دوستم با اون صدای فوق العاده گوش خراشش شعر میخوند
با جدییت تمام به من گفت:حال میکنی صدارو؟؟؟
منم با جدییت تمام گفتم:اعتماد به نفستو خیلی حال کردم!!!!
نتیجه میگیریم:به پدر و مادر خود احترام بگذاریدD:

دیروز به بابام میگم بابا جون از محل کارت برام چک نویس بیار
میگه یعنی میخوای درس بخونی؟؟
میگم:دِ. ..نه... د میخوام موشک درست کنم
اونم نه گذاشت نه ور داشت آنچنان خوابوند تو گوشم که فیل فور جوک دور سرم می‌چرخید
بهش میگم د چرا میزنی؟؟
میگه تا تو باشی دیگه جواب منو بد ندی تازشم این قدر نری فور جوک
میگم تو از کجا میدونی مال فور جوکه
میییگه یادت رفته اونوقت که تو سطل ماست بودی ما عضو فور جوک بودیییییم!!
الان موقشه که بگم :::
از چی بگم برات؟؟؟؟؟؟

>>>>>دلقک <<<<<
عاقا من امروز زنگ زدم ساندویچی گفتم سلام (فهمیدین منم بلدم سلام کنم) گفت بله چی میخواستین خانم گفتم من پسرم گفت باشه خانم باز گفتم پسرم گفت باشه خ...ببخشید اقا گفتم یه چیز برگر میخوام گفت ادرستون خانم گفتم من پسرم (باداد)گفت ببخشید ادرستون لطفا گفتم ............... بعد گفت باشه خانم میاریم دم در منزلتون
ینی از خودم نا امید شدم

رفته بودیم آزمایشگاه فیزیک برای فصل برق الکترونیک. لازم به ذکره که دبیر فیزیکمون خعلی جدیه اصلا نمیخنده!
خلاصه دبیرمون مولد و گذاشت روی میز خواست بزنه به برق که یکی از این بچه های عتیقه پرسید:
اقا اگه دوشاخه رو از اون طرفی بزنیم به برق چی میشه؟
خلاصه ازمایشگاه رفت رو هوا از این پرسش حکیمانه! خنده این دبیرمونو برای اولین بار توی سال تحصیلی دیدیم!

آدم تو شلینگ شنا کنه این جوری ضایع نشه
ماه رمضان پارسال بعد افطار رفتیم پارک ملت
نشسته داشتیم میزدیم سره کله هم دیگه یه نفر اومد با یه حالتی بدی پاشید جمع کنید برید از اینجا
ما هم تعدادمون زیاد بود هم حرف زور تو کتمون نمیرفت که احمد گفت : راحتیم جایی نمیریم .یارو هم نه گذاشت نه برداشت یه چک بد زد زیر گوش احمد .منم اومدم از احمد دفاع کنم منم یکی با تمام قدرت زدم به یارو ولی دست خودم بیشتر درد گرفت .یه نگاه به من کرد اومد زیرم بلندم کرد کوبید زمین(صدای گربه و سگ و رو هم دادم)
کل بچه هامون بلند شدند که مثلا دعوا کنیم یدفعه 40 -50 نفر هیکل در حد روح ا... داداشی
جاتون خالی 17 نفر بچه پایین ادعا در حد بوندس لیگا عین سگ کتک خوردیم
بعدش فهمیدیم با فدراسیون کشتی دعوا کردیم

چــند روز پيـــش آرشــا ( داداش گـودزيــلامه,هفـــت ســالـشــه! ) از مــدرســه اومــده بــود خـــونه نشـسـتـــــه بـود رو مبــل هـــي مـيــگفــت حـيــــــف شـــد ... حـيـــف !! گفتـــم چتـــه بچـــه؟؟؟!؟! گفــت بـچـــه خـــودتــي,تـو مســـايـل خصـــوصي مــن دخــــالت نكــن O_ο
بعـــدش فـهميـــديــم آقــــا رفتـــه بــه مـعلمـــش ( 26_27 سالشــه ) گفتـــه بــا مــن ازدواج ميـــكـنـــي؟؟؟ معــلـمــــو نگــــــــا ... گفتــه نه عزيـــزم مــن نـامـــزد دارم!
بهـــش ميـــگم گيـــج تــو هنـــوز بچـــه اي !! ميـــگه آخـــه كيــس خـــوبي بـــود ... !!!
يـعنـــي ميــــخواستـــم دو دستــي بـكـــوبم تــو ســـرم :O

