دسته بندی ها

منوی اصلی

طنز

جوک ها

پیامک ها

پیامک موضوعی

پیامک مناسبتی

مرامنامه 4جوک

خاطرات خنده دار

  63510

داشتم ميرفتم خونه ديدم تو كوچمون گربه ها تجمع كردن دارن آشغال ميل ميكنن(گربه هاي محلمون خيلي بزرگن) اغا منم كرمم گرفت خاستم بترسونمشون يهو پريدم گفتم پخخخخخخخخ
يكيشون جنبه شوخي نداشت دنبالم كرد ميخواست بخورتم.فك كنم گربش دهه گودزيلايي بود.

  63508

*****
اقا ما یه معلم شیمی داشتیم خیلی باحال بود این هروقت درس میداد و ما گوش نمیکردیم میگفت اخرش از دست شماها سرطان میگیرم (جریان گچ و تخته سیاه )
همین چند وقت پیش خبرش رسید که سرطان ریه گرفته من که باورم نمیشه
سلامتی همه معلمای دلسوز که عمرشونو برای ادم کردن ماها میزارن *صلوات*
برا این معلممونم دعا کنین

  63502

سلام این اولین پستمه.
امروز یه چاله ی کوچیک تو حیاط خونمون پیدا کردم(سایز 2*3)بعد یه فکر خبیثانه به سرم زد!!رفتم حدود 10 تا مورچه رو ناکار کردم و به صورت نیمه جون گذاشتم تو اون سوراخ بعد یه کرم خاکی هم به زور توش فرو کردم بعد چسب مایع رو گرفتم تو چاله رو پر کردم...
خیلی حال داد...
عایا عظیت جاندارن کار خوبیصت؟
لایک=خیلی کصافتیییی. هه هه

  63453

*******************(!!!)علامت اختصاصی abas_m223
ایــن خـاطـره مـال مـن نـیـسـتــا ولـی یـه رفـیـق دارم مـال اونـم نیســت:
یه روز بـا دوسـتـم رفـتـیـم سـیـنـما,یـه مـرد چـاق کـچـلـم اومـد جـلـومـون نـشـسـت.وسـط فـیـلـم بـود,بـه رفـیـقـم گـفـتـم اگـه بـزنـی تـو کـلـه اون کـچـلـه مـن بهت صـد هـزارتـومـن مـیـدم,آقـا ایـن یـهـو پـاشـد یـه دونـه خـوابـونـد پـس کــلـش و گـفـت:بـــــــــه مـــمــد کـچـل خـودمـون,بـعـد کـه یـارو بـرگـشـت گـفـت آقـا بـبـخـشـیـد و شـرمـنـده و مـن شـمـا رو بـا کـسـی اشـتـبـاه گـرفـتـم,بـعـد یـارو رفـت دو ردیـف جـلـوی جـلـو نـشـسـت تـا از شـر مـا خـلاص بـشـه,بـعـد رفـیـقـم گـفـت حـالا اگـه تـو بـزنـی مـن بـهـت دویـسـت هـزار تـومـن مـیـدم.مـنـم بـرا ایـنـکـه کـم نــیـارم رفـتـم از پـشـت یـه دونــه مــحـــکــم خـوابـونـدم تـو کــلـه کـچـلـش گفـتـم بـــــه بــــــه مــمـــد کــچــل ایــن جـلـو نـشـسـتـی اون پـشـت عـلـی یـه نــفــرو بــا تـو اشـتـبـاه گـرفـت زد تـو سـرش,آقــا ایـن بـنـده خــدا بـغـض کـرده بـود دیـگـه خـلاصـه کـلـی عـذر خــواهی و فـلان,ولــی بـه دویـسـت تومـن مـی ارزیـد!!!

  63452

********************(!!!)علامت اختصاصی abas_m223
یـــکـﯽ ﺍﺯ ﺩﻭﺳــﺘـﺎﻡ ﻋـﺎﺷـﻖ ﯾـﻪ دخـتـره ﺑــوﺩ؛ﺧـــعــﻠـﯽ ﻫــﻤـﻮ ﺩﻭﺱ ﺩﺍﺷــﺘـﻦﺑـﻌـﺪ ﺍﺯ ﯾـﻪ ﻣـﺪﺕ دخـتـره ﭘــیـچــﻮﻧـﺪ ﺭﻓـﺖ ﺑـﺎ ﯾـﮑـﯽ ﺩﯾـﮕـﻪ .... ﺩﻭﺳــﺘـﻢ ﺍﻭﻣـﺪﻩ ﺑـﻮﺩ ﭘـﯿــشــم سرشُ گـذاشـتـه بــود رو زانــوهـام ﮔـﺮﯾـﻪ ﻣﯿـﮑـﺮﺩ ﻭ ﻣـﯿـﮕـﻔـﺖ :"ﻋـﺸـﻖ ﻭ ﻋــﺎﺷـﻘـﯽ ﻫـﻤـﺶ ﺩﺭﻭﻏـﻪ عـبـاس!!!
ﺩﯾــگـﻪ ﻣـﯿـﺨــﻮﺍﻡ مــثــل تـو بـاشـم ﻋــﺎﺷـﻖ ﻧـﺸـﻢ؛ﻭﺍﺑـﺴـﺘـﻪ ﻧــﺸـﻢ؛
ﭘــَسـﺖ ﺑـﺎﺷـﻢ
ﺁﺷـﻐـﺎﻝ ﺑـﺎﺷـﻢ؛
ﻋـﻮﺿـﯽ ﺑـﺎﺷـﻢ,
مــثــل لاشــخــورا زنـدگـی کــنــم!!!
کـصـافـطـه بـیـشـعـور بـا ایـن تـعـریف کردنـش,حـیـف حـالـش بـد مـگـه نـه...

