دسته بندی ها

منوی اصلی

طنز

جوک ها

پیامک ها

پیامک موضوعی

پیامک مناسبتی

مرامنامه 4جوک

نمایش مطلب شماره 63320

تاریخ انتشار : فروردين 1392

اقا یه روز یه موش اومد تو خونمون . ما هم به یه بد بختی موشرو زنده گرفتیم.
تو فکر بودم که بااین موشه چی کار کنم که یهو این مغز ناقص ما یه جرقه ای زد .
فردا که می خواستم برم مدرسه ضمنا امتحان ریاضی هم داشتیم.
گرفتم موشرو گذاشتم تو جیب مخفی کیفم و با یه بد بختی با کیف رفتم سر جلسه ی امتحان (چون کیف بردن ممنوع بود)
وسط مسطای امتحان بود که در کیفمو باز کردمو موشه هم با یه جست پرید کف سالن .
حالا همه جیغ و واغ و ونگ و نعره میزدن اصلا یه وعضی بود .
ما هم در همین هین از فرصت استفاده کردم و تا می تونستم از رو ی این واون رو نویسی کردم .
خعععلی حال داد .اصلا چیسبید .
تازه اگه من موشرو می دادم دست بابام طبق عادت همیشگیش موش بیچاررو میکرد تو پلاستیک و بعد از این که موشرو چند بار تو هوا می چرخوند اونو با تمام قدرت به دیوار می کوبید .
شانس اورد که گیر من افتاد .
راستی پست اولمه
لایک =تشویق من به ازار رسانی بیش تر