یه خواهر زاده دارم هنوز سه سالش نشده
یه روز داشت خیار میخورد بعدش لیس میزد،به خیاره میگفت این بستنیه...
داداشمم بهش گفت این که بستنی نیست خیاره!!!
اونم گفت واسه تو خیاره واسه من بستنیه...
من :o
داداشم :((((
خواهر زادم :دی
صندلی اصغر آقا(همسایمونه)تو حلقم اگر دروغ بگم

بد.بد... بدبختي داريم با ملت فرانسهه خحخح .. يه بار رفتيم شهرشون چرخ بزنيم ..ناگهان از ناگهان هم فراتر.. تنه زديم به برج پيزا , كج شد
حالا هر وقت ميرم فرانسه يقمو عين كنه ميچسبن كه بيا راستش كن .. هرچي هم ميگم از عمد نزدم حاليشون نميشه !! آره همچين آدمي هستم من

یه شب با موتور رفتم سر کوچمون نون بگیرم
در نونوایی دوستمو دیدم با هم گرم صحبت شدیم. نونمونو گرفتیم و همینطور که از همه چی حرف میزدیم، راه افتادیم رفتیم خونه هامون.(خونمون توی یه کوچه بود).
بعد از یه نیم ساعتی که گذشت در زدن رفتم درو باز کردم دیدم دو تا از بچه های محلمون فرمون موتورمو گرفتن آوردن دم در خونمون. حیف که زیر پام آسفالت بود وگرنه دلم میخواست آب شم
هنوز اونا چیزی نگفته بودن که خودم گفتم این داداش منم چقدر حواس پرته ها!!!!!!!
اونا هم بیچاره ها به رو خودشون نیاوردن و رفتن
یکی نبود بگه آخه آدم حواس پرت سوتی میدی دیگه چرا چرت و پرت میگی...
داداشت که خدمتهD-:

رفیقم بوتیک داره رفتم پیشش لباس بردارم یه شلوار برداشتم 80 تومن
اسمش رضاست گفتم رضا واسه ما چند حساب میکنی ؟
رضا: داش مهدی به رفاقتمون قسم
به هیچکی زیر 80 ندادم چون توای 75 بده
همون لحظه یه مشتری اومد
مشتری :اقا این شلوار چند (همون شلوار من )
رفیقم قابل نداره .واسه شما 75 تومن
مشتری اخرش چند ؟
رفیقم :65 اخرشه
منم در همون لحظات داشتم عمق رفاقتم رو اندازه میگرفتم لامصب
عجب عمقی داشت

با بابام داشتم تخته بازی میکردم سره بستنی شنتی
مامان همچین دست به دعا شده بود بابام ببره
گفتم مامان منم پسرتما
برگشته میگه شوهرم مهم تره


من از قصد باختم به خدا دله مامانم شاد شه

بکوب به عشقه مامانامون

امرو دوستم یه sms خوندبرام قشنگ بود گفتم اینو برام بفرست خوشم اومده تا حالا نشنیده بودم..
برگشته میگه اِ زرررنگی برات بفرستم بری بنویسی تو 4جوک لایک بخوری معروف شی...!!!
o_O
خو ینی چی ...???!!! مگه مسابقست ؟؟!!):
مَردم به خاطر یه لایک چه کارا که نمیکن ... ):

تا دیروز که کرایه تاسکیا توی منطقه ما کم بود، رارنده تاسکیا اعساب خورد بودن(انگار ماموت فور جوک گازشون زده بود) ، اما حالا که کرایه تاسکیا به شدت بالا رفته ، هر روز اول صبح پارتی می گیرن و نیششون تا بناگوششون بازه.
من به همراه صنف بدبخت جامعه :(((
رارنده تاسکی ها :)))
سازمان مشکل واکنی :))

مامانم برگشته میگه روزه مادر اصن خوشم نمیاد چیزی واسم بخرینا
دستتونم درد نکنه
لازم نکرده برید خرید کنین
انقدر با روشن فکریه مامانم حال کردم
یدفه با خنده میگه از این کارت هدیه ها هست اونا بهترین چیزه خودم بهتر میدونم چی بخرم
عاقا من شخصا نوکره مامانم هم هستم هر کی نوکره مامانشه بکوبه

عاقا یبارم مخاطبه خاص زنگ زدش داشت گریه میکرد میگم چی شده
میگه هیچی نگو بزار گریمو بکنم میگم بهت
گفتم باشه پس بعدا زنگ بزن گریه کردنت تموم شد
یدفه زده زیره خنده میگه میخواستم ببینم اشکام واست مهمه یا نه
همش الکی بود
بنده خدارو بیمارستان روزبه هم قبول نکرد
الان انداختنش تو قفس آروم شه