس نبود دوباره داشتیم همین کارو میکردیم و کلی حال میکردیم ی مرده اومد جلو خونمون وایساد ماهم فکر کردیم همسایه هان روش اب ریختیمو فرار کردیم بعد چند دقیقه دیدیم بابام اومد خونه اون مردم بالام بود ک بلیز نوشو پوشیده ماهم نشناخته بودیمش هیچی دیگه کلی دعوامون کردو بعد اونم دیگه نزاشتن تا چند سال خونه تنها بمونیم!!!
لایک:خو بچه بودین دیگه
لایک:کصافطا عجب مردم ازارایی بودین
لایک:هیچکدام از موارد
:()()

  101982

اعتراف میکنم وقتی بچه بودم توسری خور ترین بچه ی کوچه بودم .
پررو هم بودم با دخترا باز نمیکردم .
میرفتم با ده یازده تا پسر فوتبال بازی میکردم (من اونموقع پنج سالم بود) نامردا توپو به من پاس نمیدادن من فقط ازین ور زمین میدویدم اونور زمین از اونور زمین میدویدم اینور زمین ولی اینو بگم شغل شریف توپ جمع کنی رو به من محول کرده بودن به این صورت که اونموقع امکانات نبود فاضلاب ها همه سرش باز بود تو کوچه هم یکی ازین فاضلابا بود وقتی توپ میفتاد توش من باید میرفتم درش میاوردم میشستمش بهشون میدادم .
دلتون سوخت براااااااااام . پس لایک کنید . هم اکنون به یاری سبزتان نیازمندیم .

  101981

کی دوست داره....هیچکس
کی برات میمیره...هیچکس
کی دیوونته...هیچکس
کی عاشقته..هیچکس
کی فدات میشه..هیچکس
میونی من کیم؟

همون هـــــــــچــــکـــــس

  101980

انقدر جای تو خاللیست کهـ
هیچ گزینه ای ان را پر نمیکند
حتی...
همه موارد

  101979

اعتراف میکنم....
از وقتی رفتی ، شارژارو خوراکی میخرم میخورم و زمانایی که باهات صحبت میکردم رو میشنم سریال میبینم !
یه حالی میده که نگو !
همش که نباید آدم افسرده بشه …

  101977

عاقا اعتراف میکنم شدیدااااا
ما بچه بودیم خونه مامان بزرگمینا یه انباری داشت که توش یه شیر آب داشت تو انباری فقط خشک بارو برنج و حبوبات میذاشتن خلاصه یه روز که ما داشتیم بازی میکردیم من تشنم شد رفتم شیر آب باز کردم تا آب بخورم ولی آب نیومد آخه آباشون اون موقع از تانکر میومد منم رفتم دیگه ولی قبلش یادم رفت شیر آبو ببندم شبش که مامان بزرگم رفت انباری دید بعله همه جارو آب برداشته چشمتون روز بد نبینه بچه هارو دونه دونه باز جویی کردن از منم نتونستن حرف بکشن خخخخخخخخخخخخ(همچین آدم دهن قرصی هستم من)
همه ی وسایل انباری هم دور ریختنی شده بود تاحالا اینو به هیچکس نگفته بودم شماهم به هیچکس نگینا بین خودم و خومدتون بمونه

  101975

اعتراف میکنم وقتی میبینم نوشتن(بکوب لایکووو)بامشت میکوبم رو موس.
همین دیروز یکیو شکوندم.

  101973

اعتراف میکنم بچه ک بودم 5.6ساله:صبحانه چای شیرین ک میخواستم بخورم زیاد شکر میریختم زیادشیرین میشد نمیخوردم داداش بزرگم میگف:ریحان جان 15دور برعکس همبزن تا شیرینیش بره!!!! منم تا 15دور برعکس هم میزدم وبازمیگفتم شیرینه!!! ی همچین بچه صافو ساده واسکولی بودمااا!!! هان؟ چیه خو؟ بچه بورم:ا

  101959

اعتراف میکنم بچه که بودم دوست نداشتم خلبان بشم یا بروسلی دوست داشتم تو صدا و سیما مسول سانسور فیلما بشم چیه کنجکاو بودم دیگه

  101953

اعتراف میکنم بچه که بودم هر وقت برقا میرفت اون ساعتی بود که عمو پورنگ و میداد
منم بعد اینکه برقا میمومد سریع tvرو روشن میکردم که ادامه عمو پورنگو ببینم آخه فک
میکردم برنامه هه وایسا تا برقا بیاد منم ببینم همچین بچه متفکری
دم ناامیدی هم تو کآرم نبود هرسری امید داشتم.

  101842

اعتراف میکنم که بابام نمازصبح به زوربیدارم میکرد منم ازلجم هم ادای وضو رودرمیاوردم هم ادای نماز رو :)
فک کن اون همه زحمت میکشیدم آخرش هم هیچی به هیچی :(

  101837

#*#*#*#*#*#*#*#*#*#*#Dragon#*#*#*#*#*#*#*#*#*#*#


اعتراف میکنم وقتی ساعت از دوازده میگذره اولین کاری که میکنم میام جوک4
پست های قبلیمو لایک میکنم