اعـتـراف مـیکـنـم بـچـه کـه بــودم فـکر مـیــکردم اگــه پـامـو
اونـجـایـی بــذارم کـه افــرادی کـه ازشـون خـوشــم مـیــاد راه رفـتـن،بـزرگ بـشـم مـیـشـم عـیـن اونـا ... حـالا ایـن بـمـانـد کـه اگـه جـا پـاهـارو گـم مـیـکـردم چـه عـری مـیـزدمـو کـولـی بـازی درمـیـاوردم.. :|
اعتراف میکنم
اعتراف میکنم چند روز پیش دیدم دختر همسایمون که ی گودزیلای 6،7سالس تو کوچه کنار دیوار نشسته و تو فکره حالا مکاله ی من و اون
من: چرا توفکری سحر خانوم؟
اون: سر ی دو راهی گیر کردم
من: بگو تا کمک کنم
اون:به نظرت وقتی بزرگ شدم با کسی که دوستش دارم ولی پول نداره ازدواج کنم یا با کسی که دوستش ندارم ولی پول داره؟
من اون لحظه رفتم به دوران کودکی دیدم تو سن 7سالگی فقط به فکر بازی بودم بس حالا چی
اعتراف میکنم کوچیک که بودم کارتون سطل سحر امیز رو که می گذاشت منم جو گیر میشدم یه سطل ور میداشتم میرفتم تو حیاط با هاش حرف میزدم و پامو میکردم تو سطل که غیب بشم برم تو سطل
اعتراف میکنم همین امروز صبح ساعت7 که رفته بودم سایت سنجش جواب کنکور رو ببینم(کاردانی) باکلی استرس صفحه سایت رو باز کردم دیدم جواباش نیومده بود الان دارید به من میخندید که اوسکلم چقدر ولی اسکول بودن من این نیست,اوسکل بودن من اینه که دیشب با بچه ها قرار گذشته بودیم که همه باهم سایت رو باز کنیم ولی هیچکس اونموقع بیدار نشده بود فقط من بیدار شده بودم
و مطمئنم کارمندان سازمان سنجش هم دارن هر هر من میخندن!!
اعتراف می کنم عاغا یه روزما خواستیم ایکیویکی از دوستامونوازمایش کنیم.به خاطرهمین روی نون کرم ضد افتاب ریختیم وبه جای نون پنیردادیم بهش اول یه جوری لقمه رونیگاکردکه گفتیم فهمیده اما دربهت ما شروع کردبه خوردن.یکی دو لقمه ای خورد گفتیم دیگه فهمیده دیگه امابازم دیدم هی داره میخوره همشم پشت سرش رونیگامیکردومیگفت چه بوی کرمی میاد.حالایکی بایدمارو از رو زمین جم میکرد
اعتراف میکنم از اول تابستون بابام کولرمونو فروخت و الان دوباره رفته کولر خریده و من تمامه مدت سکوت اختیار کرده بودم:|
الانم به صورت بخارپز واستون پست میزارم...
اعتراف میکنم هروقت معلممون میگفت برو از دفتر گچ بیار همیشه ی 4,5 تا گچم واس خودم برمیداشتم :دی
یکی از دغدغه های دوران مدرسه م روز اول مهر و روز بعد از تعطیلات نوروز این بود که نمیدونستم شیفت صُبم یا بعد از ظهر!!!
دهه ی شصت و هفتاد کیا یادشونه؟!!:)
اعتراف می کنم بچه که بودم یه دوستی داشتم بهم گفت یع ننه سرما هست که هر بچه ای که پاش از پتو بیرون باشه یا پتو روش نباشه رو نصفه شبی میاد می دزده دیگه برنمی گردنتش!
من فلک زده هم سالها تو گرما و سرما چهار زانو تا فرق سرم میرفتم زیر پتو!
خدا لعنتش کنه الان سیاه سوخته شدم:)
اعتراف میکنم وقتی کوچیکتر بودم مامانم گفت برو سه چهارتا پررتقال از تو یخچال بیار بخوریم ........
