دسته بندی ها

منوی اصلی

طنز

جوک ها

پیامک ها

پیامک موضوعی

پیامک مناسبتی

مرامنامه 4جوک

خاطرات خنده دار

  68969

چند روز پیش یکی از بچه ها سر کلاسم خوابیده بود پشت سریش تکونش داد گفت پاشو پمپ بنزینه! منم دیدم این همین جوری بخواد بخوابه روش زیاد می شه گفتم پاش بیا اول کلاس بشین روی زمین. اومد چارزانو نشست برگشت به بچه ها گفت: ببخشید پشتم به شماست ها!!! همون رفیقش گفت: خواهش می کنم راحت باش شلوار کردی که پشت و رو نداره!
منم که معلم با حال! گفتم یه مثبت به خاطر این تیکه های باحالت بهت می دم کلی کیف کرد

  68929

******من نه منم بلکه تونم*****
اغا یکی از دوستام با مخاطب خاصش دعواش شده بود هرچی دختره میزنگید جواب نمیداد یهو گوشی رو ازش گرفتم گفتم بزار من جوابش رومیدم منم نه گذاشتم نه برداشتم با یه حالت پریشون گفتم شما بااین اغا نسبتی دارید اینم ترسید گفت شما ..منم گفتم این صاحب خط همین الان تصادف کرده اورژانس بردش بیمارستان فک کنم زنده نمونه لطفا به خونوادش اطلاع بدین بیان بیمارستان...فقط شنیدم دختره گفت مامان ویه جیغ زد...منو رفیقم تا یه هفته میخندیدیمو ....دختره هم منو نفرین میکرد...حالا دیگه بماند که رفتیم بیمارستان از تو ماشین بهشون میخندیدیم...اره یه همچین ادم مردم ازاریم من خخخخخخخخ

  68928

*****من نه منم بلکه تونم*******
اغا با مخاطب خاصم قرار گذاشتم دارم میرم سره قرار بابا وایساده تو چشام زل زده میگه کجا خوشتیپ کردی ...منم گفتم با دوستام داریم میریم بیرون توباغ یکی از دوستام...بابامم گیرداده میگه ازتوباغشون یه دوتا نهال نارنگی بیار بکاریم تو حیاط...اخه خدا مرگم بده با این دروغی که گفتم خوووو من الان نهال از کجا بیارم اخه به مخاطبم چی بگم اخه دارم فکر میکنم محو شم بهتره والا بااین بابای مچ گیره حال خراب کنه که داریم اخه پدره من مگه خودت بابات رو نمیپیچوند ها...

  68925

*****من نه منم بلکه تونم*****
اغا پارسال بهار دسته جمعی(نه نه نه نرفتیم زیارت خخخخ)رفته بودیم مسافرت تو یه جنگل نگه داشتیم بساتمون رو پهن کردیم ونشستیم چندتا خونواده هم دوروبرمون بودن همه نشسته بودیم یهو خواهرزادم هفت سالشه بدو اومده میگه یه خودکار بدین زودباشین ماهمه مات ومبهوت بهش زل زدیم واسه چی میخوای:-@برگشته میگه جلو جمع مخه دختره رو زدم میخوام شماره بهش بدم
خواهرزادم:-)))))
من:-0
خونواده:-0
اخه یکی نیست بهش بگه خوو بزغاله میخوای مشقاشو براش بنویسی .والا

  68924

يكي از دوستان واسم اينو تعريف كردش:
يك مخاطبِ خاص داشتم. خيلي دوسش داشتم. خيلي ناز بود. ٢سال با هم بوديم. يه شب با هم زيرِ بارون قدم ميزديم. هر چي بارون شديدتر ميشد. من از مخاطبم بيشتر زده ميشدم. بالاخره بارون تمامِ آرايششو پاك كرد و چهره واقعيشو نشون داد. اَه حالم بهم خورد. همونجا ازش جدا شدم.

  68910

رفتم کافی نت !
به صاحب مغازه میگم
خانوم سرعت کمه!
میگه سرعت چی؟
من: اینترنت!
میگه تو کدوم سایتی؟
من: چهارجوک!
ــ چی؟
ــ فورجوک!
هیچی نگفت! فک کنم سرعت اینترنتم رو کم هم کرد!
رفتم یه جا دیگه!!