  63430

معلم شیمیمون میگفت: پیوند بین اتمها وقتی ناپیوندی باشه بهش میگن LP. حالا اگه گفتید مخفف چیه؟؟
منم درومدم گفتم: لاپیوندی!!!!!
خلاصه کلاس رفت رو هوا!....

  63426

امروز معلم آمادگی دفاعیمون اومد توی زنگ اجتماعی در مورد درس خوندن توضیح داد!
(حالا آقا مدرک مشاوره کجا گرفته بماند)
بعد اومد گفت: شما ورزشکارا رو نگاه کنید! باید همیشه تمرین کنن تا بدنشون آماده بمونه. درس خوندنم همین جوریه....
البته ورزش کارا باید یه روز در هفته استراحت کنن ولی توی درس خوندن اینجوری نیست!!
ملت قاط زدنا! چه ربطی داشت اینا به هم؟؟

  63425

ما هر روز تو مدرسه نماز مي خونيم. بچه ها هم تو خونه وضو گرفته ميان چون وضو خونه خيلي شلوغه. بعضي هاهم زنگ هاي قبل از نماز ميگيرن. امروز مصطفي دوستم سه بار وضو گرفت!!
آخه عزيزم اگه نمي توني خودتو کنترل کني زنگ آخر وضو بگير تو آب صرفه جويي بشه!!!!!!!!

  63423

از اونجایی که قابل توجه آقایون و خانوما
از اونجایی که تنها پسر ورودی 88 رشته خودمون هستم
خب؟؟؟
به عنوان پسر تنهای دانشگاه انتخاب شدم !!!!
کلی مشهور شدم
ما هم با تنهاییمون کلاس میزاریم!!!
ای حال میده؟؟؟

  63421

عاقا من 6 ترمه دارم به تنهایی با 40 تا دانشجوی دختر تو یه کلاس میگذرونم اگه قرصای آرامش بخش نبودن من الان نبودم که خاطراتمو تو 4jok بنویسم!!!!!!!!!!
بزن به افتخارم

  63414

امروز توی بیمارستان میخواستم یه بابایی رو دلداری بدم بهش گفتم:
برو خدا رو شکر حال مریضتون به بدحالی مریض اون بابایی نیست که امروز توی پذیرش دیدم بیچاره مریضش هم سزارین شده بود هم آمبولی داشت و هم مشکل ریه داشت
تازه نوزادش هم نارس بود گذاشته بودنش توی دستگاه
طرف بهم گفت:
اون بابا من بودم

  63363

ما وقتی ابتدایی بودیم یه معلم داشتیم که کلا باور نکردنی بود وقت نشناسیش.چند زنگ اول که درس های مورد علاقه ما بود نمی اومد ولی زنگ ریاضی.ما از ریاضی متنفر بودیم.اونم همیشه زنگ ریاضی می اومد.

  63341

اينجانب تمام زندگيمو فروختم يه گوشي اندرويد خريدم.اون وقت شوهر خاله من ميگه اين چه گوشيه چينيه گرفتي.پولت رو حروم كردي glxيه چيزديگست!
.
.
.
من ديگه حرفي براي گفتن ندارم

  63325

%%%%--صادق--%%%%
هم کلاسیم تعریف میکرد:یه روز داشتم خسته میرفتم خونه دیدم 2نفر دارن میان سمت من باخودم گفتم بدبخت شدم نکنه اینا دنبال دردسرباشن وبهم یه گیری بدن.آغامن همینجوری باترس ولرز میرفتم جلو باخودم میگفتم الآنه که یه چی بگن اونام همینجور به من نگا میکردن وباهم حرف میزدن ومیخندیدن تارسیدم بهشون انقدترسیده بودم که نفهمیدم چی شد که ناخواسته پام اومدبالاو یه لقد(لگد لغد جفتک...)زدم به ساق پای یکیشون یارو آخ گفت و پاشوگرفت یکی دیگم همینجورکه دستش روشونه اون یکی بود به من نیگا میکرد حدود30ثانیه به هم زل زده بودیم داشتم می-ری_دم به خودم مونده بودم جیغ بزنم یا گریه کنم بگم غلط کردم شدت تپش قلبم داشت دماغم رو میکند جرئت نمیکردم چشم از چشمشون بردارم یه نیگا به هم دیگه کردن و در اوج ناباوری من رفتن.خشکم زده بود فک کنم 3-4دِیقه همونجوری بودم.... .

  63320

اقا یه روز یه موش اومد تو خونمون . ما هم به یه بد بختی موشرو زنده گرفتیم.
تو فکر بودم که بااین موشه چی کار کنم که یهو این مغز ناقص ما یه جرقه ای زد .
فردا که می خواستم برم مدرسه ضمنا امتحان ریاضی هم داشتیم.
گرفتم موشرو گذاشتم تو جیب مخفی کیفم و با یه بد بختی با کیف رفتم سر جلسه ی امتحان (چون کیف بردن ممنوع بود)
وسط مسطای امتحان بود که در کیفمو باز کردمو موشه هم با یه جست پرید کف سالن .
حالا همه جیغ و واغ و ونگ و نعره میزدن اصلا یه وعضی بود .
ما هم در همین هین از فرصت استفاده کردم و تا می تونستم از رو ی این واون رو نویسی کردم .
خعععلی حال داد .اصلا چیسبید .
تازه اگه من موشرو می دادم دست بابام طبق عادت همیشگیش موش بیچاررو میکرد تو پلاستیک و بعد از این که موشرو چند بار تو هوا می چرخوند اونو با تمام قدرت به دیوار می کوبید .
شانس اورد که گیر من افتاد .
راستی پست اولمه
لایک =تشویق من به ازار رسانی بیش تر