منم با زحمت وسختی 12پرتقال اوردم (بعله دیگه ریاضیدان بودم)
فقط نمیدونم از اون روز چرا مادرم داره دنبال دختر واقعیش میگرده
عروسی عموم بود منم بچه .خونه عموم یه باغ ویلایی که یه خونه دو طبقه توش بود.زیر اتاق عروس کلی چوب بود منم کمی بنزین پیدا کردمو دور از چشمه همه شروع به اتیش بازی کردم اخرشم همینطور ولش کردمو رفتم خوابیدم.نصفه شب دیدم صدای جیغ و داد میاد،اتاق حجله عروس اتیش گرفته بوود.(بنظرم عموم حسابی ضد حال خورده بود!!!!!)با کلی بدبختی خاموشش کردن.صبح که عموم دنبال مقصر میگشت گفتم پسرعموم اتیش زده اونم حسابی کتکش زد.یه چیز میگم یه چیز میشنوی!کـــــــــــــــــــــــــتـــــــــــــــــکــــــــــــــــــــــــــــــــــ
خدا منو ببخشه بنظرم الانم عموم بدونه کار من بوده خودمو اتیش بزنه
به کسی نگیدااااااااااااااااااا!!!!!!!!!!
اعتراف میکنم ترم اول دانشگاه 1مهر رفتم دانشگاه و رو برد کلاسای اونروزمو پیدا کردم
شادو شنگول از این کشف بزرگم با کله رفتم تو کلاس دیدم کلاس پره و کل کلاس برگشتن سمتم
هیچی دیگه از اون روز فهمیدم دانشگاه مدرسه نیس که یه کلاس خاص ماله یسری دانش اموزه خاص باشه.باید صب کنی کلاسه قبلی تموم بشه:))
اعتراف می کنم سال سوم دبیرستان از روز اول روز شمار زدم برای تابستون تازه اگه یکی از معلم های بدبختم تصادفا پاکش می کرد قیامت می کردم امروز رفتم سرکلاس یکی از این دانشجوهای ترم اولیم همین حرکت زده بود پرتش کردم بیرون :ِ
استاد عقده ایم خودتونید :)))))))))))))))))
یکی از بزرگترین دلهره های زندگی من اینه که :
تو مهمونیا وقتی دارن بشقاب ته دیگو دست به دست میچرخونن بهم نرسه
اعتراف میکنم بچه که بودم وقتی شبا میخواستم بخوابم انقدر از زیر تختم میترسیدم که وقتی میخواستم برم روش بخوابم از دو متر اونورتر دورخیز میکردم خودمو پرت میکردم روش که یه وقت یه موجود خوفناک مچ پامو نگیره ....
پیش خودمون بمونه هنوزم بعضی وقتا با 22 سال سن دچار چنین توهمی (طوهم،توحم،طوحم)میشم.
ترسو و متوهمم خودتی.
جون من تو هم اینطوری بودی(هستی،خواهی بود،خواهی شد) عایا؟؟؟؟؟؟
آخرین مطالب طنز
داستان طنز کلاه فروش و میمون
شعر طنز / فقدان همسر
شعر طنز و خنده دار رانندگی در ایران
مکالمه مرد و زن /طنز
شعرطنز / خانهی ما
مجرمان شیک پوش زندان مهران مدیری را در سریال در حاشیه ببینید! + تصاویر جدید
11 سال رانندگی معکوس این مرد +عکس
واس ماس از زبان جواد رضویان / طنز
شعر طنز / زن گرفتن …
واکنش جالب مهناز افشار با دیدن کنار کاریکاتور خود +عکس
معنی کلماتی که از زنها شنیده می شود / طنز
"جناب خان" ممنوع التصویر میشود؟
علت دروغ گفتن مردها (آخر خنده)
اصول جالب شوهرداری به روایت فورجوک !
فال و طالع بینی
عزیزُم بیا فالت بگیرُم
فال حافظ | فال روزانه | طالع بینی | فال مصری | فال تاروت
فواید خنده
خنده تاریخ انقضا نداره !!!
مجموعه تخصصی فواید ، دانستنیها و رازهای خنده
حمایت میکنیم
+ شادی و کمک به دیگران ( مراکز خیریه )
آمار سایت
بازدید دیروز: 51792
کل بازدید: 512407641