  68909

عاغا من گوشم شکسته دقیقا مث جمال اوتار سلطانف،کشتی گیر چقر و بدبدن روسی
خلاصه نامزدی دختر عموم بود مام رفتیم اونجا که یه گودزیلا که پسر عمومه هم اونجا بود
پسرخاله بابام ازم پرسید ماشالا کشتی گیر گوشت شکسته..........چطور شکست(منظورش این بود که به زانوی کسی خورد یا........)
اون گودزیلا هم گفت سگ گازش گرفته
یعنی خداشاهده مجلس ترکید
منم دیگه افق کاری نمیکرد آرزو میکردم که بمیرم و روحم بره آسمون و تو عمود محو بشم
خدایا من کِی از دست این گودزیلاها خلاص میشم؟؟؟؟

  68788

یه لیوان کوچولو داشتم(هنوزم دارما) شبا یه سیخ میذاشتم توش شربت زعفرون میریختم میذاشتم فریزرمون فردا ظهرش ....
واااای که چه حالی میداد با آلاسکام تو هوای به اون گرمی

  68786

یادش بخیر بچه که بودم وسط حیاط یه نخ بلند میبستم به چوب و چوب و اهرم میکردم زیر یه سبد زیر سبدم پر از گندم.............. ساعت ها در انتظار یه گنجشک
هیییییی بچگی

  68762

داداش گودزيلام (٣ سالشه) نشسته پاي كامپيوتر داره بازي Darksiders2 ميكنه
بهش ميگم پاشو منم يكم بشينم بازي كنم
ميگه:نه من ميخوام بازي كنم تو برو كارتونتو نگاه كن
يه لحظه به سن و عقل خودم شك كردم

  68761

ابتدایی که بودم هر موقع معلم خودکار میخواست سریع بهش میدادم
فکر میکردم اگه با اون برگه ها سریعکنه منم دفعه ی دیگه باهاش جواب بدم نمرم 20 میشه
خخخخخخخخخخخخ ...... هعععععععی کودکی یادت بخیر....
نخند خب کوچیک بودم دیگههههه

  68730

چشمت روز بد نبینه ... یه روز ما فهمیدیم خواهرمون پشت در داره در میزنه گفتیم بترسونیمش
در رو که باز کردم پریدم جلوش گفتم پخخخخخخخخخخخخخخخخ
وای خواهرم که تنها نبود کل دوستاشم همراش بودن همه ترسیدن در رفتن منم بدتر از آب شدم رفتم تو زمین .
دیگه تا عمرم باقی هست هنوز دیگه نرفتم در روز باز کنم
الانم دارن در میزنن من برم یه پخ دیگه برم بعد از سالها ببینم چی میشه؟

  68708

دو سه سال پيش بود كه بابام بهم گفت بيا كشتي بگيريم منم گفتم باشه، تو خونه شروع كرديم كشتي گرفتن يهو بابامو خابوندم زمين به داداشم گفتم بيا بزنش كه اي كاش نگفته بودم داداشم به خاطر اينكه كشتي كج زياد دوست داشت رفت بالاي مبل با زانو پريد رو بابام(وزن حدود ٣٠ كيلو از ارتفاع ١ متري اونم با زانو) هيچي ديگه دو تا از دنده هاي بابام فرو رفت و تا ١ماه خونه نشين شد و دهنمان را...
و در آخر بايد بگم بله داداشم دهه هشتاديه.

  68696

آقا من تو عید یه پست فرستادم که به دلم افتاده که امسال سال خوبیه از این حرفا که تاییدم نشد حالا فرتو فرت داره زلزله میاد یععععنی به نظرتون من چشم زدم عایا؟؟؟؟
یععنی حتی خانم صادقی هم خبر داشته که میخاد زلزله بیاد که پستمه تایید نکرده!!!
راستی زلزله های بوشهر هنوز هم میاد. دیشب 6/2/ 2تا زلزله اومد.
یعنی قشنگ چش زدما!!!

  68688

[[[mehdi]]]
امروز سر کلاس به استاد حسابرسی مون گفتم:
آقا میتونیم بریم بیرون
گفت:باشه
بعد زل زدم تو چشاش
گفت چرا نمیری?
گفتم فقط میخاستم بپرسم ببینم میشه یا نه
با لگد پرتم کرد بیرون
:))
بچه ها هم که داشتن میز و تخته رو گاز میگرفتن :))